پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۴۸۴۴۱
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۹
اسلام درگیرى و سرکشی دو نسل در زمینه حق و باطل، خیر و شر، حق و عدل، را نه شوم دانسته و نه بد تلقى کرده، بلکه آن را نشانه تحرک، پویایى، نوآفرینى و سرعت پیدا کردن آهنگ تکامل و پیشرفت در جامعه بشرى می‌داند.
الحمدللّه ربّ العالمین، الصّلاةُ و السلام على جمیع انبیائه و رسله و على سیدنا و نبینا خاتم النبیین و على الائمة الهداة من اهل بیته و الخیرة من آله و صَحبه، و السلام علینا و على عباد اللّه الصالحین. فرصتى است که در محیطى اختصاص یافته به تربیت و تعلیم، با جمعى از برادران و خواهران ارجمند گفتگویى داشته باشیم. چه بهتر که، طبق معمول، زمینه گفتگو مطلبى در ارتباط نزدیک با تربیت و تعلیم فرزندانمان باشد. زمینه‏اى که براى مذاکره امروز در نظر گرفته شده عبارت است از درگیرى دو نسل در خانواده.
اصولاً درگیرى دو نسلِ نوسال و جوانسال با نسل قبل از آن، از مسائل اجتماعى قابل ملاحظه عصر ماست. این درگیرى در جامعه‏‌هاى مختلف، با نظامهاى اقتصادى و اجتماعى و فکرى مختلف، مورد توجه است. اگر تنها به آن مقدار از آنچه در نشریات عمومى یا کتاب‌ها منعکس مى‏شود توجه کرده باشید، خواهید دید این درگیرى یکى از مسایل بسیار مهم زمان ماست. از نسل جوان و نوجوان، امروز بیشتر با برچسب نسل سرکش و عصیانگر یاد مى‏شود. آیا این درگیرى از نقطه‏‌هاى ضعف زندگى بشر در عصر ماست یا از نقطه‏‌هاى قوت آن؟ دو نظر کاملاً متخالف در این باره اظهار مى‏شود. یک عده برآنند که این درگیرى و سرکشى و سر تسلیم فرونیاوردن در برابر آنچه نسل قبل، از نسل نو مى‏خواهد، نشانه تحرک، پویایى، نوآفرینى و سرعت پیدا کردن آهنگ تکامل و پیشرفت در جامعه بشرى است. شنیده‏اید که سخن نوآر که نو را حلاوتى است دگر! از نظر آنان، همه چیز نوآر که نو را حلاوتى است دگر! براى رسیدن به نو، راهى جز پشت پا زدن به کهنه‏‌ها نیست. این عده دلدارى هم مى‏‌دهند و توصیه نیز مى‏‌کنند که غصه نخورید که در این تحرک و پویایى مقدارى از چیزهایى که شما عمرى به آن‌ها دل بسته‏‌اید خراب مى‏شود و از بین مى‏‌رود. غصه‏‌اش را نخورید! «تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.» تا یک ساختمان کهنه فرسوده نامتناسب را خراب نکنیم و حتى آشغال و خاکروبه آن را بیرون نریزیم، جا براى ساختمان تازه دلپذیرِ نو متناسبتر با نیازهاى زمان باز نمى‏شود. آیا مى‏شود خانه‏اى کلنگى بخرید، بگویید من هم مى‏خواهم این ساختمان کلنگى را به عنوان عتیقه حفظ کنم و هم مى‏خواهم در همین جا یک ساختمان به درد بخور متناسب با احتیاجات روز بسازم؟ مگر اینکه اصلاً روى سقف و بالاى آن ساختمانِ کهنه یک سقف کامل بزنید و از فضاى روى آن استفاده کنید ـ، اما چه کسى چنین مى‏کند؟ بنابراین، از اینکه آن درهاى کهنه چوبى را که لولا هم نداشت، ولى میراث گذشته بود و یادآور خاطرات دیرین بود و عمرى با آن‌ها خو و انس گرفته بودید خراب کنید، غمین مباشید؛ درى بهتر، شایسته‌‏تر، متناسبتر، با اتاقى بهتر جانشین آن خواهد شد. این یک برداشت؛ برداشتى صددرصد مثبت، همراه با قدردانى و ارج نهادن به طغیانگرى و عصیان و سرکشىِ نسل جوان. این گروه مى‏گوید، اصلاً به جاى آنکه از این سرکشى و طغیان و ویرانگرى که مقدمه عمران و آبادى بعد است بنالیم، باید بدان ببالیم. افتخار کنیم در عصرى هستیم که حرکت نسل نو سرعت بیشترى دارد؛ خرابی‌هاى بیشتر نشان مى‏‌دهد و به دنبالش آبادیهاى بهتر. اما دسته‏اى دیگر نظرى دیگر دارند و یکسره از این سرکشى و عصیان مى‏نالند: اى بابا! روزگار خراب شده؛ بچه‏‌ها، پسر‌ها و دختر‌ها دیگر به حرف ما گوش نمى‏دهند؛ ما را نمى‏پسندند؛ ما براى آن‌ها دِمُده شده‏ایم؛ نه حاضرند لباس ما را تنشان کنند، نه حاضرند مثل ما غذا بخورند، نه مثل ما لباس بپوشند، نه مثل ما آمد و شد داشته باشند. هیچ چیز آن‌ها به ما نمى‏خورد. این گروه، این عصیانگرى و سرکشى و کنار نهادن ارزشهاى دیرین را یکسره محکوم مى‏کنند و نشانه انحطاط (انحطاط اخلاقى، انحطاط اجتماعى و انحطاط معنوى) در نسل جوان مى‏دانند و همواره وقتى با صاحبنظران روبرو مى‏شوند مى‏گویند، آقا فکرى کنید! همه چیز دارد از دست مى‏رود. با دلواپسى و نگرانى با این رویداد روبرو مى‏شوند. خوب، کدامیک از این دو دید صحیح است؟ هیچ‏کدام!
درباره این موضوع، که از موضوعات مهم عصر ماست، از دو دیدگاه مى‌‏توان مطالعه کرد. یکى از دیدگاه تعالیم اسلام و آورده وحى (آیین ما در این زمینه چه دید و چه نظرى دارد و چه موضعى گرفته) و یکى صرفاً با دید علمى و تحلیل انسانى و اجتماعى، بدون اینکه بخواهیم در ارتباط با آورده وحى نظر بدهیم. یک کار علمى اسلامى و یک کار علمى تجربى. البته راه سوم این است که این دو ناظر در کنار یکدیگر و با هم این مسأله مهم را مورد مطالعه قرار بدهند، که در این صورت نتیجه بهتر و براى ما به درد خورتر خواهد بود.
من اجمالاً به دوستانى که در این جلسه حضور دارند و واقعاً نسبت به این مسائل علاقه دارند و، از این بالاتر، در برابر این گونه نیازهاى مهم اجتماعى احساس تعهد و مسئولیت مى‏کنند، یادآورى مى‏کنم که این موضوع از زمینه‏هاى بس ارزنده براى تحقیق و مطالعه است. جا دارد کسانى که اهل این مطالعات هستند یکدیگر را بشناسند و با کمک یکدیگر روى این مسأله از هر دو دیدگاه کار بکنند و نتایجى هر روز نوتر و نوتر در اختیار بگذارند. چه بهتر که بخشى از نشریات مدرسه براى اولیا حامل و حامى نتایج بررسى این گروه باشد. آنچه امشب ترجیح دادم در این دیدار به آن بپردازم فقط آن بخش اول است؛ یعنى کلیاتى که در تعالیم اسلامى در این زمینه هست و مى‏تواند راهنماى ما در مورد مسائل جزئى و تفصیلى باشد.
از تعالیم اسلام در این زمینه این طور به دست مى‏آید که اسلام درگیرى دو نسل را به دو شکل و به دو گروه و صنف کاملاً متمایز تقسیم کرده و در هر یک از این دو گروه و شکل و زمینه نظرى روشن دارد. زمینه اول عبارت است از درگیرى دو نسل بر سر حق و باطل، عدل و ظلم، خیر و شر. این درگیرى ممکن است از ناحیه نسل نوسال و نوپا در برابر نسل میانسال و قدیمى‏تر باشد و ممکن است به عکس باشد.
من با صراحت به پدران و مادران حاضر در این جلسه اعلام مى‏کنم، در نسل جوان و نوجوان، درصد و سطح، و حتى گرما و حرارت گرایش فطرى به حق و عدل و خیر، از گرایش نسل میانسال و قدیمى‏تر بسیار بالاتر است. البته ممکن است در فلان آقا یا فلان خانم میزان حق‏پرستى، حق‏خواهى، حق‏دوستى، عدل‏دوستى و خیرخواهى بیش از دیگرى باشد، اما این امر اقلّى است. اما درصد و سطح حق‏گرایى، حق‏دوستى، حق‏پرستى، خیردوستى، و بخصوص عدل‏دوستى، در نسل نوجوان و جوان به طور معمول بالاترست؛ و چه تیره‏بخت قومى و مردمى که از این زمینه خداداد مساعد بهره‏بردارى شایسته نکند! مبادا آن قوم تیره‏بخت ما باشیم!
جایى بودم؛ پدرى در راه حق به تلفنى پاسخ مى‏داد. پسر هجده ـ نوزده ساله او ناظر این تلفن بود. پدر در تلفن با یک مقدار تعارفات صحبت مى‏کرد.
پسر از گوشه و کنار مطلب حدس زد طرف کیست. بعد از تلفن از پدر پرسید، بابا، با چه کسى صحبت مى‏کردى؟ گفت، با فلان کس. پسر گفت، اینکه طرز صحبت کردن با این‌ها نیست! گفت، مگر چطور بود؟ گفت، با این‌ها تعارف کردن گناه است؛ او یک انسان ضد حق و ضد عدل بود، چرا با او اینگونه سخن گفتى؟ اگر شما، با کوته‏بینى و ساده‏انگارى، زود این واکنش بچه را با این برچسب که بچه است و خام است و هنوز چم و خم زندگى و روزگار را نمى‏داند و از آداب معاشرت و سنن روابط اجتماعى بى بهره است محکوم کنید و بر آن داغ باطله بزنید، من و شما اگر این کار را کردیم، در شمار آن قوم بدبخت درآمده‏ایم.
دوستانى تشریف دارند که مسئولان و مربیان واحدهاى گوناگون آموزشى هستند. دلم مى‏خواست مجلس ما وقت بیشترى مى‏داشت و اجازه مى‏داد تا تبادل نظر کنیم نه اینکه فقط بنده حرف بزنم و شما گوش کنید. دلم مى‏خواست از رفقا خواهش مى‏کردم تجربه خود را در این سالیانِ درازِ برخورد با نسل جوان طرح کنند تا ببینیم آیا آن‌ها هم این عرض من را مبنى بر اینکه در نسل نوجوان و جوان زمینه فکرىِ دست نخورده‏تر، آماده‏تر و سازنده‏ترى در زمینه گرایش به حق و عدل و خیر یافته‏اند تأیید مى‏کنند، یا احیاناً آن‌ها تجربه دیگرى دارند. ولى اسلام براى اینکه در این مورد نظرى جامع داده باشد حق‏گرایى را منحصر در جوان‌ها نمى‏کند. گاهى اوقات مسأله برعکس است. گاهى پدرى، مادرى، پدربزرگى، مادربزرگى، در راه حق و عدل و خیر است و با فرزندان و فرزندزادگانى مسخ شده، خودپرست، و نه حق‏پرست، روبروست؛ تکلیف او را هم باید روشن کرد. مسأله از دید اسلام روى جوانى و پیرى دور نمى‏زند، بلکه روى حق‏پرستى، حق‏گرایى و باطل‏گرایى دور مى‏زند؛ لذا قرآن خطاب به نسل جوان مطلبى در این باره دارد؛ خطاب به پدر و مادر و نسل میانسال و بزرگسال نیز تذکرى در این باره دارد؛ خطاب به همه، بدون تفاوت میان کوچک و بزرگ، نیز یادآورى مؤکّدى دارد. خطاب به نسل نوجوان مى‏گوید: «و وصّینا الانسان بوالدیه حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهناً عَلى وَهنٍ و فِصاله فى عامَینِ اَنِ اشکرلى و لِوالِدیک الِىَّ المصیر و ان جاهداک عَلى اَنْ تُشرِکَ بى ما لَیسَ لَکَ بِهِ علم فَلا تُطِعهُما و صاحِبهُما فى الدُّنیا مَعروفاً و اتَّبِع سَبیلَ مَن اَنابَ اِلىَّ ثُمَّ اِلَىَّ مَرْجِعُکُم فَاُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلون.» به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادر با چه حال زار و ناتوانى بار این فرزند را کشید! باردارى‏اش تا از شیر بازداشتنش دست کم دو سال طول کشید. ـ دو سال! شما چند سال زندگى مى‏کنید؟ اگر مادرى چهار فرزند بیاورد، شش تا هشت سال از بهترین سالهاى زندگى‏اش را در این راه سرمایه‏گذارى کرده است. اى فرزند، هشیار باش! مواظب باش! پاس و سپاس این خدمت مادر و پدر را بدار! سپاسگزار من که خدایت هستم و پدر و مادرت باش! یادت نرود که عاقبت پیش من مى‏آیى. حساب این کار را از تو خواهم خواست. با این تأکید خطاب به نسل جوانسال و میانسال، پاسدارى از پدر و مادر را مى‏خواهد. اما با تمام این تأکید‌ها اظهار مى‏دارد که اگر پدر و مادر به تو ور رفتند که در کنار آفریدگار جهان خدا یا خدایانى را مورد پرستش و اطاعت قرار بدهى و به خدایى بگیرى، در این صورت به حرفشان گوش نکن! فقط یک کار بکن: تا زنده هستند سعى کن با آن‌ها مماشات کنى. خوب زندگى کن، اما به حرفشان گوش نده. راه خود را برو؛ عصیانگر باش؛ برو دنبال راه آنهایى که به سوى من (خدایت) روآوردند و بازگشتند. بعد پیش من مى‏آیید و در آن هنگام به شما خواهم گفت چه کار مى‏کردید. حساب‌ها را آنجا صاف مى‏کنم.
«و وصّینا الانسانَ بوالدیه حُسناً و اِن جاهداک لشترک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما. الىّ مرجعکم و انبّئکم بما کنتم تعملون.» این آیه نیز همان مضمون را به صورت فشرده‏تر دارد. خوب، نسل جوان از این دستور اسلام چه مى‏فهمد؟ آیا مى‏فهمد که همیشه باید سر به راه و دنباله‏رو پدر و مادر باشد؟ بسیار براى من تلخ است که حتى از میان دوستان خودمان، پدران و مادرانى تماس مى‏گیرند و مراجعه مى‏کنند، مى‏گویند فلانى، مى‏توانى ما را راهنمایى کنى؟ مى‏گویم، چه فرمایشى دارید؟ چه مشکلى پیش آمده؟ مى‏گویند هیچ، بچه‏ها سر به هوا شده‏اند. به راه دیگرى مى‏روند. مى‏پرسم، به کدام راه؟ وقتى خوب تحقیق مى‏کنى مى‏بینى آقا پسر و خانم دختر نسبت به پدر و مادرش در راه حق جدى‏تر، رهروتر، و کوشاتر است و اختلاف پدر و مادر و دختر و پسر بر سر این است که پدر و مادر مى‏خواهند در این حق‏پرستى و حق‏پایى و راه‏حق پویى ترمز او باشند و او تن به این ترمز نمى‏دهد. بنده در پاسخ این پدران و مادران چه پاسخى بدهم؟ نمى‏دانم شما چه صلاح مى‏دانید، ولى صلاح خدا این است که مى‏گوید تو وظیفه دارى به جاى اینکه بچه‏ها را نصیحت کنى مدتى پدر و مادر را نصیحت کنى؛ بگو اى مسلمان، کجاى کارى؟! افتخار کن که فرزندت از تو در راه حق کوشاتر و پویاتر است. این چه ژست نامطلوبى است که گرفته‏اى؟ کمکش کن! ترمز او مباش! بنده به ناچار طبق توصیه خداوند همین کار را کرده‏ام، و باز هم مى‏کنم. قرآن این نوع عصیانگرى و برآشفتن و تن به فرمان و دلخواه پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ در ندادن را تکریم و تجلیل و توصیه مى‏کند و اصلاً فرمان مى‏دهد که «و ان جاهداک ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلاتطعهما.» من فقط باید به بچه‏ها همان نصیحت قرآن را بکنم که «و صاحبهما فى الدنیا معروفاً»؛ راهت را برو، در عین حال با پدر و مادرى که جور دیگر مى‏اندیشند و عمل مى‏کنند پرخاشگرى مکن؛ مماشات بکن.
پدرى گله مى‏کرد که دخترم به خانه آمده، مى‏گوید بابا، آیا این قالیچه ابریشمى که روى آن قالى کاشان انداختى در خانه ما زیادى نیست؟ فکر کن بچه‏هاى عمه‏ام، که خواهر توست، خرج تحصیل ندارند؛ عید که مى‏آید نمى‏توانند لباس حسابى تنشان بکنند؛ آیا این سزاوار است که در خانه تو قالیچه ابریشمى روى قالى کاشان بیفتد ولى آن‌ها اینطور باشند؟ بعد این دختر در این مورد به پدر اصرار و پافشارى مى‏کند؛ پدر دلخور مى‏شود و شکایت پیش ما مى‏آورد که آقا، چکار کنیم تا این بچه‏ها اینقدر در کار‌ها فضولى نکنند؟ مسلمان! اسلام، نوجوانِ فضول بار مى‏آورد. اگر دلت نمى‏خواهد، برو به آیین دیگرى ملتزم شو. به پدر و مادر هم همین را مى‏گوید، «یا ایُّها الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُم اَمْوالُکُم وَ لا اولادُکُم عَن ذِکر اللَّه وَ مَن یَفْعَل ذَلِکَ فاولئِکَ هُمُ الخاسِرُون.»
اى انسانهاى صاحب عقیده و معتقد به خدا و راه خدا! اگر دیدید بچه‏ها به راه باطل مى‏روند و شما را به راه باطل مى‏کشانند و علاقه به بچه‏ها مانع حق‏خواهى و حق‏پرستى و راه حق پویى شماست، از بچه‏ها صرف نظر کنید نه از راه حق. چه افرادى را مى‏شناسم که ده ـ پانزده سال دنبال این حرف‌ها دویدند، حالا مى‏بینند واقعاً زندگى را باخته‏اند. دائماً مى‏گویند فلانى، اشتباه رفتیم، عمر خود را ضایع کردیم، این سالهاى ارزنده را تباه کردیم؛ نمى‏ارزید! بله، نمى‏ارزد. «لا تُلهکم اموالکُم وَ لا اولادکم عَن ذِکراللَّه و مَن یَفعَل ذلِکَ فاولئکَ هُمُ الخاسرون.» ایمان و عمل بر طبق ایمان مایه نزدیکى به حق است. این است که سعادت و امنیت خاطر در دو سرا مى‏آورد. فرمان قرآن به نسل میانسال و بزرگسالِ حق‏پرستى که در برابر گرایشهاى باطلِ بچه‏ها و جوان‌ها قرار مى‏گیرد این است؛ فرمان عمومى: «قل ان کان آبائُکُم و ابنائُکُم و اِخوانُکُم و اَزواجُکُم و عشیرتکُم و اَموالٌ اقترفتمو‌ها و تجارةٌ تَخشَونَ کَسادَها و مَساکِنُ تَرضونَها اَحَبَّ اِلَیکُم مِنَ اللّه و رَسُولِهِ وَ جهادٍ فى سَبیلِه فتربَّصوا حتّى یأتى اللّه بِاَمرِهِ و اللّه لایَهدِى القَومَ الفاسِقین.» اگر پدرانتان (براى شما نوجوانها)، پسرانتان (براى شما میانسالها)، برادرانتان، همسرانتان، قوم و خویشانتان، ثروتى که به دست آوردید، تجارت و داد و ستدى که از کسادشدنش بیمناک هستید، خانه و کاشانه و زادگاه و شهر و دیارى که از آن خوشتان مى‏آید و آن را مى‏پسندید، اگر این‌ها پیش شما دوست داشتنى‏تر از خدا و پیامبر خدا و جهاد و فداکارى در راه خداست، حرفى نیست؛ فقط مى‏گویم منتظر نتیجه شوم این وضع باشید و در انتظار آن باشید که فرمان قدر الهى فرا خواهد رسید. بعد هم بیخود نگویید «اهدنا الصراط المستقیم».
اى پدران و مادران؛ اى انسانهایى که براى شما ارزش و محبوبیت این چیز‌ها از خدا و پیامبر و فداکارى در راه او بیشتر است، بیخود اهدنا الصراط المستقیم نگویید؛ چون خداوند مردم دنیادوستِ تبهکار را هدایت نمى‏کند. درگیرى دو نسل وقتى بر سر حق و خیر و عدل، از یکسو، و باطل و شر و ظلم، از سوى دیگر باشد، دستور قاطع و روشن قرآن این است. ابهامى ندارد. فقط یک سؤال پیش مى‏آید. گاهى، هم ما حق را مى‏واهیم و هم بچه‏ها. یعنى، از نظر اینکه هر دو حق را مى‏خواهیم با هم اختلاف نداریم. هم ما خیر مى‏خواهیم هم بچه‏ها؛ هم ما عدل مى‏خواهیم هم بچه‏ها؛ اختلاف نظر در این است که ما مى‏گوییم حق این است و آن‌ها مى‏گویند حق آن است. ما مى‏گوییم عدل این است، آن‌ها مى‏گویند عدل آن است. ما مى‏گوییم خیر این است، آن‌ها مى‏گویند خیر آن است. اینجا چکار کنیم؟ اینجا تکلیف روشن است. جناب عالى، به
عنوان پدر و مادر، ولایت فکرى بر فرزندتان ندارید. فرزندتان هم به عنوان اینکه من جوانم و بهتر مى‏فهمم ولایت فکرى بر سرکار ندارد. هیچ کدام بر همدیگر ولایت فکرى ندارید. ولایت فکرى مالِ وحى است و آگاهان وحى در دایره وحى؛ مال علم است و مطالعات حساب شده در قلمرو علم. نه شما به عنوان پدر و مادر درصدد تحمیل نظرتان در نسل نو باشید و نه نسل نو درصدد تحمیل بر شما. اگر ملجأ و مرجعى دارید که طرفین مى‏پذیرید، به او مراجعه کنید. اگر مى‏خواهید با همدیگر کاوش مشترک و مباحثه داشته باشید، خوب، چه اشکال دارد که پدر با بچه‏اش بنشیند گفتگوى آرام با حق مساوى داشته باشد؟ چه اشکالى دارد که پدر با دخترش، مادر با پسرش، پدر و مادر با دختر و پسرشان، امکانى براى تبادل نظر سالم در داخل خانواده به وجود بیاورند؟ آیا حتماً باید در مسائل فکرى به عنوان ولىّ اظهار نظر کنند؟ اسلام چنین چیزى نگفته است. بالاتر از این، اسلام مى‏گوید فرزندانى که به راه باطل مى‏روند و بعد در روز رستاخیز مى‏گویند خدایا، این‌ها هستند بزرگترهاى ما و بزرگان ما و این‌ها ما را گمراه کردند؛ به آن‌ها گفته مى‏شود شما مسئولیت خودتان را داشتید؛ مى‏خواستید به حرف این‌ها گوش نکنید. این تربیت اسلام است. اسلامى که به فرزند مى‏گوید تقلید از پدر و مادر تقلیدى باطل است، شما از این فرزند چه توقع دارید؟ به پدر و مادرى که بگویند خدایا، بچه‏ها ما را به این راه کشانده‏اند، مى‏گوید مگر نگفتم دنباله‏رو بچه‏هاى عزیزدردانه‏تان نباشید؟ استقلال! مگر بچه شما وقتى به سن بلوغ و تکلیف مى‏رسد وظیفه ندارد خودش درباره همه مسایل تحقیق کند و از نو دین خودش را انتخاب کند؟ مگر شما نمى‏گویید اسلام چنین دینى است؟ پس چرا حاضر نیستید به لوازم این دین و به لوازم این مبناى ارزنده عالى انسانى تن در بدهید؟ هم خدا را مى‏خواهید هم خرما را! به این مسایلِ عالىِ اسلام فقط وقتى سرِ منبر‌ها و در مقالات گفته مى‏شود افتخار مى‏کنید، اما در مقام عمل از آن وحشت دارید؟
درگیرى دو نسل در زمینه حق و باطل، خیر و شر، حق و عدل: اسلام این درگیرى را نه شوم دانسته و نه بد تلقى کرده، بلکه آن را عامل تکامل و تحرک و پویایى جامعه و حق‏پویى و حق‏یابى و حق‏جویى انسان‌ها شناخته است. توصیه مى‏کنم، بر طبق توصیه اسلام، بکوشید در داخل خانواده حقْ محور برخورد فکرى شما باشد. بزرگترها، به حق تن در بدهید! بچه‏ها، به حق تن دربدهید! بگذارید خانواده هر مسلمانى براستى خانواده اسلامى باشد؛ یعنى تسلیم در برابر حق.
و، اما زمینه دوم درگیرى در مسائل دیگر است. مسائل دیگرى که در داخل خانواده زمینه درگیرى پدر و مادر و بچه‏ها مى‏شود به دو بخش تقسیم مى‏شود: یکى بخش مربوط به رعایت حدود و حقوق پدر و مادر و فرزندان؛ حق متقابل. دستور اسلام در این باره این است که اى مسلمان، خواه جوانسال باشید خواه میانسال یا بزرگسال، سعى کن حقوق و حدود دیگران را رعایت کنى، ولو آن‌ها حقوق و حدود تو را رعایت نکنند. مگر این قرآن، این اسلام، این حدیث و سنت نیست که ما را دعوت مى‏کند به شعار «صِل مَن قَطَعَک»؟ چه شعارى! تا آنجا که به خودسازى فردى مربوط است و تا آنجا که عوارض نامطلوب اجتماعى به وجود نمى‏آورد، اى انسان، صِل من قَطَعَک! پدر، مادر، اگر بچه‏ات قدرناشناس است تو وظایفى را که نسبت به آن‌ها دارى عمل کن. همین‏طور اى فرزندان، «و قَضَا رَبُّک الا تعبُدُوا الا ایّاهُ و بالوالدَینِ احساناً، امّا یَبلُغنَّ عِندَکَ الکِبَر، اَحَدُهُما او کِلاهُما، فَلا تَقُل لَّهُما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاً کریماً. وَ اخفِض لَهُما جِناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ و قُل رَبِّ ارحَمهُما کما رَبَّیانى صغیراً.»
فرمان خدایت این است که جز یک خداى یکتا را مپرستید و با پدر و مادر خوشرفتار باشید. اگر پدر یا مادر، یا هر دو، پیش تو بودند و به سن پیرى رسیدند، در پرستارى از آن‌ها حتى واى هم نگو! آن‌ها را آزار نده. با آن‌ها با احترام حرف بزن. بال براى آن‌ها بر زمین بگستر. براى آن‌ها بال تواضع بر زمین بگستر؛ تواضعى از روى عاطفه و رحمت و مهر و دلسوزى. حتى دعا کن، بگو خدایا، پدر و مادرم را مشمول مهر خودت قرار بده، همان‏طور که آن‌ها مرا در کودکى پروریدند و پرورش دادند. البته همین آیه یادآور عهد بزرگ فرزند بر پدر و مادر است، چون می‌گوید، «و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانى صغیراً»؛ همان‏طور که آن‌ها وقتى من کودک بودم مرا پرورش دادند... معلوم مى‏شود پدر و مادر باید در پرورش فرزندان کوشا باشند تا درخور این دعا باشند.
به خودم و به شما توصیه مى‏کنم، اگر مى‏خواهیم بچه‏‌ها در روز فرسودگى و سالخوردگى و پیرى و از کار افتادگى براى ما بچه‏ هاى دلسوزى باشند، همین حالا این مطلب را به آن‌ها یاد بدهیم. چه جور یاد بدهیم؟ آیا به این شکل که دائماً در خانه شعار قرآنى درست کنیم که «و اخفض لهما جناح الذُّلّ من الرَّحمَةَ» مثل آدم طلبکار! درست مثل اینهایى که در مغازه تابلو زده‏اند که امروز نقد، فردا نسیه. یا با عمل نشان بدهیم؟ اگر من و شما امروز با عاطفه و محبت و دلسوزى مراقب پدر و مادر بودیم، بچه‏ها خود به خود این را یاد مى‏گیرند. خانم، دختر شما که در خانه ده‌ها بار ناظر این بوده است که به شوهرتان گفتید، «آخر من تا کى باید در پرستارى کردن از مادرت با تو همکارى کنم؟» چه انتظارى مى‏رود که این دختر فردا پرستار شما و شوهرتان باشد؟ چند درصد از ما عملاً به این بچه‏ها درس پدردارى و مادردارى مى‏دهیم؟ ـ لااقل به خودمان راست بگوییم!

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از مردمسالاری آنلاین، تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۴۰۰، ۱۵۲۸۵۲، www..mardomsalari.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین