در قدیم، مالیات بشکلی اجباری و با زور مستقیم برای اداره امور دربار و امورات دفاعی و در صورت باقی ماندن چیزی، برای امور عمرانی دریافت میگردید. در قدیم با دو نوع زور گیری در قالب باج و خراج، سروکار داشتیم. در دنیای جدید، مالیات ستانی قاعدهمند شده و دارای دو کارکرد استفاده در امور عمومی مورد نیاز مردم و ایجاد عدالت شده است. متاسفانه ضعف سازمانهای مالیاتی و دولتها در مالیات ستانی درست نه تنها، مالیات ستانی را به شیوههای گذشته خود شبیه کرده، بلکه کارکردهای تقویت امور عمومی و ایجاد عدالت را هم زیر سوال برده است. از ان بدتر اینکه، با ابزارهای خلق پول و کاهش ارزش پول ملی، بستر برای تورم و مالیات گیری پنهان از فقرا نیز فراهم میشود. به فرمایش مکرر رهبر انقلاب در خصوص حدیث شریف، «اَلعِلمُ سُلطان؛ علم قدرت میآورد»، توجه کنید. دانش مالیاتی ما کجای داستان قرار دارد؟ آقای دکتر منظور، روی سخن ما شخص عالمی، چون شماست. از جاهل امید خیری نیست.
شعار سال: فلسفه مالیات در حکمرانی قدیم و جدید
در حکمرانی قدیم، فلسفه مالیات و خراج، تحمیل یک معامله بود. حاکم، که در واقع برنده یک بازی خشن بود، به صاحبان ثروت میگفت باید امنیتتون رو از طریق من تأمین کنید؛ بنابراین فلانقدر از درآمدتون مال من، عوضش کار خشنی اگه لازم شد، که حتما لازم میشه، من انجام میدم. بعضی وقتها این معامله تحمیلی توسعه پیدا میکرد و از دفاع فراتر میرفت و چنین شکلی به خودش میگرفت: «باز شدن راه تجارت با فلان جا خشونت لازم داره؟ اونش با من. عوضش انقدر درصد مالیات بدید». بدیهیه که صاحبان ثروت، از معاملهای که بشون تحمیل بشه راضی نبودند. اما هرچه که بود، در یک طرف معامله قرار داشتند. حاکم داشت پول زور میگرفت، ولی یه کارهایی هم براشون میکرد. شورش، توطئه، کودتا، و ترور، زمانی رخ میداد که این توافق جمعی حاصل میشد که «دیگه صرفه نداره»، چون حاکم به اندازه پول زوری که داره میگیره، سرویس سیاسی و نظامی که لازمه ارائه نمیده.
در دوران ما، قضیه یه جور دیگهست. حاکم پول زور رو میگیره، تا به کسی غیر از خودت سرویس بده! تو پول بده تا پسر فلانی که نمیشناسیش بره مدرسه! تو پول بده تا دختر فلانی که هزار کیلومتر ازت دورتره و نمیدونی کیه رایگان زایمان کنه! این از لحاظ افه اخلاقی دکور باکلاسی داره، اما مشکلش همینه که خودت یک طرف معامله نیستی. و، چون توی معامله نیستی هیچوقت نمیتونی در اینکه صرفه داره یا نه دخالت کنی. اونی که داره سرویس رو میگیره هیچوقت به اینکه به صرفهست یا نه فکر نمیکنه. برای همینه که همینطور خرج رو اضافه میکنه. اولش میگه تحصیل تا کلاس ششم رایگان! بعد میگه کمه، تحصیل تا دیپلم رایگان! بعد میگه کمه، تحصیل باید تا لیسانس رایگان باشه. تا رسیده به الان که میگن تا دکترا باید رایگان باشه! اول میگه بستری باید رایگان باشه. بعد میگه عمل قلب، چون حیاتیه باید رایگان باشه. بعد میگه پیوند کبد باید رایگان باشه. بعد میگه شیمی درمانی باید رایگان باشه. بعد میگه پروتز باید رایگان باشه.
وقتی این خیلی ادامه پیدا کرد، خرج انقدر زیاد میشه که دیگه با مالیات مستقیم نمیشه تأمینش کرد. پس حاکم میره سراغ بانک مرکزی و میگه چاپ کن! که به شکل تورم درمیاد، و اون تورم دقیقا مالیات گرفتن از آدمهای فقیره. اون معامله تحمیلی، در ابتدا تحمیل به ثروتمندان بود، اما در ادامه تبدیل میشه به تحمیل به فقرا.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد