شعار سال: با نگاهی گذرا به سیر تحولات سیاسی اجتماعی جامعه ایران طی دو دهه گذشته و بطور مشخص در فاصله بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰ به نکته بسیار مهم و دارای اهمیت تاریخی برخواهیم خورد و آن مسأله تکرار وضعیت یا تکرار احتمالی تاریخ در انتخابات سال ۱۴۰۰ و تحولات بعد از آن است، که میتواند در صورت اتخاذ تصمیم درست از سوی جریانات سیاسی بویژه جریان اصلاح طلبی و حمایت مردم از تکرار فاجعه انتخابات سوم تیر ۱۳۸۴ و روی کار آمدن دولتی که هیچ تناسبی با عقلانیت نداشته، جلوگیری کند و در صورت عدم وجود وحدت در بین گروههای این اردوگاه و ناتوانی آنها در اقناع افکار عمومی حوادثی مشابه سالهای بین ۸۴ تا ۹۲ به وقوع خواهد پیوست.
برای توضیح دقیقتر موضوع به اختصار به تحولات این دو دهه پرداخته میشود. دولت اصلاحات در دوم خرداد ۷۶ در شرایطی به قدرت رسید که کشور هم در عرصه سیاست خارج و هم عرصه داخلی در تنگنای شدیدی قرار گرفته بود.
سیاستهای دولت سازندگی که پس از پایان جنگ به قدرت رسیده بود و در اندیشه بازسازی زیرساختهای کشور و جبران خسارات هزار میلیارد دلاری ناشی از جنگ و بسته بودن فضای سیاسی همانند اقداماتی، چون قتلهای زنجیرهای و اقداماتی که در عرصه سیاست خارجی انجام داده بود موجب تیرگی روابط ایران با کشورهای دیگر بویژه دنیای غرب شده بود و آنها در اواخر دولت هاشمی رفسنجانی سفرای خود را فراخوانده بودند و در تدارک ایجاد اجماع جهانی علیه ایران بودند. ار طرفی در بعد اقتصادی، سیاستهای انقباظی دولت و اعمال تحریمهای خارجی موجب تنگناهای شدید اقتصادی شامل کاهش درآمد حاصل از فروش نفت، تورم بالای ۴۰ درصد، رشد اقتصادی منفی و در نتیجه افزایش فشارها بر اقشار مختلف جامعه شده بود.
در چنین شرایطی در دوم خرداد ۱۳۷۶ مردم ایران در اعتراض به رویه حاکم در کشور با رأی ۲۰ میلیونی آقای خاتمی را سکاندار اداره کشور نمودند. با روی کار آمدن ایشان اداره کشور در هر دو عرصه خارجی و داخلی دچار تغییرات اساسی شد.
در پیش گرفتن سیاست تنش زدایی در سطح خارجی و درخواست آقای خاتمی در سخنرانی سازمان ملل مبنی بر نام گذاری سال ۲۰۰۱ به نام سال گفتگوی تمدنها نگاه دنیا را به ایران دچار تغییر کرد. سفرای خارجی به کشور برگشتند و فصل نوینی در روابط ایران با کشورهای دیگر بویژه همسایگان آغاز شد.
نتیجه سیاست تنش زدایی، بهبود روابط با دنیا و مثبت شدن شاخصها در زمینههای مختلف شد؛ از جمله در بعد اقتصادی تورم بالای ۴۰ درصد ابتدای دولت به شدت کاهش یافت و برای اولین با تک رقمی شدن رشد اقتصادی از عدد منفی ۴ به عدد ۹ ارتقاء یافت. صنایع کشور فعال شدند و توسعه یافتند. با شعار توسعه سیاسی دولت اصلاحات، احزاب جدید شکل گرفتند و در سراسر کشور توسعه یافتند، مطبوعات آزاد تکوین یافتند، میتینگهای فراوانی در دانشگاهها و نقاط مختلف کشور برگزار گردید و تضارب افکار و آرا گسترش یافت و بطور کلی مردم سالاری قدمهایی رو به جلو نهاد. در عرصه فرهنگی نیز شاهد رشد چشمگیری بودیم از جمله مواردی، چون چاپ کتاب و کمتر شدن ممیزی، تئاتر و سینما.
اینها در شرایطی اتفاق افتاد که قیمت نفت روندی نزولی داشت و در اواخر دولت به بشکهای ۷ دلار رسیده بود. در چنین شرایطی بدهیهای کشور پرداخت شد، صنایع توسعه یافت، وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بهبود یافت و در پایان دولت، ۱۲ میلیارد دلار حاصل از در آمدهای ارزی، در زمان تحویل به دولت احمدی نژاد در حساب ذخیره ارزی قرار داشت؛ و در واقع در ابعاد مختلف ریل گذاری مناسبی جهت ایجاد جهش استراتژیک از طریق اجرای سند چشم انداز بیست ساله که قرار بود کشور را در سال ۱۴۰۴ به قطب اول اقتصادی منطقه تبدیل کند، فراهم شده بود، که روی کار آمدن دولت نهم و دهم تحت تأثیر عواملی، چون تشتت آرا بین گروهها و نخبگان جریان اصلاحات و عوامل پیدا و پنهان دیگر این فرصت تاریخی را از کف ملت ایران ربود و اقدامات صورت گرفته کل دستاوردهای دولت و ملت در ۸ سال گذشته را از بین برد که در ادامه به اختصار میآید.
با روی کارآمدن دولت محافظه کاران در ایران، سیاست خاری در چرخشی ۱۸۰ درجهای از غرب به شرق تغییر کرد. محموداحمدی نژاد بدون توجه به دستاوردهای دولت اصلاحات و فراهم شدن زمینه پیشرفت کشور، اداره کشور را بر مبنای سیاستهای متفاوتی در پیش گرفت. سیاست تنش زدایی جای خود را به تنش زایی داد و تهدید کشورهای همسایه و در افتادن با دنیای» غرب و تهدید از بین بردن اسرائیل که برای اولین بار توسط یک مقام سیاسی رسمی بیان شده بود، هیاهوگری در دنیا و بی ارزش خواندن قطعنامههای سازمان ملل، اشغال سفارت انگلیس، نفی هولوکاست در دوره وی در نهایت چیزی جز تحریمهای فلج کننده از طریق تحمیل شش قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل عاید ملت ایران نکرد. به جای گسترش روابط با کشورهای ثروتمند، ارتباط با کشورهای ضعیف و فقیر و ذره بینی در دستور کار ایشان قرار داشت تا جائیکه قدرتهای بزرگ در تدارک اعمال سیاست نفت در برابر غذا برعلیه ایران بودند، کاری که با دولت صدام حسین انجام شد و در نهایت به سقوط وی انجامید.
نتیجه این سیاستهای عاری از عقلانیت و منطق در خارج، بدنام شدن و بی اعتبار شدن کشور و کاهش اعتبار پاسپورت و عدم امکان سفر احمدی نژاد به هیچ یک از کشورهای اروپایی گردید؛ و در صحنه داخلی موجب بسته شدن فضای سیاسی از طریق انحلال احزاب، توقیف مطبوعات، برهم زدن میتینگها و بازداشت فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی بویژه پس از انتخابات بحث برانگیز سال ۸۸ شد.
در شرایطی که قیمت نفت سیر صودی داشت و تا حدود ۱۵۰ دلار در هر بشکه رسیده بود و مجموعاً طی ۸ سال درآمد ارزی کشور به ۸۰۰ میلیارد دلار رسیده بود؛ تورم از تک رقمی به ۴۴ درصد و رشد اقتصادی از عدد ۹ به منفی ۶/۵ رسید و کشور شش قطعنامه در سازمان ملل دریافت کرد و ذیل بند هفت منشور ملل متحد به عنوان ناقض صلح و امنیت بین المللی شناخته شده بود. در چنین شرایطی، میراث یک دولت بدهکار در خرداد سال ۱۳۹۲ به آقای روحانی رسید و با اولویت قرار دادن سیاست خارجی بدنبال مذاکره با قدرتهای بزرگ و حل مسئله هستهای بود. پس از حدود ۲ سال مذاکره توسط توانایی هسته ای، طی توافق هسته ای، قطعنامههای شورای امنیت با تصویب در شورای امنیت بصورت یکجا تعلیق گردید، حق غنی سازی برای ایران به رسمیت شناخته شدن، بخشی از اموال بلوکه شده کشور آزاد گردیده و زمینه بهبود روابط فراهم شد که منجر به بهبود وضعیت اقتصادی کشور در دور اول دولت آقای روحانی گردید. در این زمان که همزمان با انتخابات امریکا در سال ۲۰۲۰ بود، دونالد ترامپ نماینده جمهوری خواهان پیروز انتخابات شد. وی بدنبال تقایل با سیاستهای دمکرات ها، بسیاری از قرار دادهای بین المللی چند جانبه و دو جانبه از جمله توافق هستهای را نادیده گرفت و با خروج از برجام سیاست فشار حداکثری را با هدف آوردن ایران به میز مذاکره و ایجاد توافق جدید به ملت ایران تحمیل کرد. تحریمهای سخت در کنار برخی از اشتباهات دولت روحانی منجر به تلاطم در اقتصاد ایران و افزایش چند برابری قمیت ارز و در نتیجه تورم شدیدی گردید. این همه، با مقاومت سختتر و در اصطلاح صبر استراتژیک دولت و ملت ایران مواجه شد و در نهایت شکست ترامپ در انتخابات سوم نوامبر ۲۰۲۰ موجب شکست سیاست فشار حداکثری و روی کار آمدن جو بایدن و شعار بازگشت به توافق هستهای شد.
نتیجه:
دیپلماسی دولت روحانی و ایستادگی مردم ایران در برابر زیاده خواهیهای ترامپ و تمایل دولت بایدن در بازگشت به برجام و نتایجی که اجرای توافق هستهای برای کشور در عرصههای مختلف بویژه اقتصادی ایجاد خواهد کرد، شرایط کشور را به سال ۸۴ و انتخابات آن دوره شبیه کرده است؛ و آینده کشور را از این جهت که مردم چه فردی را یا به عبارتی چه رویکردی را برای دوره جدید اداره کشور برگزینند میتوانید تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ تحولات کشور نماید که مردم را در موقعیت مشابه سال ۸۴ در قبل یا بعد از انتخابات آن دوره قرار دهد. این مهم به تصمیم ملّت ایران و البته تا حدود زیادی به وحدت جبهه اصلاح طلبان بستگی دارد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از امتداد، تاریخ انتشار:۲۷ اسفند ۱۳۹۹، کد خبر:۱۸۱۱، www.emtedad.news