شعار سال:
چرا ایرانی قدرت ستیز است؟
دلایل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، روانی و تاریخی آن کدام است؟
چرا چنین نگاهی در میان ایرانیان نسبت به قدرت شکل گرفته و دمساز فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی شده است؟
اگر چه میتوان در کند و کاو چرایی موضوع و یافتن پاسخی جامع تر هرکدام از عوامل ذکر شده را مهم و دارای نقش دانست اما بنظر میرسد تا آنجا که مرتبط با صاحب منصبان و نخبگان صاحب قدرت اعم از کارگزاران قوه مجریه و مقننه می باشد آمریت و اقتدارطلبی مبتنی بر مطلق نگری و اراده گرایی شخصی و احساس کاذب برتری عقلی و عملی حاصل از حضور ناشی از شانس و بخت و اقبال در قدرت راه را برای پیگیری منافع ، علائق و نیازهای مادی و معنوی و اجتماعی نخبگان و کنشگران سیاسی و اجتماعی خارج از حوزه قدرت بسته است و از طرفی در مقابل هم موجب کنش سلبی و احساسی مبتنی بر انتقام گیری شخصی و گروهی ناشی از ذی حق دانستن مطلق خویش از جانب نیروهای خارج از قدرت را بدنبال داشته است.
بنابراین کشمکش و تضاد در غیاب مفاهمه ، گفتگوی مبتنی بر عقلانیت و تسامح و تساهل بعنوان راه حل مرسوم جای خود را در عرصه اجتماعی و سیاسی باز نموده و به دفعات تجویز شده است. بگونه ای که میتوان گفت اکثر انتخاب های ما در دوره های اخیر در سطوح ملی و محلی به نوعی بر مبنای همین واکنش تضادگرای سلبی بوده است نه صرفا ایجابی.
غالبا این تضادها و کشمکش ها حاصلی جز تضعیف منافع و منابع ملی و نیز هدر دادن سرمایه اجتماعی و انسجام ملی نداشته است.
در نهایت موجب هژمونی و تفوق گفتمان آمریت و اقتدارگرایی گردیده و به بازتولید اقتدارگرایی – کشمکش بعنوان چرخه معیوب در جامعه گردیده است و بعنوان یکی از ویژگی های فرهنگ عمومی نیز درآمده است. از خانواده ، مدرسه ، دانشگاه ، ادارات ، محل کار و ….
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری-تحلیلی کرمانشاه دیلی، تاریخ انتشار 30 شهریور 1395، www.islamabadtimes.ir