سخن را در این نوشته طولانی نمیکنم زیرا فرصت لازم برای تشریح مساله را ندارم، اما لزوما اگر فرصت باشد، این کار خواهم کرد: وجود امکان اعتراض و تحلیل و تفسیر اشتباهات حاکمیت و زمینههای فکری آن - حتی اگر با تحلیل نادرستی انجام شده باشد- امروز نه تنها در قالب حق اعتراض مشروغ و مسالمتآمیز قرار میگیرد، بلکه امری است به سود حاکمیت نه به زیان آن زیرا با تصحیح اشتباهها عمرش را دراز میکند.
به همین دلیل چنین روشهایی آن هم وقتی از طرف یک روشنفکر دینی و طرفدار اصلاخات دینی انجام میگیرد باید با استقبال حاکمیت روبرو شود و البته تصمیم اخراج ایشان را نه دولت بلکه یک نهاد غیر دولتی گرفته اما نهادی آنقدر بزرگ و توانا که هیچکس باور نخواهد کرد که این تصمیم بدون مشورت گرفته شده باشد.
بنابراین این پرسش پیش میآید تا چه اندازه باید جهان و کشور خود را نشناخت، تا چه حد باید ناشی و کار ناشناس بود، یا شاید آگاهانه یا ناخودآگاهانه تا چه اندازه باید به فکر تفرقهافکنی بود که چنین حُکمی صادر کرد، آنهم با چنین بهانه مضحکی و در چنین زمانه سهمناکی برای مردم ما که بلا پشت بلا از راه می رسد؟
باید بگویم من به عنوان یک آسیبشناس، رویکرد ایشان را درک میکنم. این یک رویکردی انتقادی است و خود نیز نمیتوانم فکر کنم چطور اصحاب علوماجتماعی میتوانند چشم بر مشکلات اجتماعی و خطاهای حاکمیتی ببندند؟ که نخواهند بست. و اگر این کار برای بی اثر کردن سخنان آقای عبدالکریمی بوده است، شکی نداشته باشیم که از این پس سخنان ایشان ده ها برابر انعکاس و بُرد خواهد داشت.
تمثیلی هست که من همیشه برای کسانی که مسئولیتهای تصمیمگیری دارند میگویم: این که دانشگاهیان در علوم انسانی و اجتماعی نقش پزشکان یک جامعه را دارند و نباید از آنها انتظار تعریف و تمجید داشت. کسانی که به جای گوش سپردن به انتقادات و تلاش برای جبران آنها، دست به چنین روشهایی میزنند، باید متوجه تاثیر کار خود باشند، زیرا اگر هدفشان آن است که گروه کوچکی از متخصصان این علوم را که هنوز دغدغهمند جامعه خود هستند را ساکت کنند هرگز به این هدف نمی رسند و اگر هم برسند زیان اصلی نه متوجه این افراد بلکه خود آن مسئولان است.
این مسئولان هسستند که بزرگترین ضربه را (خواسته یا ناخواسته) به سیستم میزنند و نه شخصیتهایی چون دکتر عبدالکریمی. نام دکتر عبدالکریمی با همین «اخراج» در سراسر جهان انتشار یافته و هزاران هزار نفر افراد دیگر را به جمع علاقمندانش اضافه می کند در حالی که پیش از این سخنان ایشان حداکثر در ردههای بسیار محدودی از جامعه دیده می شد و طالب داشت، اما رفتارهایی این چنینی نه فقط سطح مخاطبان ایشان را به شدت بالا می برد بلکه برای تمام دشمنانی که مایلند راه حلهای رادیکال و خشونتبار را تنها راه حلهای ممکن در امروز ایران نشان دهند، بهترین نشانه که دیگر هیچ راهی برای رسیدن به مطالبات خود ندارند جز خشونت.
امید ما آن است که این تصمیم نادرست هر چه سریع تر از دستور کار خارج و مسئولان متوجه شوند با بستن هر دری برای انتقاد آرام و آرامش بخش و میانه روانه، صدها در را برای رادیکالیسم و اعتراضهای خشونتآمیز باز خواهند کرد.
امروز حتی بازماندگان خود خاندان پهلوی نیز از خود دفاع نمیکنند و تصمیمگیرندگان این دانشگاه مایلند که مخاطبان اخبار بپذیرند استادی که خود بیست سال است او را به همه محافل دعوت کردهاند تا برایشان سخن بگوید یک شبه طرفدرار رژیم سابق شده باشد. متاسفانه برخی در ذات اندیشه خود مردم را بسیار کمهوش و بیخبر تصور می کنند و این بزرگترین اشتباهی است که یک قدرت می تواند بکند.