شعارسال: روابط ایران و آمریکا در حال سپری کردن سومین سده میلادی پر کشاکش است. به همان نسبت که قتل میجر رابرت ایمبری کنسولیار سفارت آمریکا در تهران برای ماجراجویی و دیدن معجزهای در سقاخانه خیابان شیخ هادی تهران به تاریخ 27 تیر 1303 منجر به سردی روابط دو کشور شد؛ چند سال قبلتر و بعدتر از آن مورگان شوستر و حتی آرتور میلسپو خاطره نسبتاً خوبی از خود در دستگاه مالی آشفته آن زمان ایران به یادگار گذاشتند، روابطی که اساساً نه در دوره پهلوی اول بلکه در دوره فرزندش به روابطی راهبردی برای دو کشور تبدیل شد. این روابط آنچنان گسترده شد که باوجود زخم عمیق کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد 1332 و سقوط دولت قانونی دکتر مصدق، هنوز بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران متخصص روابط ایران و آمریکا بر منطقی و عقلانی بودن این پیوند درهم کنشی تأکید دارند. حتی برخی پا را فراتر گذاشته و به دلیل مقدورات و محذورات دو طرف این رابطه را با عنوان اتحاد طبیعی ایران و آمریکا قلمداد میکنند.
فارغ از اینکه چنین برداشتی تا چه حد درست یا اشتباه است، روابط پرتنش تهران- واشنگتن قدمتی بهاندازه تاریخ معاصر ما دارد و انقلاب اسلامی ایران روایتی مؤثر و معتبر از بدگمانی و سوظن به طرف آمریکایی. آخرین نشانه آن هم خروج ترامپ از توافقنامهای بینالمللی که به گفته بسیاری از دولتمردان، سیاستورزان و کنشگران داخلی و خارجی مصداقی بارز از همکاریهای بینالمللی صلحطلبانه و امنیتزا در هنگامه آشوب و تنش در خاورمیانه بود. این نوشتار با درک رابطه پرمخاطره دو کشور به دنبال زوایای نوشوندهای از مجادله پسابرجامی ایران و آمریکا است.
برجام و پسابرجام
سال 1392 همزمان با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و درحالیکه مذاکرات 5+1 با ایران به بنبست رسیده بود؛ دولت جدید در ادامه مذاکرات عمان در دولت قبل با ایالاتمتحده پیشنهاد مذاکره جدیتر و این بار شفافتر و عیانتر در منظر افکار عمومی ایران را مطرح که با تأکید رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر مذاکره مبتنی بر عزت و پایداری با توافقنامه بینالمللی برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام ثمر نشست. پیامد آن قطعنامههای تحریمی علیه ایران ملغی و موضوع هستهای از شورای امنیت ملل متحد به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای راستی آزمایی مراحل گامبهگام برجام تنزل پیدا کرد. هرچند در مسیر سرمایهگذاری، امور بانکی و خرید کالاهای سرمایهای و راهبردی مشکلات متعددی از طرف واشنگتن به وجود آمد اما اصل الزام اعضا به برجام کماکان محور اصلی توافق بود. با روی کار آمدن جمهوریخواهان و شخص ترامپ بر مسند قدرت اتفاقی محتمل رخ داد و آن خروج ایالاتمتحده از برجام نه به لحاظ حقوقی (با مدنظر قرار دادن ماده 36 توافقنامه مبنی بر شرایط خروج اعضا) ولی از منظر مسکوت گذاشتن تعهدات طرف آمریکایی بود. این شرایط هرچند با مخالفت سایر اعضا موسوم به 4+1 روبرو شد اما دولت جدید در واشنگتن مصمم به انجام آن شد. با این وضعیت در دوران جدیدی از رویدادهای مبتنی بر برجام هستیم که به تعبیری میتوان عنوان پسابرجام را بر آن اطلاق کرد. دورانی که به صورتی خصمانه، با نقض تمامی قوانین و تعهدات بینالمللی و زیر پا گذاشتن توافقی با مشارکت پنج عضو دیگر به همراه ایران؛ دولت آمریکا در پی مقابلهای حداکثری و بازگرداندن تحریمها از 4 نوامبر (13 آبان) است.
حالا و در شرایط فعلی با سؤالی پر ابهام روبرو شدهایم: آیا آمریکای ترامپ در عصر پسابرجام قابلمذاکره است؟ پاسخ به این سؤال در میان کنشگران داخلی مختلف یک رویکرد به نسبه واحد و یکسان بوده و آن این است که اساساً مذاکره با کشوری که نقضکننده معاهدهای بینالمللی است بهروشنی خطایی راهبردی تلقی میشود. اما بازگشت تحریمها و فشاری که ترامپ و تیم همراهش در دستگاه دیپلماسی و وزارت خزانهداری بر کشورهای دارای تعامل اقتصادی با ایران میگذارد تا چه حد تأثیرگذار خواهد بود؟ آیا در شرایطی که رئیسجمهور آمریکا در دو پیام جداگانه به مذاکره با ایران در عصر پسابرجام روی آورده ما نیز باید پیامهای مثبتی را بهطرف مقابل منتقل کنیم؟ آیا میتوانیم به رویکردی منهای مذاکره و ارتباط با دولت فعلی دستیافته و برونرفت شرایط تحریم را تسهیل نماییم؟ آیا فشار بر دولت ترامپ از مسیر ساختار نخبگی، اجرایی و تقنینی آمریکا امکانپذیر است؟
مسئله کاهش سطح فشار
فارغ از اینکه به چه جمعبندی از مذاکره یا عدم مذاکره تهران با واشنگتن رسیده باشیم؛ مسئله مهمی که در اضطرار فعلی حائز اهمیت است کاهش سطح فشار در اثر تحریمهای اوایل آبان و مقابله جدی و ثمربخش با اهداف و نیات آمریکا در حوزههای اقتصادی کشور است. این مسئله از چند جهت قابلبررسی است که مباحث داخلی آن در حوزههایی نظیر صنعت، تجارت، سرمایهگذاری، درمان و...موضوع این مقاله نیست بلکه با نگاهی به عمق چالش ایران و آمریکا به دنبال مسیرهایی هستیم تا کاهش سطح فشار ثمره آن باشد. الگوهای تاریخی و رویدادها میتواند بهترین مصداق از طراحی نهایی کنشگری توسط ایران باشد که در اوج فشار و تنش بهجای رویکرد دفاعی؛ واکنشی فعال در محیط بازی طرف مقابل داشته باشیم.
الگوهای روابط خارجی
وزیر امور خارجه ایران اخیراً در نشستی بیان نموده که آمریکاییها به تحریم کردن دیگران معتاد هستند. شاید این جمله در نگاه اول طنازانه باشد اما تاریخ روابط خارجی آنها اشباعشده از فشار یا تحریمهای مختلف و رنگارنگ علیه دشمن، رقیب و یا حتی دوست که در قالبهای مختلف و تحت عناوین متنوع بکار گرفتهشده است. نگاهی به برخی از واکنشهای دولتمردان کشورهایی که تحت این فشارها در دورههای زمانی خاص و شرایطی مشابه با ایران و یا غیرمشابه قرار گرفتند یک مسئله را نشان میدهد و آن اینکه برای کاهش سطح فشار آمریکا میتوان به دلیل ساختار متکثر حکمرانی روندها و پیشرانها را تحت تأثیر قرارداد. بهگونهای که در صورت به بنبست رسیدن اهداف از مسیر مستقیم با دولت آمریکا، وارد رایزنی با مجموعههای دیگر حکمرانی شویم که در حداقل ممکن کاهش سطح فشار را به دنبال خواهد داشت.
حتی اگر چنین هدفی نیز به دست نیاید دیپلماسی آن کشور نه از مسیر اصلی بلکه از مسیرهای فرعی وارد تجربهای جدید و نوشونده شده است. از مهمترین شریک واشنگتن در منطقه خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی شروع میکنیم. در دوره دوم دولت اوباما زمانی که بر سر طرح سازش این رژیم با فلسطینیان؛ بنیامین نتانیاهو پا پس کشید و حاضر به مذاکره نشد؛ باراک اوباما در چند مرحله از دیدار با نتانیاهو سر باز زد. کار بهجایی رسید که در چندین مرحله کاخ سفید و وزارت امور خارجه از حضور وی در این کشور اظهار بیاطلاعی کردند و حتی عنوان نمودند که این حضور با دعوت رسمی نبوده و کاخ سفید پذیرایش نخواهد بود؛ اما نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای رساندن پیام خود به گوش آمریکاییها از هیچ فرصتی دریغ نکرد و باوجودآنکه در سنا و کنگره آمریکا مخالفان قدرتمندی داشت در چند نوبت بدون دعوت رسمی دولت آمریکا در مجلسین سخنرانی کرد تا به این طریق جریان حامی و پشتیبانش را در امور تقنینی آمریکا همچنان حفظ و از آنها استفاده نموده تا بر دولت وقت فشار بیشتری برای ارتباط دوباره وارد آورند. فرایندی که درنهایت نه باعث گرم شدن روابط بلکه بهتر شدن روابط در پایان دوره دوم اوباما شد. در دوران ترامپ این موضوع حتی شدت بیشتری به خود گرفته است. اختلافات زیاد واشنگتن با شرکایش بر سر مسائل اقتصادی باعث شده تا دولتمردان کشورهای مختلف به رایزنی و تعامل بیشتر با قوه مقننه آمریکا تمایل بیشتری داشته باشند. از جدیدترینها میتوان به سخنرانی امانوئل مکرون، شینزو آبه، نارندرا مودی، اشرف غنی احمدی زی و...استناد کرد. حتی پاپ فرانسیس هم برای رساندن صدایش در حوزههایی مانند مسئله اعدام که باسیاستهای ایالاتمتحده در تضاد است نیز از این فرصت استفاده کرد.
در یک نمونه تاریخی دیگر از سیاست خارجی ایران قبل از انقلاب، پهلوی دوم برای آنکه از فشارهای جان اف کندی رئیسجمهور وقت بر سیاستهایش در ایران بکاهد و بتواند از پتانسیل دو مجلس آمریکا استفاده کند نیز به ایجاد ارتباط مؤثر با کنگره و سنا پرداخت و حتی در یک مورد سخنرانی در حضور اعضای کنگره آمریکا داشت. محمدرضا پهلوی در دورههای بعد ریاست جمهوری آمریکا به دلیل نزدیکی اهدافش با حزب جمهوریخواه همواره برابر اسناد تاریخی از کاندیدای جمهوری خواهان در انتخابات حمایت میکرد. همانطور که قابلمشاهده است رهبران سیاسی جهان در دورههای مختلف با درک این مسئله که ساختار تقنینی آمریکا مجموعه مؤثری برای بیشینهسازی یا کمینهسازی اهداف مدنظر آن دولت در مقابل اهداف دولت مستقر در آمریکا بوده یا در حداقل آن به کاهش سطح فشار منجر شود از این تاکتیک بهره لازم را بردهاند.
امکان و احتمال الگوی بدیل
مهمترین مسئله آن است که درک کنیم این یک راهبرد نیست بلکه یک تاکتیک است برای آنچه بهعنوان کاهش سطح فشار در دوران آغاز تحریمهای جدید نامبردهایم. در طول چهل سال گذشته باید به این جمعبندی رسیده باشیم که تاکنون از همه روشها برای مقابله با دولت آمریکا استفاده نکردیم. از همه مهمتر اینکه درک واحدی از ساختار در ایالاتمتحده داریم و همه اجزای آن را مجموعهای هماهنگ پنداشتهایم. درحالیکه میتوانستیم در دورههای زمانی مختلف از این ناهماهنگی که اتفاقاً کاملاً طبیعی به نظر میرسد بهره ببریم. مگر در ساختار سیاسی ایران مجموعه تقنینی کشور با قوه مجریه کاملاً هماهنگ است که ما چنین بستری را برای ایالاتمتحده قائل بودیم؟ حالا با درک این نگاه؛ بازیگر یا کنشگری که بتواند به دیالوگ مؤثر با مجلسین آمریکا برای کاهش سطح فشار و اساساً مقابله با دولت ایالاتمتحده دست یابد چه کسی یا به عبارت بهتر چه ساختاری در ایران است؟ مجلس شورای اسلامی (کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی)؟ وزارت امور خارجه؟ شورای عالی امنیت ملی؟ اینها همه سوالاتی است که باید قبل از آن به برداشت مؤثری دستیابیم که با چه ملاحظات سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران از فضای تنش آلود رابطه ترامپ با سنا و کنگره استفاده کنیم؟ همچنین از یاد نبریم که انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا نزدیک است و با توجه به نظرسنجیهای کنونی احتمال پیروزی دمکراتها چندان دور از ذهن نیست. مجموعه این عوامل ما را به این جمعبندی میرساند که شرایط و بستر مذاکره مستقیم چندان فراهم نیست اما برای مقابله راه باز است و یکی از آنها مسئله کاهش سطح فشار از مسیر ایجاد مفاهمه با مجلسین ایالاتمتحده است.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت شمس، تاریخ انتشار: 4شهریور1397 ، کدخبر: 182266: www.npps.ir
این پسابرجامو که میگن من میخوام کهیر بزنم! اولا که واژه از بن غلطه ثانیا دوره ی بدبختی ما هم هست