شعار سال: نقش مربیان والیبال در تیمهای بزرگسالان کنار زمین 30 درصد است. 70 درصد باقیمانده آن هنگام تمرین و آنالیز است که تیم را از هر جهت برای بردن در زمین، مسلح و آماده میکنند تا بازیکنان مجری این طرحها باشند.
در بازی با بلغارها همه دیدند که حریف چطور
نقاط ضعف تکتک بچههای ما را بررسی کرد و با عنایت به اینکه دریافتهای ما خوب
نیست، چه سرویسهایی را ترتیب داد.
لهستان یک بازی صددرصد تاکتیکی را مقابل ما ارائه داد. در بازی با
کانادا نیز که بدترین نمایش را داشتیم. در شرایطی که بازیکنان ما همهجوره از تیم رقیب
سرتر بودند، اما این تدبیر آنتیگا بود که توانست به شاگردانش القا کند بازی را به
بهترین شکل ممکن شروع کنند. بعد از آن هم روی به کاری آوردند که بلغارها به آن
توجه داشتند.
در مقابل، ما چه کار تاکتیکیای مقابل کانادا انجام دادیم؟ چرا در ست
پنجم کولاکوویچ هیچ چیز نداشت که رو کند. او به تیمی باخت که نهتنها یک سر و گردن
از ایران پایینتر بود، بلکه مربی جوانی را در اختیار داشت که تجربه مربیگری او
نیز از کولاکوویچ کمتر بود. تجهیز تیم از نظر فنی و روحی بر عهده سرمربی تیم است.
کولاکوویچ هیچ کاری برای ما انجام نداده، این در حالی است که عدهای میگویند او
مربی تغییر نسلها در والیبال صربستان بوده است. پس اگر اینطور بود، چرا ایشان
را کنار گذاشتند؟ سعید معروف در این رقابتها هر وقت توپ به دستش رسید و آرامش
روانی داشت، از خود سرمربی برای تیم تأثیرگذارتر بود.
او جز در بازی با لهستان که نباید عصبی میشد، تیم ما را نجات داد. بعد
از رفتن خولیو ولاسکو از ایران این سعید بوده که نبض تیم را با پنجههای طلاییاش
در دست گرفته است. او بازیکنی است که باید تا المپیک ۲۰۲۰ توکیو برای این تیم بماند. ما در این رقابتها تعدادی از
جوانان را معرفی کردیم و به میدان فرستادیم؛ کاری که همه تیمها کرده بودند، اما
جوانان ما در مقایسه با جوانان تیمهایی مثل کانادا و لهستان چطور بودند؟
ما هر زمان میگفتیم جوانگرایی کنید و جوانان را در مسابقات لیگ جهانی
بیازمایید تا تجربهاندوزی کنند، عدهای میآمدند و اعتبار این رقابتها را به
اندازه بازیهای المپیک بالا میبردند. لیگ جهانی بهترین میدان در سطح بینالمللی
است که بتواند بازیکنان کمتجربه را کارکشته کند. همین تفکرها باعث شد تا تنها شش،
هفت بازیکن برای سالهای طولانی در ترکیب تیم بمانند و حالا به مرز فرسودگی برسند.
جوانان تیمهای حریف هرکدام حداقل سه، چهار دوره در لیگهای جهانی بازی کردهاند،
اما هنوز هم دنیا آخر نشده و ما میتوانیم این جوانان را با شرکتکردن در لیگ
جهانی بسازیم.
توخته، اسفندیار، معنوینژاد و کریمی بازیکنان جوانی هستند که هرکدام ضعفهای
خودشان را دارند، اما آنها را باید ساخت. اینها کسانی هستند که آینده والیبال ما
را تضمین میکنند. بحث این است که استراتژی فدراسیون در برابر آنها چگونه است.
الان وقت تسویهحساب نیست، اما بعضی از دوستان و کارشناسان منتسب به والیبال،
پیش از مسابقات جهانی و وقتی ایران در بازیهای آسیایی شرکت کرد، میگفتند سکوی
قهرمانی این بازیها مال ایران است. اما آیا تیمهای دوم کشورهای آسیایی را شکستدادن
مهم است؟ این اظهارنظرها نشان میدهد آدمهایی در بدنه والیبال کشور کار را دست
گرفتهاند که والیبال نمیدانند. والیبال ایران میتواند جزء برترینهای دنیا
باشد، اما به این شرط که نفرات دیگری را که پشت درهای تیم ملی هستند، وارد کنیم.
ما همین جوانان فعلی را هم فقط وارد تیم کردهایم، آنها را نساختهایم و کاری
برایشان نکردهایم. کانادا، بلغارستان و آمریکا در سه سال گذشته با جوانانشان به
لیگ جهانی آمدهاند. ما
بازیکن جوانی مثل شریفی را یک سال است که آوردهایم و توقعمان این است که در یک
سال او به یک ستاره تبدیل شود.
ما نمیخواهیم تهمت بزنیم، اما در این 20، 30 سال گذشته، سهم جامعه
والیبال در تشکیلات این رشته چه بوده است؟ وقت آن رسیده است که یک رنسانس فکری در والیبال
ایران شروع شود. ما هنوز بهترین جوانان را داریم. چرا زالتانوف، مربی و بازیکن
نامدار بلغارستان، وقتی اسفندیار را میبیند، میگوید یاد جوانیهای خودم میافتم؟
چرا خولیو ولاسکو، این مربی پرافتخار والیبال دنیا، میگوید هیچ کشوری اندازه
ایران در این رشته پتانسیل ندارد؟ ما هم این باور را داریم، پس باید این رنسانس را
آغاز کنیم.