پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 30
کد خبر: ۲۵۲۶۱۴
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۳
ماجراهای بنزین آبان ماه 1398 با همه خوب و بد و زشت و زیبایش در حافظه تاریخی ایرانیان باقی می‌ماند. جدای از هر آنچه درحوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی سرچشمه گرفته ازاین رخداد، اما باید بتوانیم از آن برخی درس‌ها را تدوین کرده و بیاموزیم تا در آینده باز هم دچار خطا نشویم.
شعارسال: برخی ملاحظات و برخی عبرت‌ها از ماجرای تلخ بنزین آبان 1398 را به شرح زیر می‌توان در کانون توجه قرار داد.

احترام به دانش اقتصاد

از زمانی که آدام اسمیت، فیلسوف و اقتصاددان انگلسی کتاب «ثروت ملل» را نوشت و برخی قانون‌های طلایی اقتصاد را تدوین و ارائه کرده دانش اقتصاد زاد و رشدش شروع شد. این شاخه از دانش بشری قاعده‌ها و قانون‌هایی دارد که در هر جا و در هر دوره‌ای و در هر سرزمینی عمل می‌کنند. همان‌طور که کسی نمی‌تواند مانع از به جوش آمدن آب در حرارت 100 درجه شود کسی هم نمی‌تواند مانع و سد راه اجرایی شدن قانون عرضه و تقاضا شود. تفاوت‌ها در این مثال اما به زمان تنبیه و تشویق برمی‌گردد. اگر فردی یا گروهی بدون اعتنا به اینکه آب در 100 درجه حرارت به جوش می‌آید دست خود را در آن فرو کند پوست دستشان می‌سوزد و تاول می‌زند و جسم وجانشان را به درد می‌آورد. اگر فردی قانون عرضه را رعایت نکند و در هنگامه رشد بیشتر عرضه نسبت به تقاضا کالایی را وارد بازار کند با عدم فروش تنبیه می‌شود. شاید تنبیه اقتصادی زمان بیشتری لازم داشته باشد اما همان آثار و پیامدها را دارد که آب جوش بر سر پوست انسان می‌آورد. زود و دیر شدن تشویق و تنبیه در دانش اقتصاد اما موجب شده است افراد، احزاب و گروه‌های سیاسی بدون توجه به اینکه تصمیم‌های غیرعلمی آنها به آیندگان آسیب می‌زند به دانش اقتصاد بی‌احترامی کنند. در داستان بنزین این اتفاق متاسفانه رخ داد. درحالی‌که دولت‌های یازدهم و دوازدهم تجربه تلخ تثبیت قیمت‌ها در سال‌های پیشین را داشتند اما با بی‌احترامی به دانش اقتصاد تلاش کردند اراده خویش را به جای سازوکار قیمت بر داستان بنزین تحمیل کنند. این بی‌احترامی نسبت به دانش اقتصاد البته در داستان نرخ بهره بانکی، در داستان نرخ ارز و.... نیز وجود داشته و دارد. آیا رخدادهای تلخ آبان 98 به سیاستمداران ودولت‌داران ایرانی درس می‌دهد که به دانش اقتصاد احترام بگذارند.

سرکوب کن تا محبوب شوم

واقعیت این است که در ایران به دلایل گوناگون که جای ذکر آن در این نوشته نیست احزاب و جمعیت‌های سیاسی توانایی کافی برای اعمال اراده و خواست خویش را در سطوح گوناگون از جمله در انتخاب نمایندگان مجلس قانونگذاری و در تاسیس دولت جدید ندارند. در چنین وضعیتی است که افراد با استفاده به سابقه منطقه‌ای و ملی و قومی خود را کاندیدای نمایندگی مجلس می‌کنند و برای اینکه محبوب شوند یا محبوب بمانند رفتار و گفتارهای ویژه‌ای را نشان می‌دهند. یکی از این رفتارهای عجیب گروهی از نمایندگان مجلس قانونگذاری این است که به‌ویژه در داستان اخیر به خود حق می‌دهند به بخش تولید و به بخش صادرات و به سایر فعالان اقتصادی دستورهای خارج از قاعده دادند. نمایندگان و وزیران و مدیران کل در وزارتخانه‌ها با توجه به فضای هیجانی موجود مدام دستور می‌دادند نباید قیمت سایر کالاها به دلیل افزایش قیمت بنزین افزایش یابد. چرا؟ چون آنها می‌خواهند محبوب بمانند و رای شهروندان را دوباره به خود اختصاص دهند یا اینکه مدیرکل و وزیر و معاون باقی بمانند. تجربه این روزها نشان می‌دهد فعالان اقتصادی برای اینکه در هزینه‌های تولید و درآمد تعادل ایجاد کنند راه‌های تازه‌ای را ابداع می‌کنند. مگر می‌شود رشد 4 درصدی نرخ تورم – که نرخ اعلام شده رئیس بانک مرکزی است – را در قیمت تمام شده کالاها و خدمات نادیده گرفت و اعمال نکرد. این یک درس برای ایرانیان باید باشد که در روزهای سخت و در روزهایی که هیجان و احساس شهروندان غلیان کرده است نباید حرف‌های عجیب زده و مسئولیت‌ها را بر دوش دیگران بیندازند. سکوت نسبی فعالان اقتصادی در برابر این رفتارها خارج از قاعده نیز البته درسی برای این بخش از جامعه است. تجربه نشان داده است باید در برابر این روش‌های غیراصولی واکنش نشان داد و اجازه پیشروی به چنین اراده‌هایی نداد. سکوت و مماشات می‌تواند به معنای ضعف و قبول تلقی شود و کار به روزهای بدتر منجر خواهد شد.

تمام نمی‌شود

یکی از مسائلی که در داستان بنزین آبان 98 وجود دارد این است که مدیران و مسئولان و گروه‌های اجتماعی تصور می‌کنند کار تمام شده است و ادامه ندارد. این در صورتی است که موقعیت تازه‌ای پدیدار شده و باید پیامدهای آن را دنبال کرد. باید معلوم شود چرا در وضعی قرار گرفتیم که بدون تدبیرهای ویژه ناگهان و پس از چند سال حبس قیمت‌ها، شرایط را دشوار کردیم. باید معلوم شود آینده بنزین چه خواهد شد و منابع به دست آمده از این افزایش قیمت‌ها چگونه و با کدام کارآمدی هزینه خواهد شد. باید در این باره مطالبه‌گری کرد و اجازه نداد که مدیران و سیاستمداران دوباره و برای یک کالای دیگر رفتارهایی این‌گونه داشته باشند. اگر از این رخداد درس مطالبه‌گری نگیریم و اجازه دهیم برخی مدیران هر چه می‌خواهند انجام دهند و هزینه‌های هر تصمیم غیرکارشناسی را بر دوش جامعه بیندازند بار دیگر شاهد چنین رخدادی خواهیم بود.

مرز خوش‌بینی و خوش‌خیالی

خوش‌بینی، امیدوار بودن و مدارا کردن با روزگار و زمانه و رویدادها و پدیده‌های حاکم بر زندگی و کسب و کار از صفات برجسته‌ای است که افراد و جامعه‌های دارنده این ویژگی را کمک می‌کند تا پیچ و خم‌های دشوار و سربالایی‌های نفس‌گیر را با آسیب کمتری عبور کنند. اما افراط در هر کاری جایز نیست و انسان و جامعه را به گمراهی می‌کشاند و در چاه می‌اندازد. خوش‌بین بودن و مدارا کردن نباید بر واقع‌بینی و درک دقیق وضعیت و شرایط سایه انداخته و آن را از چشم‌ها دور نگه دارد. افراط در خوش‌بینی می‌تواند به خیالبافی رسیده و قدرت فهم و درک انسان را از واقعیت‌ها کاهش داده و به دردسر در ادامه راه منجر شود. فعالان اقتصادی ایرانی نشان داده‌اند که اهل مدارا، اهل سازگاری و تعامل با نهادهای خانواده و نهاد دولت‌اند. بیش از چند دهه است که آنها با درک دقیق و عمیق از تنگناها و شرایط سیاست داخلی و خارجی ایران تلاش کرده‌اند. به حداقل‌های قانونی و حقوقی و عرفی مربوط به خویش بسنده کرده و بخشی از دشواری‌های مربوط به کل جامعه ایرانی را با هدف بهروزی و سعادت این مرز و بوم و مردم بردبار آن بر دوش بکشند.دقت در نحوه تعامل نهاد دولت با بخش خصوصی در این دهه‌ها نشان می‌دهد که روزگار چندان آسان نگذشته است. اکنون و در آستانه واقعیت‌های ملموس در سیاست‌ داخلی و خارجی ندیدن آنها و دست روی دست گذشتن به امید آن که سرانجام راه‌حلی برای مسائل حل نشده پیدا خواهد شد عبور از واقع‌بینی و درنوردیدن مرزهای خوش‌بینی و رسیدن به منطقه خیالبافی است. فعالان اقتصادی و صنعتی ایران باید در این وضعیت هوشیارتر، پرتحرک‌تر و نیرومندتر از گذشته متوجه واقعیت‌ها و شرایط شده و واکنش‌های متناسب، به لحاظ کیفیت وسرعت از خود نشان دهند.

رخداد بنزین 1398 نشانداد نباید مرز خوش‌بینی و خوش‌خیالی را مخدوش کرده و بدون توجه به اینکه می‌توان با واقع‌بینی مسائل را به سمت و سوی دلخواه سوق داد به چاله خوش‌خیالی بیفتیم. داستان بنزین، داستان غم‌انگیزی است که می‌تواند باز هم رخ دهد اگر در دام خوش‌خیالی بیفتیم.

محمد صادق جنان صفت – نامه اتاق بازرگانی – آبان 1398

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت خبری تحلیلی ساعت24 ، تاریخ انتشار: 8 دی 1398 ، کدخبر:  475833 ، www.saat24.news

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین