امروزه گویا مد شده که برای چهره شدن، خود مهم بودن را باید تو حلق مردم فرو کرد. باید بنوعی با نمایش قدرت و ثروت به مردم فهماند که من هم مهم هستم. استدعا میکنم به من توجه کنید و من را تحویل بگیرید و.... اما سوال اینجاست که این آفت فقط باید در حوزه سلبریتیها آسیب شناسی و دنباله گیری شود؟ آیا نباید جنبه یا جنبههایی از آن را در فلان کله خری که به هر دلیلی سمت مدیریت دولتی گرفته و برای خود با رویکرد بروکراسی غارت، سفره پهن کرده و قصد نمایش قدرت خود را دارد، جستجو نمود؟ این متن هیچگونه اشاره مستقیمی به هیچ فرد حقیقی و حقوقی خاص ندارد. کلیپ ضمیمه شده نیز صرفا دنباله صحبت پلیس در خصوص پیگیری درباره رفتارهای غیرقانونی صورت پذیرفته توسط سلبریتیها در فرآیند جذب و استفاده از بادیگاردها است. اما بر اصل مسئله بشدت مصر بوده و جلب حساسیت اجتماعی برای برخورد با موضوع را دنباله گیری میکنیم.
شعار سال: ریشه بادیگارد طلبی را باید در دو بحث تامین امنیت برای مقامات و پرستیژ اجتماعی جستجو کرد. از بعد تامین امنیت، خوشبختانه در کشور در سالهای اول انقلاب پروتکلهای حفاظتی نسبتا خوبی طراحی و اجرا شد. پروتکلهایی که در زمان حاضر، بشدت نیاز به بازنگری آنها احساس میشود.
آش حفاظت مقامات آنقدر شور شده که صدای علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی هم در سال ۱۳۹۶ درآمده و در اظهار نظری گفته بود: «من مسئول امنیت کشور هستم. این که منافقین ترور میکردند مربوط به دهه ۶۰ است و دیگر نمیتوانند ترور کنند. ضمن این که ما دستگاههای امنیتی قوی داریم، برای چه میترسیم؟» «بساط حفاظت شخصیتها را باید جمع کنیم، ما حفاظت شخصیتها نداریم، تشریفات و پرستیژ شخصیتها داریم».
عزتالله ضرغامی، فعال سیاسی اصولگرای سابق و وزیر میراث فرهنگی و گردشگری جدید دولت سیزدهم هم در سال ۱۳۹۶ در کانال تلگرامیاش نوشته بود: «سالهاست که در این مورد میگویم و مینویسم. نمیدانم چرا اسکورت و حفاظت و تشریفات و مسیر ویژه! به مذاق بسیاری از شخصیتها خوش آمده است. خودش شده یک سبک زندگی جدید برای آنان؟! به قول رئیسجمهور: «والله بالله تالله» چهار تا خیابون تو تهران که قطار اسکورت خودروهای شاسی بلند و کوتاه و آمبولانس و ماشین پلیس و جرثقیل و... نمیخواد. حفاظت از شخصیتها تبدیل به تخریب آنان شده است. اگر دست من بود، جز چند شخص حقوقی و حقیقی، بقیه را جمع میکردم.
حشمتالله فلاحت پیشه نماینده سابق اسلام آباد غرب در مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی با وجود سوقصد به وی، در سالهای ماضی گفته بود: «به شخصه معتقدم که بالای ۹۰ درصد حفاظت از شخصیتها هدردادن پول بیتالمال است.» فلاحت پیشه از هالهای میگوید که همه سیاسیون با استفاده از محافظین برای خود درست کردهاند. هالهای که هزینهبر است.
بر اساس واقعیتهای ملموس جامعه و نظرات همگرای بیان شده توسط بزرگان سیاسی و امنیتی کشور، آیا از خود پرسیده ایم که چرا ما باید هزینه آویز تریپ رفتن یک مشت مدیر و سیاستمدار ریز و درشت را برای هیچ پرداخت کنیم؟ آیا وقت بازنگری در پروتکلهای حفاظتی برای مدیران سیاسی و سیاستمداران نرسیده است؟ آیا فکر نمیکنیم که جنبه یا جنبههایی از بادیگارد طلبی سلبریتیها و خود مهم پنداری آنها در تقلید از شخصیتهای سیاسی و مدیران دولتی کشور شکل گرفته است؟
کشور تا بکجا باید هزینه ناکارامدها و ناکارمدیها را بپردازد؟ از رئیس جمهور تقاضا میکنیم دستور بررسی دهند مبنی بر اینکه که شهروندان به چه میزان از نوع برخورد تیم حفاظت وزرا در دیدارهای استانی رضایت دارند؟ ببینید چقدر عزت مردم توسط بعضی از افراد و با توجیه حفاظت از شخصیت زیر پا گذاشته میشود؟ چرا باید این گونه باشد؟ هیکل و نوع برخورد ابلهانه بعضی از این محافظین وزرا (بحث ما عمومیت نداشته و صرفا تاکید بر حوزه آسیب دارد؛ لذا منظور بحث ما به هیچ وجه افراد خدوم با شخصیت و جان برکفان متعهد نیست)، آدم را یاد عبارت گنده باقلی میاندازد (درشت هیکلان مغز کوچک).
در چنین شرایطی، بنظر میرسد که بادیگارد طلبی سلبریتیها، هیچ جای نقدی نمیگذارد. وقتی بعضی کله خرابهای دولتی، خود سلطان پنداری متوهمانه میکنند و خود مهم پنداری دارند و وجود خدم و حشم را جزئی از جبروت دنیایی خود محسوب میکنند، ما از سلبریتیها چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟ وقتی بیچاره دارای عقده حقارت (برخی از نامدیران اشغال کننده پست مدیریت)، حتی نمیدانند که حقوقشان از مالیاتی است که من شهروند میدهم و برای من شهروند دماغ بالا میگیرند و در جهل مرکب خود سرگردان هستند، چه انتظاری از سلبریتیها میتوان داشت؟ کجاست تشکیلات امنیتی و نظارتی که بساط این نوع خود ویژه پنداریهای برخی از دماغ فیل افتادهها را جمع کند؟
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون