پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۶۹۰۷۲
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷
ماجرای شهادت جمعی از هموطنان در انفجار هواپیمای مسافربری با موشک آمریکایی در دوازدهم تیر سال ۶۷ یکی از موضوعاتی است که شاعران انقلاب به آن پرداخته‌اند. باوجود اینکه ۲۹ سال از این ماجرا می‌گذرد، گویا هنوز داغ این درد پا برجاست.
شعارسال: شعر فارسی بعد از مشروطه، از کنج عزلت شعرا و محفل گرایی خارج و با پرداختن به مسائل و مشکلات اجتماعی همراه با مردم شد. شعر در این مقطع از فرد و دغدغه‌های شخصی خارج و دغدغه گرا برای اجتماع شد. این جریان بعد از انقلاب اسلامی و به ویژه در زمان جنگ تحمیلی محسوس‌تر شد. شاعران دیگر جزوی از مردم بودند که دردها و دغدغه‌های آنها را به زبان نظم بیان می‌کردند. از این جهت شعر انقلاب، تاریخ منظوم این سرزمین است که تلاش دارد تا همراه با مردم و در کنار آنها حوادث را رصد کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهد.

با نگاهی به شعر انقلاب اسلامی، می‌توان حوادث مختلف را در آن یافت؛ از مشت‌های گره شده مردم برای رسیدن به صبح پیروزی گرفته تا فرار شاه از کشور، حمایت از مبارزان انقلابی، ورود امام(ره) به کشور و شهادت یاران انقلاب، جنگ تحمیلی و سربه‌داران میدان نبرد، عافیت‌‌اندیشی‌های پس از جنگ و فتنه‌های پی‌ در پی و ...؛ همگی در آئینه شعر انقلاب اسلامی توصیف و به آن پرداخته شده است. در واقع اگر شعر از دوره مشروطه به بعد دغدغه‌مند شد، در این دوره هم دغدغه‌مند است و هم دردمند.

یکی از موضوعاتی که در حوزه شعر انقلاب به آن پرداخته شده، ماجرای شهادت جمعی از هموطنان در انفجار هواپیمای مسافربری با موشک آمریکایی است. پرواز مسافربری شماره 655 شرکت هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه «IR655» از تهران به مقصد دوبی در تاریخ 12 تیر 1367 (3 ژوئیه 1988 میلادی) پس از توقف بین راهی در بندرعباس به سمت دوبی در حرکت بود که با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی 290 سرنشین آن که شامل 46 مسافر غیر ایرانی و 66 کودک بودند، به شهادت رسیدند. این اتفاق از نظر میزان تلفات انسانی، هشتمین حادثه مرگبار هوایی تاریخ است. چندی بعد، رسانه‌های آمریکایی اعلام کردند که اصابت موشک به هواپیمای مسافربری در حالی صورت گرفته است که خلبان پیش از این به ناو اعلام کرده است که هواپیما مسافربری است.

ماجرا وقتی دردناک‌تر می‌شود که تمام سربازان ناو جنگی وینسنس پس از این حادثه، به‌خاطر تکمیل سفر خود به یک منطقه جنگی مدال مبارزه دریافت کردند. مدال نیروی دریایی آمریکا اغلب به کارهای قهرمانی و یا خدمات شایسته داده می‌شود.

شهادت هموطنان در ایرباس 655 در شعر شاعران نیز بازتاب داشته است. با وجود اینکه 29 سال از این ماجرا می‌گذرد، اما هنوز سروده‌هایی به مسافران این پرواز اهدا می‌شود. سروده‌های ذیل، نمونه‌ای از مرثیه‌ای است که شاعران به مسافران بی‌بازگشت این پرواز تقدیم کرده‌اند:

علی فرودسی

«جرم پرواز»

داشت بابا به دخترش می‌گفت

دو سه روزه به خونه برگشته

غافل از اینکه این بلیط سفر

یه بلیط بدون برگشته

دل نمی‌کنه دختر از بابا

چاره اما نبود و دور افتاد

آسمون پر شد از یه دود سیاه

دل ساحل عجیب شور افتاد

تو کجای مرام آزادی

آدمای بی‌گناه می‌میرن؟

به کدام منطق حقوق بشر

واسه کشتن مدال می‌گیرن؟

 

سیاوش امیری

چه تلخ و جانگداز است قصّه ای دوست

چه گویم از دَد و از دَدمنش‌ها

چه گویم از خبیثان ، بدمنش‌ها

چه گویم از پَلیدی از شقاوت

چه سان گویم از آن اوج جنایت

چه تلخ و جانگدازست قصّه ای دوست

بسوزد سینه ها را غُصّه ای دوست

و نیرنگ خبیثان ِ بَد آهنگ

در آخر روزهای مانده از جنگ

به شکلی ناجوانمردانه رُخ داد

جنایت کِی رَوَد از خاطر و یاد

هُمای آهنین با سیصد و چند

نفر انسان به لب گُل های لبخند

به ناگه شد شکار موشک انداز

و شد صد تکه در پایان پرواز

یه فرمان پَلیدی آدمی سان

به یغما رفت عمر و جان آنان

و شصت و شش نهال تازه رَسته

و مردان و زنانی دسته دسته

به ناگه زندگی شان گشت نابود

میان شعله‌های آتش و دود

چه بودی جرم آنان بیش یا کم

تو ای حیوان که نامت گشته آدم

تو ای فرمانده بی دین و وجدان

شجاعت می‌شود کشتار انسان ؟!

چرا آن تیزبال آسمان‌ها

فرو افتاد در پهنای دریا

چرا شد سرنگون آن کوه آهن

و آیا زنده‌ای جا ماند یک تن

چرا آن بی گناهان کُشته گشتند

به خون سرخ خود آغشته گشتند؟!

***

فرزانه فرخی‌نژاد

نگاه کن بغض دریا رو که انگار

هنوزم سخت و سردِ، سخت و سردِ

بخون هم بغض باورهای غمگین

سفر این بار فصل مرگ برگِ

لالایی لالالا صد گل گلِ یاس

گل صدپاره تو آغوش دریاس

لالایی قصه ی آتیش و لبخند

لالایی بال کفترمونده دربند

لالالا گل سوخته تو دریاس

گل سوخته گل پرپر گل یاس

کدوم کینه کدوم آتیش کدوم باد

کدوم تیر از کمان ظلم و بیداد

پر از شب شد که پروازو نبینه

تونس از آسمون کفتر بچینه

سفرتو آسمون با شوق پرواز

ولی لرزید دل با غم هم آواز

سفر این بار معناشو عوض کرد

زمین فریاد زد برگرد برگرد

به پای حادثه تب کرد خورشید

سیاه پوشیده بود از درد خورشید

یه شلیک ِ پر از نامردی و درد

عزای آسمون با هق هقی سرد

و پروازی که خاکسترنشین شد

نشونِ شیون این سرزمین شد

تو دریایی که هم پرواز گم شد

صدای آخرین آواز گم شد

و از اون بغض نفرت مونده در ما

تنفر از شبِ تاریک دنیا

ستاره روی پرچم ، ننگ بر تو

و شرم نام آدم ننگ بر تو

بترسین آن اگه بی تاب خون شه

بترسین قوم اگه خونخواه خون شه

هنوز این مردم این دریا خروشان

و خون بی گناهان گرم و جوشان

هنوزم ما درختی ریشه داریم

هنوزم سربداریم سربداریم

***

تیر نمرود

رضا شیبانی

نمرود روزگار نمرود روزگار

این بارهم نشانه گرفتی

خدای را

اما تیرتو بازهم خطا رفت

مردان جنگی ات ، مردان جنگی ات

تنها مثل همیشه از پس طفلان برآمدند

جنگ آوران تو اکنون

به پاس کشتن طفلان بی گناه

از دست تو نشان شجاعت گرفته اند

اینجا ولی از آتش جنازه هر طفل سوخته

ققنوس

این پرنده بشکوه پارسی

پرواز می کند

اینجا خلیج فارس

نامی است حک شده با خون پارسی

***

حسین گلزار

با شانه های خالی شهری که

چشم انتظار پرچم ایران‌اند

با موج‌های آبی دریایی

که از آنچه دیده‌اند گریزان‌اند

در گوشِ گوش ماهی ساحل هم

لازم به شعر گفتن و خواندن نیست

وقتی مدام شعر شما را در

گوش جهان به زمزمه می‌خوانند

حالا که سنگ قبر نداری و

هر پنج شنبه جای تو خالی است

باید جواب این همه گل را داد

این‌ها که ردی از تو نمی‌دانند

حتی خلیج وسعت دریا را

تابوت کرده است و پرچم‌ها

آماده‌اند تا که بر این تابوت

یک شعر ناب و تازه بپوشانند

***

«چگونه رهایت کنم؟»

محمدحسین نعمتی

چگونه رهایت کنم

مگر تو رها کردی دست عروسکت را

وقتی به میهمانی عروس‌های دریایی می‌رفت

آنقدر کودکی

که هنوز هم فکر می‌کنی

سقوط هواپیما

به خاطر دعوای تو

با برادر کوچکت

بر سر نشستن کنار پنجره هواپیماست

چه کسی می تواند تو را به دنیای ما برگرداند

جز من که شاعرم

می‌توانم

تو را از پله‌های برقی فرودگاه برگردانم

می‌توانم

هواپیما را به فرودگاه برگردانم

می‌توانم

موشک را به ناو

و ناو را به امریکا برگردانم

می‌توانم

دود را به چپق سرخپوستان برگردانم

من حتی می‌توانم

فلسطینی‌ها را به خانه‌هاشان برگردانم

و

یهودی‌ها را هم به خانه‌هاشان برگردانم

من خدا نیستم عزیزم

اما شاعرم

و خدا شهیدان را به شاعران سپرده است

می‌توانم بر مرگ تو مرثیه‌ای بسرایم

می‌توانم

نامت را به روزنامه‌ها

و پرونده‌ات را به میز کار سیاست‌مداران برگردانم

می‌توانم کودکی‌ات را در بازی گوشی دلفین‌ها جستجو کنم

و داغت را در خودکشی نهنگ‌ها

چرا که

مرگ تو باشکوه‌ترین بود

مرگی در آتش

مرگی در اوج

و تشییعی بر موج

چگونه رهایت کنم

مگر تو رها کردی دست عروسکت را

وقتی به میهمانی عروس‌های دریایی می‌رفت

پایگاه تحلیلی خبری شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار: 12 تیر 1396، کدخبر: 1452019 ، www.tasnimnews.com

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین