شعار سال: فردا
سیزدهمین روز از تعطیلات طویل المدت نوروز ایرانی است.
روزهایی که بر حسب سنتهای کهن و باستانی میباید تجلی شادی و جشن و تحکیم دوستیها و روابط اجتماعی باشند کارکردی دقیقا معکوس پیدا کرده اند.
تاریخ ایران کهن را که تورق میکنیم به مناسبتهایی برخورد میکنیم که بسیاری از ما و نسل جوان حتا نام آن را هم نشنیده اند. (۱)
در واقع کلید واژه این مناسبتهای تقویمی و روح مستتر در آنها، جشن و به تبع آن شادی بوده است، اما چگونه است که در آمارهای جهانی، ایران در میان افسردهترین و حتا عصبانیترین کشورها جای گرفته است؟
برآیند تعطیلات نوروز که میباید رسیدن به یک «وضعیت بهتر» و «حال خوب» برای کل جامعه ختم شود به کشته شدن و مجروح گردیدن صدها نفر ایرانی در سفرهای نوروزی «استحاله» گردیده است و این تعطیلات به جای آن که فرصتی برای هم افزایی نیروها و پوست اندازی جامعه باشند به ترمزی برای همین اقتصاد ورشکسته و نیم بند ایران مبدل شده اند.
سالهای دور و به فرض زمانی که به مناسبت «سیزده بدر» میرسیدیم گشت و گذار در طبیعت نشاط و انرژی مثبت به من میداد، اما اکنون خیلی وقت است که ترجیح میدهم در روز سیزده بدر در خانه بمانم و بیرون نروم.
به پارکها و تفرج گاه که سفر میزنی، انبوهی از مردمان را میبینی که برای فرار از نحسی این روز - خرافه پرستی و خلق خرافات جدید بخش مهمی از بینش و روش ما در زندگی شده است – به میان طبیعت رفته اند.
هر جا رسیده اند آتشی بر پا کرده اند و بسیاری اوقات شاخههای نحیف درختان بی زبان ذغال حرارت و عیش و نوش این مردمان گردیده است. وقتی آینده این کشور در گرو محیط زیست است چرا نباید پلیس محیط زیست نداشته باشیم و برای تخریب گران آن قوانین و مقررات سخت گیرانه را به اجرا نگذاریم به جای آن که پلیس به عنوان حافظ امنیت روانی وارد حوزههای دسته چندمی مانند حضور زنان در ورزشگاهها معطوف شود که حلال هیچ مشکلی نیستند و فقط بر تنور بی اعتمادی و خشونت افزوده میشود و بر بحرانها میافزاید ...
بر حسب همان خرافاتی که وارد فرهنگ ما شده است؛ بسیاری از این مردمان سبزههای خود را در نهرها و جویها رها میکنند و موجب بر هم زدن اکوسیستم طبیعت و چرخهی طبیعی آن میشوند.
در همه جای جهان افرادی که به میان طبیعت میروند به دنبال گمشدهی «آرامش» هستند و میخواهند که در فرصتی هر چند کوتاه با طبیعت و قوانین آن هم صدا شوند شاید هم راستایی طبیعت درونی آنان با طبیعت جهان موجب شکوفایی «خود» درون آنان شود و جوهرهی انسانیت بر غریزه حیوانیت و مادون آن پیشی گیرد.
اما در این سرزمین که حریم خصوصی و احترام به حقوق یکدیگر کوچکترین جایگاهی نه میان حاکمان و نه میان مردمان آن دارد موجب میشود که در طبیعت به جای استماع آوای دل نشین پرندگان، طنین گوش نواز آب و رودخانه و لذت بردن از زیباییهای درختان سبز شاهد شنیدن صدای گوش خراش موزیکهای تند، خشن و روح خراشی باشی که عاملان آن جز خودنمایی و ارضای عقدههای سرکوب شده و تغییر ماهیت داده شده (استحاله شده)، انگار قصد و نیت دیگری ندارند.
(اعتراض هم بکنی، شعله لجاجت کور و خشم ناشی از جهالت آنان بیشتر زبانه میکشد.)
هر چند الگوهای حکمرانی غلط، ایدئولوژیک و من درآوردی در زمینه مدیریت رفتارهای اجتماعی موجب شکل گیری چنین عقدهها و کمبودهایی شده است، اما این مجوزی برای استمرار خط «توحش» افسار گریخته و تعدی به حقوق دیگران نمیشود و نباید بشود.
با چند نفر باید صحبت کنی.
به چند نفر باید تذکر بدهی.
با کدام صدا باید به این مردمان بگویی که طبیعت زیبای ایران در آستانه انهدام کامل و ویرانی است و اگر وضعیت به همین منوال پیش رود به اذعان کارشناسان محیط زیست تا چند دهه آینده باید قید سکونت و زیست در کشور پهناوری، چون ایران را زد؟
نهاد خانواده در این میان چه کاره است؟
کارکرد نهاد مدرسه در چرخهی فرهنگ سازی و احیای کارکرد اصلی اش چیست؟
رسانههای عمومی و نهادهای بودجه تلف کن و غیرپاسخ گو به کدامین چشم انداز مینگرند؟ اعتراض هم بکنی، شعله لجاجت کور و خشم ناشی از جهالت آنان بیشتر زبانه میکشد.
(وقتی آینده این کشور در گرو محیط زیست است چرا نباید پلیس محیط زیست نداشته باشیم و برای تخریب گران آن قوانین و مقررات سخت گیرانه را به اجرا نگذاریم به جای آن که پلیس به عنوان حافظ امنیت روانی وارد حوزههای دسته چندمی مانند حضور زنان در ورزشگاهها معطوف شود که حلال هیچ مشکلی نیستند و فقط بر تنور بی اعتمادی و خشونت افزوده میشود و بر بحرانها میافزاید ...)
کی باید بدانیم و بفهمیم که هر فردی در برابر خودش و محیط مسئولیت دارد و اگر قرار باشد سایهی بی تفاوتی و به تعبیر فرشاد مومنی در مراسم تشییع جامعه شناس فقید «علی رضا قلی» بی غیرتی حاکم بر رفتارهای فردی و میان فردی باشد سر از کدامین ترکستان و ناکجا آباد در خواهیم آورد.
(۱)
برخی
جشنهای ایرانی بر پایه سال نامه جلالی:
۱ فروردین / جشن نوروز
نخستین شنبه فروردین / جشن اولین شنبه سال
نخستین ۴ شنبه فروردین / جشن اولین چهارشنبه سال
۶ فروردین / جشن امید، روز شادباش نویسی، زادروز زرتشت
۱۰ فروردین / جشن آبانگاه
۱۳ فروردین / جشن سیزده بدر
۱۷ فروردین / جشن سروشگان
۱۹ فروردین / جشن فروردینگان
۲ اردیبهشت / جشن گیاه آوری
۳ اردیبهشت / جشن اردیبهشتگان
۱۰ اردیبهشت / جشن چهلم نوروز
۱۵ اردیبهشت / جشن میانه بهار، روز پیام آوری زردشت
۱ خرداد / جشن گرما (ارغاسوان)
۶ خرداد / جشن خردادگان ۱ تیر / جشن آب پاشونک، جشن آغاز تابستان
۶ تیر / جشن نیلوفر
۹ تیر / روز جانباز
۱۰ تیر / جشن تیرگان
۱۵ تیر / جشن گیاه خواری
۷ مرداد / جشن مردادگان
۱۰ مرداد / جشن چله تابستان
۱۵ مرداد / جشن میانه تابستان
۱۸ مرداد / جشن میخواره
۱ شهریور / جشن خنکی هوا
(فغدیه)
۳ شهریور / جشن کشمین
۴ شهریور / جشن شهریورگان، عروج مانی
۱۵ شهریور / بازار جشن
۳۱ شهریور / جشن پایان تابستان
۱ مهر / جشن میترا
(سال نو هخامنشی)
۱۳ مهر / جشن تیر روزی
۱۰ مهر / جشن مهرگان
۲۱ مهر / جشن رام روزی
۷ آبان / روز مرد و روز پدر
۱۰ آبان / جشن آبانگان
۱۵ آبان / جشن میانه پائیز
۱ آذر / آذر جشن
۹ آذر / جشن آذرگان
۲۵ آذر /روز مادر
۳۰ آذر / جشن شب یلدا، جشن پایان پائیز
۱ دی / جشن خرم روز، اولین جشن دیگان
۲ دی / روز برادر و خواهر
۵ دی / بازار جشن
۸ دی / دومین جشن دیگان
۱۴ دی / جشن گیاه خواری (سیر سور)
۱۵ دی / سومین جشن دیگان، جشن پیکرتراشی
۱۶ دی / جشن درامیزنان، جشن درفشها
۲۳ دی / چهارمین جشن دیگان
۲ بهمن / جشن بهمنگان
۵ بهمن / جشن نوسره
۱۰ بهمن / آبان روز، جشن سده، آتش افروزی بر بامها
۱۵ بهمن / جشن میانه زمستان
۲۲ بهمن / جشن بادروزی
۲۹ بهمن / جشن سپندارمذگان و روز عشق و روز زن
۱ اسفند / جشن اسفندی، جشن آبسالان
۵ اسفند / جشن اسفندگان، جشن برزگران
۶ اسفند / جشن وخشنکام
۱۹ اسفند / جشن نوروز رودها
۲۰ اسفند / جشن گلدان
واپسین ۳ شنبه اسفند / جشن چارشنبه سوری
۲۹ یا ۳۰ اسفند / جشن پایان زمستان