شعار سال: داستان عبرت آموز "مهری و مازیار" را از همان قسمت اول خوانده ام. داستان هر چند واقعی است، اما پر واضح است که نویسنده با ذکر جزئیاتی از نزد خود، به آن جذابیت روایی بیشتری داده است که اقتضای کار نیز همین است.
به عنوان یک پژوهشگر روان شناسی کیسهای متعددی کما بیش شبیه ماجرای مهری و مازیار را سراغ دارم؛ بنابراین میخواهم از نقطه نظر روان شناسی، نکاتی را درباره ماجرای ذکر شده توسط همکار نادیده ام جناب آقای عباس پازوکی (که بسیار زیبا و عالمانه مینویسند) بیان بدارم.
در ماجرای مهری و مازیار، دستکم تا بدینجای قصه مقصر کیست؟ قطعاً مازیار مقصر است. او برغم داشتن همسر، با زنان دیگر وارد رابطه عاطفی میشود. همین برای گناهکار بودن او کافی است و دلیل محکمه پسند دیگری نیاز نیست.
اما آیا مهری در این میان بی تقصیر است؟ از منظر روان شناسی، نه!
مهری، مازیار و خیانت؛ کدام مقصر است؟
همین جا توجه تان را جلب میکنم به این که درصدد "توجیه" کار مازیار نیستم بلکه میخواهم کار او را "توضیح" دهم. مثلاً اگر فردی سرقت کند، حتماً مجرم است. حال اگر کسی به فقر مالی و گرسنگی او اشاره کند، نمیخواهد سارق را بی گناه جلوه دهد بلکه میخواهد علت ارتکاب سرقت را شرح دهد.
من نیز میخواهم علت کار مازیار را از نظر روان شناسی تشریح کنم.
هر انسانی از پدیده ازدواج انتطارات متعددی دارد، ولی دو انتطار "برآورده سازی نیاز جنسی" و "ارضاء عاطفی و احساسی" بین همه افراد مشترک است.
در ماجرای مهری و مازیار، تا جایی که اشارت وار متوجه میشویم، مهری درباره نیاز اول چندان با مازیار سازگار نیست، ولی چون پرداخت کامل تری به موضوع نشده و احیاناً نیازی هم نبود، وارد این موضوع نمیشوم. ولی به طور مسلم، مهری در زندگی مشترک شان، وقع چندانی به روحیات همسرش نمینهد، او را تحقیر میکند و تخریب اش مینماید.
خانمها متوجه این موضوع بسیار مهم و حیاتی باشند که مردها، به شدت نیازمند توجه عاطفی از سوی همسران شان هستند. حتی پژوهشها نشان داده است که نیاز مردها به آغوش و نوازش، بیشتر از زنان است. مردها به دلیل کلیشههای رایج درباره آنها مثل این که مرد نباید گریه کند، مرد نباید ضعف نشان دهد، مرد باید خشک و قوی باشد و... از درون بسیار شکننده میشوند و اصطلاحاً دردها و غمها و کاستی هایشان را به درون میریزند (یکی از علل کم بودن طول عمر مردها نسبت به زنها همین است).
از سوی دیگر زنها به دلیل آن که مدارهای عاطفی و ارتباطی وسیع تری در مغزشان دارند، کانون تولید مهر و عاطفه هستند. عبارت مهر مادری، فقط یک تعبیر شاعرانه نیست بلکه یک اشاره زیست شناسانه است که ناظر است بر مدارهای مغزی زنانه که منشأ تولید و زایش مهر و علاقه و پیوندهای عاطفی هستند.
بنابراین، در خانواده این زن است که "مولد مهر" است. از طرف دیگر مردها به واسطه مدارهای مغزی که در طول میلیونها سال تکامل یافته اند، ویژگی "حامی" دارند و وقتی این مهر را دریافت میکنند، نسبت به صادر کننده آن مهر از خود حمایت بروز میدهند و مهر و محبت دریافتی را طعم حمایت به همسرشان میدهند. سپس همسرشان آن را با مهربانی جدید برمی گرداند و با حمایت جدید میگیرد و این چرخه که آن را چرخه عشق مینامم، تا آخر عمر، با آنان باقی میماند و زندگی را به کام شان شیرین میکند.
در داستان واقعی مهری و مازیار، هیچ نشانهای از تولید اولیه مهر و عاطفه و نثار آن به مازیار نیست یا بسیار کمرنگ و موردی و گذراست. مازیار درگیر کارهای متعدد شرکتی است و با انبوهی از مشکلات واقعاً جدی و بزرگ دست و پنجه نرم میکند. ضعف شخصیتی او (خودشیفتگی) نیز که توسط نویسنده به خوبی توصیف شده است، مزید بر علت است تا مشکلات بیرونی ضرب در ضعف شخصیتی او شوند و بزرگتر جلوه کنند.
حالا مردی با انبوهی از مشکلات و مصائب، وقتی به خانه میآید به جای آن که مهر دریافت کند و آرامش یابد، با رفتارهای طلبکارانه و تهاجمی همسرش مواجه میشود، یعنی همان کسی که انتطار داشته به او آرامش دهد.
چنین شرایطی را مردها ممکن است تا مدتی تحمل کنند. حتی ممکن است برخی تا آخر عمر تحمل کنند (دقت کنید که دارم میگویم "تحمل"، یعنی از آن زندگی لذتی نمیبرد). عدهای نیز تحمل نمیکنند و طلاق را انتخاب میکنند. اما در این میان گروهی نیز وجود دارند که نه تاب "تحمل تا نهایت عمر" را دارند و نه به هر دلیلی میتوانند راه "طلاق" را در پیش بگیرند؛ لذا ممکن است مهر و عاطفهای که در زندگی مشترک، دنبالش بودند، ولی از آنها دریغ شد را در بیرون از خانواده جست و جو کنند.
در واقع زنی که شروع کننده بی مهری در خانه است و رفتاری طلبکارانه، تحقیر آمیز و تخریبگر با شوهرش دارد، ضربه اول بیرون راندن شوهرش از زندگی مشترک را میزند. ادامه این رفتارها، مرد را به طور کامل از زندگی مشترک ناامید میکند و همان طور که گفتیم او را به یکی از سه راه میبرد:
-تحمل دائمی رنج و لذت نبردن از زندگی مشترک
-طلاق
-روابط خارج از خانواده.
البته همه مردانی که درگیر روابط خارج از خانواده هستند، به دلیل بی مهری همسران شان نیست. هستند مردانی که دارای همسرانی از هر نظر خوب اند، اما به دلایل اخلاقی، معاشرت با افراد ناشایست یا ضعفهای مفرط شخصیتی شان، مبادرت به خیانت میکنند؛ حتی برخی نظریهها معتقدند که خیانت و تنوع طلبی در این مردها، منشأ زیستی نیز دارد. قطعاً حساب آنها از اکثر "مردهای رانده شده عاطفی" جداست و ما در این بحث، صرفاً راجع به اکثر روابط خارج از خانواده که منشأ فقر عاطفی (یا جنسی) دارند، پرداخته ایم.
ممکن است به ویژه خانمها این نوشته مرا توجیه خیانت مردها بنامند، همان گونه که ابتدا نوشتم، من فقط دارم ریشهها را توضیح میدهم. خانمهایی که عاطفه خود را از شوهران شان دریغ میکنند، بدانند اولین قربانی، خودشان هستند و با خود حق پنداری مطلق، نمیتوانند زندگی شان را نجات دهند. به مردها نیز توصیه میکنم قدردان عواطف زنانه همسران شان باشند و از امروز بیشتر به آنها توجه کنند.
باور کنید زندگی شیرین مشترک، چندان سخت نیست، فقط کافی است مهربانی بی توقع مان را به عنوان همسر و نه به عنوان معامله گر نثار مرد یا زن خود کنیم.
زندگی هایتان پر از عشق و تداوم!
***
از مخاطبان این نوشته میخواهم با نظرات علمی و تجربی شان این بحث را غنا ببخشند تا بلکه بتوانیم به کمک هم زندگیهای بیشتری را نجات دهیم. از عصر ایران نیز میخواهم نظرات مخاطبان را منتشر کند تا زمینه تضارب آرا فراهم شود. از آقای پازوکی نیز به خاطر این که زمینه این بحث آموزشی را فراهم کردند، سپاسگزارم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری عصر ایران، تاریخ انتشار 23 خرداد 99، کد خبر: 732929، www.asriran.com