شعار سال: جالبترین مورد در تجاوز امریکا به عراق در جنگ خلیج فارس، مساله انتقال آنی حوادث از محل درگیری ها به اتاق های نشیمن در آمریکا و سراسر جهان بود. در نخستین روزهای جنگ پیش از آنکه نیروهای نظامی آمریکایی خبرنگاران را تحت نظارت خود در آوردند رسانه های گروهی، آمریکایی ها را به انتقال بی سابقه تصاویر و اصواتی مهمان می کردند که مربوط به رویدادهای جبهه جنگ به همان نحو که روی می داد بود.
بوسیله فن آوری های دیداری و شنیداری آنقدر اطلاعات کسب شده بود که احساس اینکه شما در آنجا حضور دارید به بینندگان القا شود و بدون شک تمام آمریکایی ها به رسانه ها چسبیده بودند.
در جنگ خلیج فارس پیام آوران خود پیام بودند .سرنوشت خبرنگاران درست به همان حد بخشی از اخبار بود که سرنوشت سربازان و مردم غیر نظامی ، اخبار به گونه یی نظام مند خود برگردان شده بود.
همانگونه که تماشاگران به صحنه عملیات انتقال داده می شدند وسیله انتقال خود به قسمتی از عملیات و داستان تبدیل شده بود. مقایسه این نمونه با آنچه در چهل روز گذشته بر رسانه های ما گذشت قابل تامل است.
کشور ما در چهل روز گذشته شاهد اتفاقات بسیار زیادی بوده است، اتفاقاتی که هر کدام شان می توانستند برای یک فصل و بلکه یک سال کافی باشند. کفایت از جهت بازنمایی رسانه ای و بازتولید و باز تفسیر آن وقایع. اساسا کارویژه اصلی رسانه همین است که وقایع را باز نمایی کند و به روایت رخدادها بپردازد. نمی توان از دیدن رخدادها توسط رسانه ها، چشم پوشید و آن را بی اهمیت تلقی کرد. چرا که این رسانه است که چشم جامعه می شود و آنچه را دیده است برایش بازگو می کند.
بازتاب وقایع چهل روز گذشته بیانگر “ضعف بینایی” رسانه ها بود. بخشی از این ضعف نه به اختیار، بلکه کاملا غیر ارادی و بخشی دیگر ارادی به نظر می آمد. چنانچه ریشه های این ضعف مشخص نشود و برای برطرف کردن آنها تلاشی صورت نگیرد، “چشم روایت گر ” و” بینایی” جامعه، قطعا دچار آسیب جدی خواهد شد و در کوری مطلق مشخص نخواهد بود که چه کسی دست جامعه را بگیرد و به کدام سو ببرد و هدایت کند.
ارائه هدفمند اطلاعات انحصاری
در ماجرایی چون سقوط هواپیمای اوکراینی، رسانه های ایرانی در میدان دید درستی قرار نگرفتند و در وضعیتی کاملا غیر ارادی جامعه را دچار “ضعف بینایی” کردند. چنانچه در موراد بحرانی چون حادثه غم انگیز و تاسف بار این هواپیما، اطلاع رسانی صحیح، هدفمند و باراهبردی مشخص به رسانه ها انجام می شد، قطعا جلوی بسیاری از جهت دهی های غلطی که نتیجه ای جز به کژراهه رفتن جامعه نداشت، گرفته می شد. اعلام نظر مراجع دارای اطلاعات انحصاری و رسانه ها در مورد علت حادثه و سپس اعلام منبع رسمی نظامی در مورد دلیل اصلی سرنگونی هواپیما ، ضعیف شدن بینایی جامعه را سبب شد و نتیجه این بود که جریان های دیگری کوشیدند تا جامعه را به سوی دیگری هدایت کنند. اطلاع رسانی هدفمند ، وجود مرجع مشخص اطلاعات و هماهنگی میان مسوولان و رسانه ها در حوادثی چون سقوط هواپیمای اوکراینی می توانست از آسیب زایی رسانه ای به میزان بسیار قابل توجهی بکاهد.
ضعف بینایی ارادی
الف) هیجان: اساسا هیجان در کار رسانه یکی از آسیب زاترین مشکلات کار رسانه ای است. هر چند رخدادی هیجان انگیز باشد، رسانه باید بتواند تا با دیدی درست و واضح رخداد را مشاهده کند تا روایت گری خوبی برای جامعه باشد. در رخدادهای سلسله وار چهل روز گذشته مشاهده می شد که هیجان همچنان یکی از مشکلات اصلی فضای رسانه ای ماست، «هیجان» اجازه نمی دهد تا عقلانیت و مشاهده گری هوشمندانه و محاسبه گری صحیح بر رسانه حکمفرما بماند.
ب) وابستگی جریانی و گروهی: اگر چه می دانیم که رسانه ها عموما به احزاب و جریان های سیاسی وابستگی دارند اما بین وابستگی و سرسپردگی مرزی وجود دارد. رسانه نمی تواند بر روی حقایق چشم بپوشد و انصاف و منطق عقلانی را رعایت نکند و مخاطب را نیز مسلوب الاراده بپندارد. نوع تعامل رسانه های آمریکایی در جنگ خلیج فارس و همسو کردن افکار عمومی با وقایع میدان جنگ نشان داد که چگونه در جنگی که رسانه ها بازتاب دادند اطلاعات نقش تعیین کننده داشت .
به نظر می رسد رخدادهای پی در پی چهل روز گذشته ضعف های رسانه های ایرانی به عنوان چشم بینا و روایت گر جامعه ایرانی را، بیش از هر زمان دیگری نمایانده است. اکنون درد چشم، پیش روی ماست اما با رفع این درد می توانیم بینایی را در جامعه مان تقویت کنیم و از نابینایی آن جلوگیری به عمل آوریم، چرا هر نابینایی بالاخره به دست یا دستان کسانی هدایت خواهد شد اما به کجا؟ اصلا معلوم نیست.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری شفقنا، تاریخ انتشار: 12 بهمن 1398، کدخبر: 882183، www.shafaqna.com