پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۸۵۸۷۹
تعداد نظرات: ۱۳ نظر
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۴
دربارهٔ نام و سبب نامگذاری سرزمین ”گیلان“ و معانى واژهٔ گیل نظرات مختلفى ابراز شده است. علی اکبر دهخدا گیلان را مأخوذ از واژهٔ ”گیل" به اضافه پسوند ”ان" دانسته و می گوید که در پهلوى Gelan به معنی مملکت گیل‌ها و نزد یونانى‌ها Gelae و در اوستا نام ناحیتى به نام "وارنا "است. نام گیلان از نامواژه قوم باستانی "گیل" یا" گیلک "گرفته شده و به معنی سرزمین گیل یا گیلک ها است. این سرزمین در دوره باستان نزد مورخین یونانی به نام کاسپیان و کادوسیان شناخته می شد و مورخین عرب به آن دیلمان، دیلمستان و جیلان (معرب گیلان) می‌گفتند. نکته قابل تاکید اینکه، در روند اصلی بررسی تاریخ گیلان، نباید از قوم آمارد بعنوان قومی مستقل و سازنده تمدن مارلیک غافل شد. تمدنی که بعدها در اتحاد با مادها، بنظر می رسد که سازنده سیلک کاشان بوده است. تمدنی که بخشی از طوائف ساکن در استان کهگیلویه و بویراحمد از نژاد ان هستند. بی راه نیست که بگوییم گیلان ،مادر ایران. از مارلیک تا سیلک.در واقع کل ایران( بغیر از سواحل جنوبی کشور، جنوب شرق ایران، استان های کردنشین و آدربایجان ها، بخشی از خراسان)متاثر از ریشه های نژادی آماردها هستند. برای شفاف و مستندتر شدن این ادعاها و توضیحات، نیازمندی به تضارب آرا و ارایه نظرات توسط خوانندگان محترم با هدف کشف بهتر حقایق ، وجود دارد.

شعار سال: دربارهٔ نام و سبب نامگذاری سرزمین ”گیلان“ و معانى واژهٔ گیل نظرات مختلفى ابراز شده و عموم این نظرات متمرکز بر تاریخ بعد از هخامنشی و دوره اسلامی است و کمتر به تاریخ این سرزمین در قبل از میلاد، پرداخته شده است.

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان + از مارلیک تا سیلک

لغت‌نامه دهخدا گیلان را مأخوذ از واژهٔ ”گیل" به اضافه پسوند ”ان" دانسته و افزوده که در پهلوى، Gelan به معنی مملکت گیل‌ها و نزد یونانى‌ها Gelae و در اوستا نام ناحیه ای به نام "وارنا "است. فرهنگ دکتر معین، این واژه را چنین تعریف کرده است: "گیلان [gelan گیل+ ان]ناحیه‌اى در جنوب غربى بحر خزر مسکن قوم گیل، در قدیم قسمت کوهستانى گیلان را دیلم و مردمان آن را دیلمان مى‌گفتند ...". الکساندر خودزکو نام این ایالت را برگرفته از واژهٔ" گیل" مى‌داند که در لهجه محلى مردم آن به معناى گِل مى‌باشد و در واقع معرف سرزمینى باتلاقى است. رابینو نام گیلان را مشتق از کلمهٔ اوستایى Varena نام ناحیه‌اى در شمال کوه البرز مى‌داند که به مرور زمان در تلفظ به صورت گیلان درآمده است که البته در خصوص تعیین محل وارنا و تطبیق آن با گیلان اختلاف نظر وجود دارد. اوستا شناسان آن را در منطقه بورنو شمال پیشاور پاکستان امروزی دانسته اند. به هر روی آنچه که مستند بوده این است که؛ نام گیلان از نامواژه قوم باستانی "گیل" یا" گیلک "گرفته شده و به معنی سرزمین گیل یا گیلک ها است. این سرزمین در دوره باستان نزد مورخین یونانی به نام کاسپیان و کادوسیان شناخته شده و مورخین عرب به آن دیلمان، دیلمستان و جیلان (معرب گیلان) می‌گفتند.   
در دوره جدید می توان مردمان گیلان در مجموع متشکل از دو تیره عمده گیلک و تالش دانست و گیل‌ها از نژاد" کاسپی" و تالش‌ها از نژاد" کادوسی" نامید.حداکثر نیز ، اشاراتی به کاسپی ها و دیلمانی ها داشت. اما سابقه قومی اصلی گیلان را باید در نژادهایی غیرآریایی با تاکید بر قوم آمارد جستجو کرد. آمارد در زبان‌های هندوایرانی به معنای «مَرد» بوده و خود کلمۀ مَرد در زبان اوستایی و پارسی از ریشه مُردن و هم ریشه با کلماتی همچون مرگ، مار، مَرَ و مُرداد، و به معنای «نابودکننده» است. واژه “گیله مرد” از ترکیب نام “گیل” و “آمارد” (گیلامارد) تشکیل شده و اسم "مارلیک" نیز از نام محل سکونت قوم آمارد گرفته شده است(در گیلان، پسوندهای«لک» و «لیک»، پسوندهای سازنده اسم مکان و منتسب‌کننده به تیره و قوم هستند . لیک به معنای قوم ،قوم آمارد) .

دربارۀ نژاد آماردی‌ها اطلاع دقیقی وجود ندارد و پژوهشگران دنیای باستان در این مورد دیدگاه‌های مختلفی ارائه داده‌اند. بنا بر اسناد تاریخی مستند، “آمارد” جزو اولین اقوام باستانی ساکن در شمال ایران و یکی از اصلی ترین نیاکان مردم گیلان و مازندران محسوب شده که از رودبار تا آمل فعلی زندگی می­ کردند. “آمارد”ها مردمی جنگجو، هنرمند و خودساخته بوده­ اند که تمدنی درخشان در دوره پیش از مادها و هخامنشیان پدید آوردند. هنر پیشرفتۀ سفالگری، فلزکاری و زرگری آماردی ‌ها زبان زد بوده و جام‌های طلایی نفیس و گرانبهای «گاوهای بالدار»(در تخت جمشید و آثار منطقه بین النهرین هم شاه حضور گاو بالدار یا لاماسو هستیم)، «اسب‌های تک‌ شاخ» (تک شاخ یا یونیکورن ، اسبی یال بلند با شاخی مارپیچ روی پیشانی و دارای یا بدون بال ، در فرهنگ یونانی نیز بشدت دیده می شود) و «افسانه زندگی» (نقش روی جام داستان حکایت از زندگی یک بز کوهی از ابتدای تولد تا زمان کشته‌شدن به وسیله یک گراز وحشی دارد که در چند ردیف، تصویر سازی شده است) در موزه ایران باستان وخزانه بانک مرکزی ایران نگهداری می‌شوند،از جمله این آثار این تمدن است.

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان + از مارلیک تا سیلک

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان + از مارلیک تا سیلک

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان + از مارلیک تا سیلک

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان + از مارلیک تا سیلک

دکتر محمد جواد مکور، آماردی‌ها را از اقوام پیش از آریاییان معرفی می‌نماید(کلمه آمارد به زبان قدیم به معنای نمیرنده و نامیرا) که بین دو قوم غیرآریایی دیگر، یعنی کادوسیان و تپوریان می‌زیسته‌اند.  اما دکتر نگهبان آماردی‌ها را آریایی می‌داند و در ضمن تشریح یافته‌های خود در تپه مارلیک می گوید که به نظر می‌رسد که اقوام مارلیک یکی از گروه‌های اولیه هندوایرانی(آریایی) که بعدها در مدارک تاریخی از آن ها با نام ماردها یا آماردی‌ها ذکر نام شده، باشند. این اقوام به نظر می رسد در نیمۀ دوم هزارۀ دوم پیش از میلاد به ارتفاعات دامنه‌های شمالی البرز در حوزۀ گیلانِ جنوبی وارد شده و در مناطق کوهستانی مستقر گردیده‌اند. البته اکثر منابع و شواهد نشان دهنده این هستند که آماردی‌ها آریایی نبوده‌اند.

دکتر نگهبان(پدر علم باستان شناسی و کاشف تپه های مارلیک) معتقد است برخلاف آنچه تا کنون در اکثر کناب های باستان شناسی نوشته شده ، مرکز تمدن مارلیک در تپه مارلیک بوده و آثار آن مستقل از دیگر مناطق خاورمیانه می باشد و نفوذ جریان هنری از این منطقه آغاز گردیده و به سایر مناطق خاورمیانه رسیده است. همچنین پژوهشگران به نامی چون هرتسفلد، آرتور کیث، هنری فیلد، گیرشمن و دیاکونوف بر این باورند که به استاد و دلایل مختلف در حدود ۵۰۰۰سال پیش در گیلان باستان تمدنی پیشرفته تر از سایر نقاط وجود داشته است. برخی قدمت تمدن های گیلان را به ۷۰۰۰ سال پیش می رسانند. و گروهی از پژوهشگران نیز بر این باورند که تمدن گیلان تاثیرات بسزایی در تمدن های همسایه همچون آشور داشته است.

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان

علاوه بر توضیحات بالا باید اضافه کرد که، آمارد نام یکی از ساتراپ های (استان های) هخامنشیان بوده که از لاهیجان تا آمل امروز را در بر می­ گرفته است. این قوم در ابتدا در کرانه سفیدرود می‌زیسته‌اند و بعدها قلمرو آنها تا دره رود هراز گسترده شد. امروزه پهنه‌ای از نواحی کوهستانی جانب شرقی سفیدرود، آمارلو یا عمارلو ( لو در معنای ریشه است) نامیده می‌شود. برای تمرکز بیشتر روی مسئله از بعد تاریخی و باستان شناسی، می توان به دره گوهر رود ، اشاره داشت. در دره گوهر رود ، تپه‌های باستانی زیادی وجود دارند که پنج تپهٔ مارلیک، زینب بیجار، دور بیجار، پیلاقلعه و جازم کول از همه مهم‌تر هستند. آثار به دست آمده از این تپه مارلیک به‌خصوص ظروف مفرغی شباهت‌های زیادی به آثار به دست آمده از تپه سیلک کاشان دارد. پاره‌ای از باستان‌شناسان بر این باور هستند که اقوام تپه سیلک در حقیقت همان مارلیک‌ها بودند که بر اثر حملهٔ آشوری‌ها ، به منطقهٔ سیلک کاشان مهاجرت کرده و سپس با پیوستن به ماد‌ها در ایجاد امپراتوری مقتدر ماد در آغاز هزارهٔ یکم پیش از میلاد، نقش به‌سزا داشتند.سرانجام امپراتوری قدرتمند آشور نیز در ۶۱۲ پ. م با هجوم ماد و بابل سقوط کرد و نابود شد و برای همیشه از صفحه تاریخ محو گردید، نابودی آشور ، آغاز صعود پادشاهی ماد به شاهنشاهی ماد بود.

وجه تسمیه و علت نامگذاری گیلان

بنا به شواهد تاریخی، بعضی از مورخان معتقدند تمدن آماردها با حمله آشوریان و به آتش کشیده شدن قلعه یا دژ پیلا قلعه در حدود ۹۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به این ناحیه رو به افول گذاشت. بخشی از این مردمان پس از این واقعه با کوچ از این ناحیه به منطقه کاشان امروزی به شکل­ گیری تمدن سیلک کاشان کمک کرده­ اند. شباهت بسیار زیاد آثار به جا مانده از تمدن مارلیک و سیلک کاشان مانند وسایل مفرغی و دیگر ابزارها می­ تواند دلیل خوبی برای این نظریه باشد. این مردمان همچنین در سال­ های بعد با اتحاد با مردمان قوم ماد و دیگر اقوام ساکن در فلات ایران، در شکل گیری امپراتوری مادها نقش داشتند.

آمارد نام قدیم سپید رود نیز بوده و آمارد‌ها علاوه بر گیلان،در مازندران هم می‌زیستند. امروزه مردمان گیلان را گیلکان، تالشان و گالشان تشکیل می‌دهند که شماری از اقوام مهاجر: آذری، لر، کرد و اقلیت‌های مذهبی‌ای، چون ارامنه مسیحی نیز در کنارشان بسر می‌برند.

باید توجه داشت که نام گیلان ، منحصر به همین استان نشده و نواحی، روستاها و شهرهای دیگری هم به اسم گیلان نامگذاری شده است . در گیلانغرب کرمانشاه ناحیه‌ای به نام دشت گیلان با ایل کلهر و گیلان وجود دارد که البته نام اصلی این دشت "گیه لان" به معنی جایی که درخت "گیه ل" دارد می‌باشد و یک اسم کردی است که هیچ ارتباطی با گیلان ما ندارد. در سال 1309 جهت جلوگیری از اشتباهات اداری و نامه‌نگاری با گیلان شمال ایران، کلمه "غرب" را به آخر گیلان اضافه کردند که به گیلانغرب تغییر نام یافت.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت عصر اسلام، تاریخ انتشار:۰۶ آبان ۱۴۰۰، کدخبر:۲۸۰۳۲، www.asrislam.com/ آماردی‌ها؛ ساکنین باستانی گیلان به قلم ب. کریمی. منتشره در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۹۰. برگرفته از http://gilamard.ir /سایر منابع.

اخبار مرتبط
برچسب ها: گیلک یا گیل ، واژه شناسی نام گیلان ، آماردها چه کسانی بودند؟ ، قوم باستانی گیل ، کادوسیان نام قدیم گیلان ، نام قدیم گیلان ، تاریخ گیلان ، گیل یعنی چی ، وارنای اوستا کجاست ، جیلان معرب گیلان ، جیلاوند معرب گیلاوند ، دیلم یا قسمت کوهستانی گیلان و مردم ساکن آن را دیلمان می نامند ، Varena ، کاسپیان وکادوسیان ، بیه پس و بیه پیش ، دشت گیلان یا گیلانغرب ، گیلک کاسپی و تالشی کادوسی ، کاووسی و کادوسی ، قوم امارد یا مارد ، نام قدیم سپید رود یا آمارد ، گیلک گیلانی و گالش تالشی ، آمارد گیلان ، گیلامارد یا گیل مرد ، ساتراپ آمارد هخامنشیان ، معنی گیلان و علت نامگذاری و وجه تسمیه ، معنای گیلان یا سرزمین گیل ها ، اقوام ساکن در گیلان شامل کاسپینا کادوسیان گیل ها و دیلمی ها و آماردها ، دکتر قلی نیا ، دکتر جواد محمدقلی نیا ، دکتر جواد قلی نیا ، دکتر محمد جواد مکور ، آمارد در معنای نمیرنده و نامیرا ، سرزمین تاریخی آماردها ، اتحاد آماردها با مادها و ساخت تمدن کاشان ، از مارلیک تا سیلک ، اسرار تپه مارلیک ، جام طلایی گاوهای بالدار ، جام طلایی اسب های تک شاخ ، جام طلایی افسانه زندگی ، جام طلایی مارلیک ، ریتون مارلیک ، عزت‌الله نگهبان پدر باستان‌شناسی ایران ، عاقبت قوم آمارد ، تمدن مادها ، نابودی پیلا قلعه ، دژ پیلا قلعه ، تمدن مارلیک دیلمان ، گورهای گبرها ، تپه چراغعلی یا مارلیک ، وجه تسمیه گیلان
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
0
2
از دیگر مناطق باستانی این دوره می تواند به تپه های املش،کلاردشت عمارلو در استان گیلان،تپه حسنلو در استان آذریایجان غربی،تپه زیویه در استان کردستان و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. ممنون، خیلی خوب نوشتید
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
4
3
کل تاریخ ایران شد گیلان؟ فقط شما خوبید
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
0
0
آدرس تپه ها رو دادید ، فردا یک مشت خوش خیال به اسم گردشگر، می رن به محل و کندن دشت و صحرا تا شاید گنج پیدا کنند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۳۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
1
0
واقعا آماردها آریایی نبودند؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
0
1
من یه گیلانی هستم . جد در جد. اما واقعا با این نگاه به تاریخ سرزمینم نظر نکرده بودم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۳۰
0
1
متن نسبتا کامل و جامعی تهیه شده . ممنون
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۵ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۲
4
0
منظور حالا خود شیفته
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۵ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۲
1
1
منظور حالا خود شیفته
مدیر پایگاه

سلام 


مخاطب پرسش شما کیست؟ منظور شما از این پرسش چیست؟

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۶:۴۰ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۳
0
2
دانستن درباره تاریخ ، انسان رو جسور و قدرتمند می کنه
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۱ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
کوچ کردها و لرها به شمال ایران از جانب سلاطین صفوی و پادشاهان سلسله های بعدی، اهداف متعددی را تعقیب می نمود. نخست فتح گیلان بود، که ولایت اخیر وسیله ملوک الطوایف نیرومند بیه پس و سادات کیائی شرق گیلان اداره می شد، و از دخالت حکومت صفوی در امور جاری خود به شدت جلوگیری می نمود.
شاه طهماسب صفوی جهت تسخیر گیلان قدمهای اولیه را برداشت، ولی توفیق چندانی نیافت. به فرمان وی کردها روزکی به تنکابن کوچ داده شدند، تا حضور آنان پایگاهی جهت تهاجمات بعدی دربار صفوی به گیلان گردد. رابینو در سفرنامه اش که سالهای مشروطیت تدوین شده مدعی است، که از این کردها دیگر اثری در تنکابن نیست. نام فراموش شده برخی نقاط شرق و مرکز تنکابن نشان از حضور و اقامت کردهای روزکی در آن نقاط دارد.
شاه عباس پیش از آنکه دست به کوچ بزرگ کردهای آذربایجان به خراسان زند، تعدادی از خانوارهای کرد را مجدداً در تنکابن مستقر نمود، تا در این نقطه دو هدف سیاسی را تعقیب نماید. بدواً با اختلال در کار حکومت سادات کیایی مقدمات سقوط قطعی آنان را فراهم نماید، و هم اینکه در صورت حمله ارتش قزلباش به گیلان از طریق تنگه منجیل، جبهه شرق گیلان را وسـیله کردها مستـقر در تـنکابن زیر فـشار قرار دهـد. این کردها بودند، که به رهبری شرف الدین علی بدلیسی به هر دو منظور شاه بزرگ صفوی جامه عمل پوشانیدند.
در راستای این هدف، ایلات کرد در ناحیه رودبار زیتون و دره شاهرود و قزل اوزن و طارم تقویت گردید و کاکاوند و ایل رشوند و اکراد سپاه منصوری، که بخشی از آنان از دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب در آن نقاط سکونت نموده بودند، نگهبانان دره سفید رود و مدخل شمال و جنوب گیلان در آن نقطه گردیدند.
پس از فتح گیلان و مازندران و سقوط دولت رستمدار، ایلات کرد و لر که در کار تسخیر این دو استان و فرو نشانی شورشهای بعد از فتح، یارو یاور دولت صفوی بودند، به مناصب بالا و موقعیتهای شریف اجتماعی دست یافتند. چنان که در زمان شاه عباس اول، صوفی های املش که از اکراد تیره سپاه منصوری و سیاه پوش منطقه آمیختگی نژادی یافته بودند، دارای حکومت و اعتبار و عزت فراوان گردیدند.
نادر شاه جهت از بین بردن آثار نفوذ سلاطین صفوی به کوچاندن دسته های دیگر از طوایف کرد به این حدود دست زد. کریم خان زند به سبب داشتن اصالت لری ، کمتر به آواره ساختن و کوچاندن هم نژادان خود مبادرت نمود.
اما آقا محمد خان که همراه با ایل قاجار کینه تاریخی با ترکمن ها داشت، به کوچ دادن دسته های فراوان از ایلات مختلف به مازندران و چهار سوی تهران، پایتخت منتخب خود پرداخت. بنا بر این می توان چند هدف را در این اقدام خواجه تاجدار جستجو نمود. ابتدا ایالاتی که وسیله وی در کجور و نور و کلارستاق و نقاط دیگر مازندران اسکان داده شدند، گوش به فرمان دربار قاجار و حفظ پایتخت بودند، و از طرف دیگر هجوم ترکمنها را به منطقه قاجار نشین دشت گرگان و نواحی دور و نزدیک مازندران که جنبه عادت و سنت گرفته بود دفع می نمودند.
آخرین هدف مقهور ساختن طوایف بومی کلاردشت و کجور بود، که پس از نابودی حکومت رستمدار، غرور ناشی از داشتن حکومت یک هزار ساله را در این خطه نمی توانستند از خود دور سازند، و کم و بیش جهت دولتهای وقت ایران مسأله ساز می شدند. چه مدت زمان درازی از قیام کیا نعیم بیک میار مشهور به نعیم شاه نگذشته بود، که سودای احیای دولت منقرض شده رستمداریان را در سر داشت.
ایلاتی که وسیله آقا محمد خان به کجور و کلاردشت کوچانده شدند، مختلطی از کرد و لر، خاصه خواجوندها بودند، که بخشی از آنان را نادرشاه از گروس (بیجارکنونی) و اطراف کرمانشاهان به این نقاط کوچانده بود. دسته های اخیر وسیله خان قاجار از شعبات لر سردبند و سیلاخور اطراف بروجرد انتخاب شدند. خواجوندها متشکل از شعبه های سلطانی، قلیخانی کاکاوند، لک و دلفان می باشند، و در کلاردشت و کجور اقامت دارند.
دلفانها از طوایف نیرومند لر می باشند که در اصل محل سکونت آنان از مرز کرمانشاه تا سیمره و کشغان ادامه داشت، و از اتحادیه ایلات اولاد قباد، باواری، بیجاوند، چاری، ایتاوند، کاکاوند، کلاین خیرغلام، مومیانوند، نورعلی و پادروند تشکیل می شد. اراضی چاری میان مناطق تیلا کنار و دانیال و جیسای عباس آباد یادآورسکونت دلفانها در این نقطه می باشد.
ایل خواجوند در بلوک کلارستاق و کجور
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۷ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
در بلوک کلارستاق بیشتر خواجه وند هستند. طایفه های عمده کرد در منطقه شهرستان نور عبدالملکی و خواجه وند است. طایفه عبدالملکی قبلاً در درگز سکونت داشته اند. از آنجا به عللی متوجه شیراز و سپس ناحیه شهریار می شوند، و پس از سه سال آقا محمد خان آنها را به شهرستان نور کوچاند. بعد از چهل سال میرزا آقا خان نوری صدراعظم ناصر الدین شاه ایشان را در حدود سال ۱۲۷۵هـ.ق به زاغمرز بهره فرستاد. رئیس آنها در دوره قاجاریه جعفر خان عبدالملکی بوده است.
طایفه خواجه وند در نور و کجور سکونت دارند، و مرکب اند از تیره های خواجه وند و شرفوند در کجور و خواجوی و خواجوی نوری در شهرستان نور است.
تیره های گلبادی: تیره های طایفه گلبادی مشتق از نام (گلباد پسر و ویسه پهلوان تورانی). عبارتند از:
1- اشکارگر، 2- خواجوی (خواجه وند)، 3- مسگر.
در زمان ناصرالدین شاه رئیس طایفه کرد گلبادی، رضاقلی خان بوده، که در سفر ناصر الدین شاه به مازندران با سواران کرد بحضور وی رسیده اند. این طایفه به امر کشاورزی و دامداری و مشاغل دیگر اشتغال دارند، و عموماً پیرو مذهب شیعه هستند، و در روستاهای امیر آباد و راغمرز زندگی می کنند.
طایفه شرفوند: از ایل خواجه وند است، که ششصد خانوارند، آنها در هزار سان باختر کجور مازندران سکونت دارند، این طایفه دو رئیس داشته، یکی خواجه خان از طایفه شرفوند، که افرادش همه کرد بوده، و یکصد سوار داشته با حقوق یکصد تومان، و دیگری عیسی خان رئیس طایفه با همان حقوق و تعداد سوار.
لوشان، لرستانی در دل استان گیلان
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۸ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
شهر لوشان در میانه راه قزوین به رشت قرار دارد و برخلاف سایر نقاط استان گیلان، دارای آب و هوای گرم و خشک است. این شهر از دیرباز جزء بخش طارم سفلی قزوین بوده که به دلایل سیاسی از این استان منتزع شده و به استان گیلان الحاق گردیده و متأسفانه با هدف جلوگیری از ایجاد مرکزیت جمعیتی، بر اساس تقسیمات کشوری، لرهای تبعیدی بین چهار استان قزوین، البرز، گیلان و زنجان تقسیم شده‌اند. ساکنان شهر لوشان در استان گیلان لر بوده و لری را با لهجه خرم‌آبادی صحبت می‌کنند، انگار که در محله پشت بازار یا سبزه‌میدان خرم‌آباد قدم می‌زنید.شهروندان لوشانی عموما با بچه‌هایشان نه به زبان فارسی، نه گیلکی بلکه لری صحبت می‌کنند. این در حالی است که رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری استان گیلان هیچ اشاره‌ای به وجود مردم لرتبار در این استان نمی‌کنند و این مردم در انزوای رسانه‌ای و فرهنگی قرار گرفته‌اند. مردم لر تبار شمال به زبان لری(چگینی) و لکی( غیاثوند، کاکاکاوند، شمسین) صحبت می کنند. متاسفانه به لک های شمال «کرد» می گویند گرچه خود انها خود را لک می دانند. از طوایف دیگر لر هم در این مناطق زندگی می‌کنند ولی عمدتا از طوایف ذکر شده بالا هستند(اوشان بالا هنوز اصالت خود را حفظ نموده و لوشان پائین ، بیشتر شهرنشین شده اند). در یک برآورد کلی شاید بتوان گفت که اقوام ساکن لوشان شامل ۶۰٪ لر ، ۱۵٪ لک ، ۱۰٪ ترک و ۱۵٪ سایر اقوام هستند. تعداد پنج روستا در شهرستان ابهر واقع در استان زنجان هم وجود دارد که به زبان لری تکلم می کنند و به نظر می رسد که از اقوام کوچانده شده توسط اقا محمد خان قاجار باشند و فامیلی انها بیشتر قدیمی ، عزیزخانی ، دودانگه و رجبی و طاهری می باشد. با گویش دودانگه صحبت می کنند و از اعقاب لرهای تبعید شده تاکستان قزوین هستند که حدود 300 سال پیش در تاکستان قزوین و ابهر زنجان و شهرهای ضیائ آباد و بویین زهرا ساکن بوده اند.البته این دسته از لرها ریشه بختیاری دارند ولی شبیه بختیاریها تکلم نمی کنند و لهجه آنها مشابه با لری ثلاثی مردم نهاوند و ملایر و تویسرکان و جنوب استان مرکزی هست که به گویش دودانگه معروف شده است.
قوم لر چگونه به وجود آمد؟
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۹ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
قوم لر ترکیبی از اقوام آریایی با اقوامی هستند که پیش از آریایی‌ها در ایران می‌زیستند و شامل عیلامی‌ها، کاسی‌ها و لولوبی‌ها می‌شدند. طبق شواهد باستان‌شناسی، برخی از تاریخ‌دان‌ها لرها را بقایای عیلامی‌هایی می‌دانند که بعد از تهاجم آریایی‌ها، زبان آن‌ها تغییر کرد.«هینتس» عیلامی‌های باستان را به‌عنوان اجداد لرهای امروزی ذکر کرده است. او برای ذکر این مورد به اشیای فلزی بازمانده از منطقه لرستان اشاره می‌کند. پژوهشگران هنر مفرغ لرستان را نتیجه تمدنی بزرگ می‌دانند.«جرج کامرون» بر این عقیده است که سرزمین پدری هخامنشیان که پارسوا نام داشت با بخش‌هایی از جنوب لرستان امروزی که بخشی از سرزمین لرها است تطابق دارد. بعدها با حمله اعراب به ایران، فرهنگ آن‌ها بر فرهنگ مردم این کشور تاثیر گذاشت. این تاثیر شامل لرستان نیز می‌شد. با این وجود، قوم لر توانستند آداب و رسوم خود را تا حدود زیادی حفظ کنند. در عصر حکومت صفویه، دو ایالت لرنشین وجود داشتند که یکی از آن‌ها در لرستان و دیگری در کهگیلویه و بویراحمد قرار داشت. این دو ایالت، والیانی مستقل داشتند. والیان لرستان فیلی در سال ۱۰۰۶ هجری قمری به دستور شاه عباس بزرگ، حاکمان پیشکوه و پشتکوه شدند و تا عصر قاجاریه بر این منطقه حکمرانی کردند. لرستان عصر زند نیز یکی از ایالت‌های لرنشین دارای حاکمیت به شمار می‌رفت. بعد از روی کار آمدن قاجاریه، آقامحمدخان که کینه بسیار از حکومت زند و مردمان لر داشت، دست به تغییراتی در منطقه زد. او لرها را مجبور به کوچ اجباری به منطقه قزوین کرد. فتحعلی‌شاه همچنین حکومت والیان لرستان را به منطقه پشتکوه محدود کرد. او تا سال ۱۳۰۷ در این منطقه حکم راند؛ اما بعد از تصرف پشتکوه به عراق رفت. بعد از پایان یافتن حکومت آقامحمد خان قاجار، فتحعلی‌شاه لرستان را تجزیه کرد. در راستای اجرای این سیاست، پشتکوه از لرستان جدا شد و زیر نظر مستقیم حکومت قاجاریه قرار گرفت. از آن پس منطقه لرستان را شاهزادگان قاجار اداره می‌کردند. با این سیاست، لرستان دچار هرج و مرج شد. اقوام لر شروع به ستیز با هم کردند و بسیاری از آن‌ها کوچ‌نشینی را به ماندن در آن منطقه ترجیح دادند. لرستان در آن زمان به لرستان بزرگ شهرت داشت و شامل مناطق بختیاری، لرستان کوچک، کهگیلویه و بویراحمد و منطقه ممسنی می‌شد. مستوفی بر این عقیده بود که بعد از آن لرستان بزرگ به دو بخش تقسیم شد که عناوین «لر بزرگ» و «لر کوچک» را به خود گرفتند. اداره این دو ایالت، به دست دو برادر به نام های بدر و منصور سپرده شد. بدر که برادر بزرگ‌تر بود بر مناطق بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی حکومت داشت. ازاین‌رو این ایالت به لر بزرگ شهرت یافت. ایالت دوم، استان لرستان بود که به دست برادر کوچک‌تر اداره می‌شد و نام لر کوچک داشت. بر طبق این تقسیم‌بندی، دو حکومت لر نژاد در ایران بود که یکی از آن‌ها اتابکان لر بزرگ و دیگری اتابکان لر کوچک بودند. حکومت اتابکان لر کوچک هم‌زمان با دوره حکومت صفویه و ایلخانان در ایران بود. این حکومت حاکمان مشهوری داشت و به‌صورت ایلی و طایفه‌ای اداره می‌شدند. در سال ۱۰۰۶ هجری قمری با کشته شدن شاهوردی آخرین اتابک لر کوچک به دست شاه عباس کبیر، حکومت اتابکان لر کوچک پایان یافت. بعد از آن، اداره حکومت به والیانی که از طرف دولت مرکزی فرستاده می‌شدند، سپرده شد. اداره حکومت اتابکان لر کوچک به شیوه والی‌گری تا سال ۱۳۰۸ و عصر حاکمیت رضاخان تداوم داشت. لر بزرگ در عصر صفویه، منطقه بختیاری، کهگیلویه و ممسنی را شامل می‌شد. بعد از سقوط سلسله اتابکان لر بزرگ یا فضلویه در آن منطقه، حکومت دیگری جای آن‌ها را نگرفت؛ اما در منطقه بختیاری که یکی از این سه بخش بود، یک تشکیلات ایلی منسجم شکل گرفت و تا سال‌ها به حکومت خود ادامه داد. در زمان زندیه، بین کریم خان زند و علی مردان خان بختیاری که در آن زمان، ریاست ایل را بر عهده داشت، رقابتی سخت برای به دست گرفتن حکومت ایجاد شد که در پایان آن، کریم خان زند پیروز شد و سلسله زند را تشکیل داد. سلسله زند که از نژاد لر تشکیل شده بود، پایتخت خود را شیراز انتخاب کرد. کریم خان در دوره حاکمیت خود، عنوان شاه را به کار نبرد و از نام «وکیل‌الرعایا» برای خود استفاده کرد. کریم خان در زمان حکومت خود، اقدامات بسیاری برای پیشرفت و آبادانی ایران و توسعه تجارت این کشور انجام داد. سلسله زند با پیروزی آقا محمد خان قاجار بر لطفعلی خان زند پایان یافت. قوم لر به‌دلیل لر بودن کریم خان و سلسله زندیه، در عصر حکومت آقامحمد خان قاجار آسیب زیادی را متحمل شدند. لرها در این دوره از مناصب مختلف کنار گذاشته شدند و قاجارها تلاش کردند آن‌ها را تضعیف کنند. ضعف قوم لر زیاد طول نکشید و آن‌ها در عصر حاکمیت مشروطه توانستند تا حدود زیادی قدرت خود را باز پس گیرند. لرهایی که در دوره مشروطه قدرت خود را بازیافتند؛ از قوم لر بزرگ و اعقاب حسینقلی خان ایلخانی بودند. علیقلی خان سردار اسعد از مهم‌ترین آن‌ها بود که توانستند به‌همراه سرداران آذربایجان و محمدولی خان تنکابنی، تهران را در اختیار خود قرار دهند. با روی کار آمدن سلسله پهلوی در ایران، به‌دلیل سیاستی که دولت در زمینه تخته قاپو کردن عشایر و انتقال قدرت از ایلات به‌سمت حکومت مرکزی داشت، ایلات مورد ظلم و ستم قرار گرفتند. قوم لر نیز از این سیاست در امان نماند. قوم لر در ابتدا مایل نبودند به این سیاست تن در دهند و مقاومت‌هایی در برابر آن انجام دادند. این مقاومت‌ها سبب شد بین ایلات لر و دولت مرکزی درگیری‌هایی ایجاد شود؛ اما دولت مرکزی در مقابل ایلات ایستادگی کرد و با ایجاد جنگ‌ و خونریزی به هدف خود دست یافت و مناطق لرنشین را زیر سلطه خود درآورد. رضاشاه به لرستان و کهگیلویه حمله کرد و قتل عام بزرگی در بین قوم لر ایجاد شد. ازاین‌رو، بسیاری از عشایر لر مجبور به کوچ‌های اجباری شدند. قوم لر ساکن در سرزمین بختیاری نیز مجبور به اسکان اجباری شدند که همین امر سبب شد که از لحاظ اقتصادی و نظامی ضعیف شوند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین