پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۴۳۸۹۷
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۸
همین روزهاست که ماراتن والدین برای ثبت‌نام بچه ها درکلاس های تابستانی شروع ‌شود؛ رقابتی که با چشم‌ و هم‌چشمی والدین روزبه‌روز داغ‌تر می‌شود. البته این به‌خودی خود، نه مشکل عرفی دارد، نه مشکل قانونی، نه مشکل اجتماعی و نه... . پس ایراد کجاست؟ ایراد، دقیقاً در جایی نشسته است که ما ایرانی‌ها معمولا برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانان و جوانانمان، برنامه‌ مطلوب و درستی نداریم؛چسبیده‌ایم به اینکه یک جوری وقت فراغت آنها را در تابستان پر کنیم و از این رقابت عقب نمانیم. سراغ مجید حسینی- استاد دانشگاه تهران و کارشناس حوزه آموزش- و اصغر کیهان‌نیا‌-روانشناس- رفتیم تا به کنکاشی درباره دلایل این رقابت فشرده- تابستانی میان والدین بپردازیم.

شعار سال: همین روزهاست که ماراتن والدین برای ثبت‌نام بچه ها درکلاس های تابستانی شروع ‌شود؛ رقابتی که با چشم‌ و هم‌چشمی والدین روزبه‌روز داغ‌تر می‌شود. البته این به‌خودی خود، نه مشکل عرفی دارد، نه مشکل قانونی، نه مشکل اجتماعی و نه... . پس ایراد کجاست؟ ایراد، دقیقاً در جایی نشسته است که ما ایرانی‌ها معمولا برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانان و جوانانمان، برنامه‌ مطلوب و درستی نداریم؛چسبیده‌ایم به اینکه یک جوری وقت فراغت آنها را در تابستان پر کنیم و از این رقابت عقب نمانیم. سراغ مجید حسینی- استاد دانشگاه تهران و کارشناس حوزه آموزش- و اصغر کیهان‌نیا‌-روانشناس- رفتیم تا به کنکاشی درباره دلایل این رقابت فشرده- تابستانی میان والدین بپردازیم.

غییر ماهیت خانواده

همه ماجرا این است که ما معمولا نگاه درستی برای پرکردن اوقات فراغت روزهای تابستانی بچه‌‌هایمان نداریم، دردناک‌تر این است که فکر می‌کنیم با ثبت‌نام آنها در کلاس‌های فشرده و متنوع، داریم بهترین کار را برای آنها انجام می‌دهیم. حسینی آنچه در تابستان‌های سال‌های نه چندان دور بر کودکان و نوجوانان می‌گذشت را بهتر از شرایط فعلی می‌داند؛ «به‌نظرم در این شرایط نه‌تنها 10کلاس پشت سر هم، بلکه حتی یک کلاس هم اشتباه است چون این کلاس‌ها همان شبیه‌سازی شده کلاس‌های سیستم آموزشی ایران هستند که از پایه اشتباه است. در گذشته وقتی تابستان می‌رسید، پدرها و مادرها، بچه‌‌هایشان را به ساندویچی‌ها، بقالی‌ها، کارگاه‌ها و... می‌فرستادند تا کار کردن را به‌طور جدی و رسمی تجربه کنند. بچه‌ها کار می‌کردند، پول درمی‌آوردند و معامله کردن را می‌فهمیدند. با اقتصاد هم آشنا می‌شدند و همین‌ها در ادامه زندگی به کارشان می‌آمد. الان والدین به بچه‌ها می‌گویند دست به سیاه و سفید نزن، چون ما برایت امکان مهارت‌آموزی را فراهم می‌کنیم. آنها در این کلاس‌ها نه تجربه می‌کنند و نه مهارت می‌آموزند.» اما کیهان‌نیا، ریشه‌های رقابت والدین برای ثبت‌نام بچه‌ها در کلاس‌های تابستانی را در تغییر شکل خانواده‌های ایرانی می‌داند؛ «در گذشته ما با خانواده گسترده مواجه بودیم؛ یعنی پسر در آینده شغل پدر را ادامه می‌داد و دختر هم بعد از ازدواج، مهارت‌های زندگی را یا از مادر و یا از مادرشوهر فرا می‌گرفت. اما حالا خانواده‌ها تبدیل به خانواده هسته‌ای شده‌اند. خانواده هسته‌ای، یعنی در آن اعضا می‌خواهند مستقل زندگی کنند. در این خانواده دغدغه کار و آینده فرزندان وجود دارد و به همین دلیل والدین دست و‌پا می‌زنند که بتوانند مهارت‌های بیشتری به آنها بیاموزند

بچه‌هایی که جامعه‌پذیر نمی‌شوند

والدین فکر می‌کنند که حضور بچه‌ها در کلاس‌های متعدد و فشرده گاهی می‌تواند از فرزندان‌شان نابغه‌ای بسازد و حضور نداشتن در این کلاس‌ها، فرزندانشان را به انسان‌هایی کاملا معمولی تبدیل می‌کند که در مسائل پیش پا افتاده روزانه‌شان هم لنگ می‌زنند. اما واقعیت چیست؟ نسلی که هر روز راهی کلاس‌های آموزشی متفاوت می‌شود قرار است چه نسلی باشد؟ کیهان‌نیا می‌گوید که والدین ما مشغول پرورش یک نسل گلخانه‌ای هستند؛ «این کلاس‌ها مانع بزرگی بر سر راه جامعه‌پذیری بچه‌ها هستند. آنها در آینده نمی‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، چون در این کلاس‌ها چنین مهارتی به آنها آموزش داده نشده است. بچه‌های این نسل مثل نهالی هستند که در گلخانه تبدیل به درخت می‌شوند و نمی‌توانند در طبیعت زندگی کنند. روبات می‌شوند و قدرت ارتباط برقرارکردن با دیگران را ندارند.» مجید حسینی هم می‌گوید هر آنچه دستاوردهای نظام آموزشی تحصیلی فعلی ماست، ارمغان این کلاس‌های آموزشی تابستانی هم خواهد بود؛ «بیکاری، مدرک‌گرایی، نداشتن توانایی ارتباط با جامعه، مشارکت‌پذیر نبودن و... نخستین دستاوردهای این کلاس‌های فشرده تابستانی است. قطعا نمی‌توان گفت که این کلاس‌ها به مهارت‌آموزی بچه‌ها هیچ کمکی نمی‌کنند، اما به صراحت می‌توان گفت که این کلاس‌ها چون بچه‌ها را در یک محیط ایزوله شده و غیرواقعی قرار می‌دهند در آینده هیچ نتیجه‌ای ندارند

تابستان فصل بازی من است

جامعه‌شناسان می‌گویند بچه‌ها که به دنیا می‌آیند، تا وقتی که بزرگ می‌شوند، در مسیر جامعه‌پذیری حرکت می‌کنند تا تبدیل به اعضایی به دردبخور و مفید شوند. اما والدین ما چقدر در این مسیر و جاده حرکت می‌کنند؟ واقعیت این است که برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت، فرهنگ می‌خواهد. شاید این حرف، بیشتر شبیه شعار است اما چه می‌توان کرد؟ مجبوریم که از همین حرف‌های شعاری شروع کنیم تا شاید به نتیجه‌های غیرشعاری هم برسیم. خانواده‌های ما کمی فرهنگ اوقات فراغت می‌خواهند. اینجا، کار دست ِ مسئول و وزیر و وکیل و نماینده و... نیست، دست خود خانواده‌هاست. این خانواده‌ها هستند که ضرورت اوقات فراغت سالم و خلاقانه و مناسب با استعدادهای بچه‌هایشان را درک می‌کنند و برای آن تدارک‌هایی می‌بینند. پیشنهاد مجید حسینی، به خانواده‌ها این است که بگذارند بچه‌ها در تابستان، بازی کردن را تجربه و در کنار آن کار کنند؛ «در گذشته بچه‌ها بازی‌های جمعی را در کوچه تجربه می‌کردند، حالا هم باید در فضای مناسب فرصت این بازی‌ها برایشان فراهم شود. خانواده‌ها باید باور کنند که تابستان فصل بازی است. پیشنهاد دوم من هم به خانواده‌ها، کارکردن بچه‌هاست. حالا هر بچه‌ای در حد توان خودش باید کاری را که اتفاقا در تماس با جامعه باشد انجام دهد. فرهنگ کارهای داوطلبانه در این زمینه باید گسترش یابد. مهارت‌ها را بچه‌ها در محیط واقعی می‌آموزند، نه در محیط ایزوله شده کلاس‌ها.» کیهان‌نیا هم در این زمینه به والدین پیشنهاد می‌کند که حتما در این زمینه با مشاوران حرفه‌ای مشورت کنند؛«علاقه، استعداد و توان خانواده، 3فاکتوری است که باید در برنامه‌ریزی اوقات فراغت تابستانه کودکان و نوجوانان درنظر گرفته شود. بچه‌ها نیاز به بازی دارند و تا وقتی کودکی نکنند، عصبی و خسته خواهند بود

وقتی از اوقات فراغت حرف می‌زنیم

مجید حسینی معتقد است مشکل از جایی شروع می‌شود که فکر می‌کنیم اوقات فراغت تنها در تابستان به زندگی ما اضافه می‌شود. او می‌گوید: «تابستان که از راه می‌رسد همه یاد غنی‌سازی اوقات فراغت می‌افتند. ما اوقات فراغت را بخشی از زندگی نمی‌دانیم؛ یعنی تصورمان این است که زندگی یک بخش اصلی دارد و حالا مثلا در تابستان، اوقات فراغت به آن اضافه شده است. این کاملا تصور غلطی است. اتفاقا تعطیلات تابستانی، بخش محوری و اصلی زندگی است. تربیت، قدرت ارتباط برقرارکردن با دیگران، مشارکت‌‌پذیری و مهارت‌های مهم دیگر در زندگی را می‌توان در اوقات فراغت آموخت.پس به‌نظرم این بخش مهم‌‌تر از اوقات دیگر است. بچه‌های ما در این زمان از سیستم غلط آموزشی کشور جدا می‌شوند و فرصتی برای مهارت‌آموزی درست دارند، پس وقتی از اوقات فراغت حرف می‌زنیم داریم از بخش مهمی از زندگی می‌گوییم».

کلاس‌های بیشتر، غنی‌سازی بیشتر

... 9 تا 11کلاس زبان... 12تا 14کلاس شنا... 15تا 17کلاس کارکردن با چرتکه... 18تا 20کلاس گیتار...؛ اینها برنامه‌های تابستانی بسیاری از بچه‌‌های ایران است. انگار هرقدر کلاس‌ها فشرده‌تر باشد، میزان غنی‌سازی بیشتر است. اصغر کیهان‌نیا با صراحت می‌گوید که این رقابت نوعی بیماری است؛ «این بیماری سال‌هاست که گریبان خانواده‌‌های ما را گرفته است. اگر از چشم‌وهم‌چشمی و رقابت خانواده‌ها در این مورد بگذریم، رقابت برای کسب مدرک بیشتر باعث به‌وجود آمدن این اوضاع شده است. خانواده ایرانی فکر می‌کند که اگر فرزندش در کلاس‌های بیشتری شرکت کند و کارهای بیشتری یاد بگیرد و مدارک زیادتری کسب کند در آینده شغل بهتری خواهد داشت و موفق‌تر خواهد بود. این تصور غلط باعث به‌وجود آمدن این موج اشتباه می‌شود.» او می‌گوید که پرکردن ذهن بچه‌ها با معلومات متفاوت تبدیل به یک رقابت میان خانواده‌ها شده است، درحالی‌که بچه‌ها در این رقابت فرصت بچگی‌ کردن ندارند؛ «بعضی والدین حتی در انتخاب این کلاس‌ها هم خودخواهانه عمل می‌کنند؛ مثلا چون پدر به فوتبال علاقه دارد، فرزند هم مجبور است به کلاس‌های تابستانی فوتبال برود. این پدر حتی به علاقه و استعداد فرزندش هم توجه نمی‌کند

اخلال در مراحل رشد با کلاس‌های مزاحم

بعضی بچه‌ها مشکل‌شان با آموزش حل نمی‌شود و به‌نظر، این دسته از بچه‌ها دچار اختلال یادگیری هستند. روانسنجی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، خانواده درمانی، کارگاه‌‌های فرزندپروری و...، هر یک از این امکانات، یکی پس از دیگری و بسته به نیاز مراجعان در مراکز ایجاد می‌شود؛ این در حالی است که خانواده‌هایی که به فکر جهش یکباره مغزهای کوچک خانواده بوده‌اند تا می‌توانسته‌اند فرزندانشان را به کلاس‌های جور واجور بسته‌اند. ماریا پاسیار- کارشناس اختلالات یادگیری- می‌گوید: «فعالیت اصلی ما این روزها با بچه‌های ال‌دی یا آن دسته افرادی است که اختلالات یادگیری دارند. این اختلالات شامل ناتوانی در خواندن، ریاضی و دیکته است. وقتی در بخشی از مراحل رشد بچه‌ها وقفه‌ای ایجاد شود، ناخواسته آنها را دچار مشکل می‌کند؛ درحالی‌که از نظر جسمی، ذهنی و عاطفی سالم هستند. همه مراحل درمانی براساس بازی انجام می‌شود». پاسیار معتقد است بزرگ‌ترین مشکل آنان در این مسیر ناآگاهی خانواده‌هاست؛ «خانواده‌ها گمان می‌کنند فرزندانشان هنوز کوچکند و اگر بزرگ شوند همه‌‌چیز را یاد خواهند گرفت؛ درحالی‌که این مشکل تا سنین پیری با بچه همراه خواهد بود. خانواده‌‌ها برای رشد سریع بچه‌هایشان بعضی مراحل رشد را حذف می‌کنند یا نادیده می‌گیرند. بسیاری از کودکان و نوجوانان اموری را می‌دانند که شاید هیچ‌گاه در زندگی، نیازشان نباشد و بسیاری امور را نمی‌دانند که در مراحل رشد آنها بوده است. با مثال ساده بگویم، ما به خانواده‌ها پیشنهاد می‌کنیم از خرید روروئک اجتناب کنند چون در مراحل رشد وقفه ایجاد می‌کند و مرحله سینه‌خیز و چهاردست و پا را از آنها می‌گیرد. هزینه امروز، سرمایه‌گذاری برای فردای این بچه‌‌هاست. اگر آموزش و پرورش از مشاوران و وقت بیکاری بچه‌ها استفاده کند، این مشکلات کمتر خواهد شد. متأسفانه بچه‌های امروز تمرینات ساده را هم نمی‌توانند انجام دهند. ‌ای کاش خانواده‌ها در انتخاب کلاس و آموزش فرزندانشان بیشتر دقت کنند

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری ، تاریخ انتشار 3مرداد 97، کدمطلب:24379، www.newspaper.hamshahri.org


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین