شعارسال: انگاری استمرار تجربیات نافرجام مان را در این سرزمین نقطه پایانی نیست! ما
پیوسته خود را تکرار می کنیم بی هیچ تامل و عبرت آموزی و درنگی! جریانات و کنشگران
سیاسی در بطن جایگاهها پیاپی جا عوض می کنند و شگفتا ما بی آنکه شاهد هیچ تغییر
مانایی در صحنه باشیم همچنان تصورات مان را تداوم می بخشیم و بر همان طبل-واره های
همیشگی می کوبیم!
ظاهرا هسته ها و نهادهای جدید و مدرن در بطن جامعه ایرانی تاسیس گشته اند، ولی به واقع "ظاهراً” چنین هسته هایی موجودیت یافته اند و تحقیقاً همان خوی و منش و تعلقات سنت قبیله ای است که در جان و "روح” این هسته های نوپدید حلول یافته و بازتولید می شود! و سالها است که در بطن نهادها و تشکلات مدعی توسعه و دموکراسی، انتظارات و امیدهای واهی است که در جایگاههای مختلف مدیریتی پیوسته مکرر می گردند که از جمله این تشکلات و جایگاهها "شهرداری_شورا” و شبه احزاب می باشند. از آنجاییکه فرض محال، محال نیست، بر فرض که مدیری قابل و توسعه گرا بر کرسی شهرداری جلوس نماید، با این ساختار ملوک الطوایفی و تقسیم اختیارات و وظایف ناهمگون که در آن اعضای شورا، نماینده، فرماندار و دوایر زیر مجموعه دولتی و دیگر نهادهای موازی صاحب قدرت هر یک ساز خود را کوک می کنند، چگونه می توان به تاثیرگذاری شهرداری مصلح امید بست؟ در نبود نظام انتخاباتی حزبی و فقدان احزاب واقعی و خلا قیود و مکانیسم های بازدارنده و اهرم های پاسخگو چگونه می توان از شلتاق زدن و ترکتازی محتمل مدیر شهر ممانعت به عمل آورد و وی را نسبت به تعهدات سپرده شده، مقید ساخت؟ آیا در فقدان الزامات و مناسبات واقعی حزبی، رفتارهای قبیله ای، محفلی و مریدانه بر پایه تعصبات و تعلقات احساسی و نسبت های مشترک با اتیکت های ایدئولوژیک جدید نیست که به جای عقلانیت، کنش ارتباطی، تعلقات فکری، فردیت و اجتماع اراده های فردی می نشیند؟ حرکت بر مدار قانون و تحقق شایسته سالاری و پیشبرد منافع ملی در متنی ناهمگون و غیر پاسخگو که سودای قدرت و منفعت طلبی در آن از هر سو، هم از جانب مراجع قدرت و هم در بطن دارودسته های سیاسی و اجتماعی دنبال می شود، چگونه میسر خواهد گشت؟! این جریان یا آن جریان توفیری نمی کند! واقعیات و شواهد گواه آنست که تا زمان وقوع تغییرات مبنایی و اصولی در بطن سیستم موجود که برای پیشبرد هر برنامه و ایده ای در آن می بایست ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باشند، امید هیچ فرجی نیست که نیست، خواه تو مدیر باشی خواه من! خواه مصلح و خواه محافظه کار، تنها تجربه های ابتر است که مکرر می شوند، امید واهی چرا!
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت راه گیلان، تاریخ انتشار: 16مهر1397 ، کدخبر: - : www.rahegilan.ir