پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۸۶۳۴۰
تعداد نظرات: ۱۵ نظر
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۳:۵۳
لُرها آمیزه‌ای از قبایل آریایی مهاجر از آسیای میانه و قبایل قبل از آریایی ساکن در شمال ایران(حاشیه دریای خزر) و غرب ایران، مانند ِآماردها ، کاسی‌ها، لولوبی‌ها و عیلامی‌ها هستند. بر مبنای مطابقت و مشابهت جغرافیایی و شواهد باستان‌شناسی، برخی تاریخدانان، لرها پس از سلطه آریایی‌ها، دچار تغییرات زبانی شده‌اند.از نظر کروموزومی و ژنتیکی ، لرها بیشترین شباهت را با گیلک ها و کردها بیشترین شباهت را با یزدی ها و بلوچ ها دارند. شباهت ژنتیکی بین کرد و لر، بشدت پائین است.

شعار سال: چیزی که واضح و روشن است، اینست که بررسی‌های زبان شناسی و فرهنگی، نشان دهنده پیوستگی قومی لر‌ها با دیگر اقوام ایرانی به ویژه شعبه پارسی است. اگر منشا آفریقایی مهاجرت انسان ها را کنار بگذاریم و به منشا آسیایی مهاجرت آرایی ها به ایران بپردازیم ، نکات مبهم تاریخ، به سهولت بیشتری گره گشایی می شوند.

آشنایی و کنکاش در تاریخچه و نژاد لرها

در تاریخ آرایی مهاجرت به ایران ( دومین مهاجرت بزرگ)، لُرها آمیزه‌ای از قبایل آریایی مهاجر از آسیای میانه و قبایل قبل از آریایی ساکن در شمال ایران(حاشیه دریای خزر) و غرب ایران، مانند ِآماردها ، کاسی‌ها(کاسیت ها)، لولوبی‌ها و عیلامی‌ها هستند.والتر هینتس احتمال اینکه عیلامی‌های باستان اقوامی پروتو یا اجداد لرهای امروزی باشند را کم می‌دانسته‌است.

بر مبنای مطابقت و مشابهت جغرافیایی و شواهد باستان‌شناسی، برخی تاریخدانان، لرها پس از سلطه آریایی‌ها، دچار تغییرات زبانی شده‌اند. برخی از تاریخ دان ها بیان می دارند که لران بازماندگان شاخه‌ هایی از نژادهای بومی شمال ایران بنام آماردها و کاسیان (کاسیت ها) هستند که آماردها بدلیل مهاجرت و نابودی امپراطوری مارلیک به سمت مرکز ایران و سپس لرستان و چهارمحال بختیاری مهاجرت نموده و کاسپی ها قبل از مهاجرت مادهای آریایی و همزمان با مهاجرت مادها به فلات ایران و همراهی با مادهای آریایی در زمان مهاجرت به سمت داخل ایران بین هزاره سوم و اول پیش از میلاد به لرستان آمدند و با بومیان منطقه در آمیخته و بدین ترتیب نژاد تازه‌ای پدید آمد که بعد‌ها به لر شهرت یافتند. (۱)

با توجه به واریاسیون کروموزوم Y لرها، آنان از لحاظ بسامد نسبتاً بالای تک‌گروه R۱b کروموزوم Y (مشخصاً سابکلاد R۱b۱a۲a-L۲۳) نسبت به دیگر گروه‌های ایرانی ممتازند. گروه R۱، به همراه دیگر کلادهایش، مربوط به اوراسیای غربی/مرکزی در پارینه‌سنگی زبرین است که رایج ترین تک‌گروه میان لرهاست. تک‌گروه J۲a (مشخصاً ساب کلاد‌های J۲a۳a-M۴۷, J۲a۳b-M۶۷, J۲a۳h-M۵۳۰) دومین سلسله رایج بین لرهاست و با رسوخ کشاورزان از خاور نزدیک نوسنگی ۸۰۰۰–۴۰۰ قبل از میلاد مرتبط است. دیگر تک گروهی که بسامد آن به بالای ۱۰ درصد می‌رسد،تک گروه G۲a است که سابکلاد G۲a۳b بیشتر آن را تشکیل می‌دهد. همچنین لر‌ها بیشترین بسامد تک‌گروه E۱b۱b۱a۱b را در ایران نشان می‌دهند. دودمان‌های Q۱b۱ و Q۱a۳، ۶ درصد و T، ۴٪ حاضرند. بر اساس مطالعات ژنتیکی صورت گرفته بر روی کروموزوم Y (نسب پدری)، لر‌های لرستان و کرد‌ها یکی از بیشترین فاصله‌های ژنتیکی در بین اقوام ایرانی‌تبار را با هم دارند و شباهت موجود بین آن‌ها فقط در حد همان ایرانی‌تبار بودن آن‌هاست. بر اساس این مطالعات لر‌ها بیشترین شباهت را با گیلک‌ها دارند و کرد‌ها بیشترین شباهت ژنتیکی را با یزدی‌ها و بلوچ‌ها دارند.

آشنایی و کنکاش در تاریخچه و نژاد لرها

آشنایی و کنکاش در تاریخچه و نژاد لرها

اقوام بومی شمال ایران آماردها و کاسی ها : لرستان در دوره کاسی‌ها(کاسیت ها)
بعضی از محققین آماردها و کاسیان (کاسیت،کاسی،کاشی) را از بومیان سرزمین ایران دانسته و برخی دیگر معتقدند که این اقوام ، قبل از ماد‌ها وپارس‌ها از ارتفاعات قفقازیه و آذربایجان به جنوب دریای کاسپین و جنوب غربی این دریا (کاسی ها)  روی آوردند، ولی آنچه که مسلم است، در ابتدای امر در نواحی جنوبی دریای خزر سکونت کردند و نام خود را به این دریا نهاده و آنرا دریای کاسپی یا کاشی (Caspian)نامیدند. استرابون (Strabon) مورخ یونانی نقل کرده که اقوام کاسووا در ابتدای مهاجرت خود در کناره دریای کاسپین سکونت نمودند ونام خود را به این دریا دادند. افراسیاب تورانی طبق توصیه اوستا برای دست یافتن به فر کیانی در این دریا فرو رفت و ناامید برگشت . نام دیگر این دریا، دریای وورو کاش (Vouro-kasha) می‌باشد. دارمستتر در توضیح از این واژه معتقد شده که وورو مخفف فراخ است و هر دو زبان پهلوی و فارسی از یک ریشه می‌باشند؛ بنابراین این واژه ووروکاش بمعنی دریای فراخ و بزرگ کاشی و دریای کاسپین می‌باشد. واژه کاشی در کتیبه‌های بابلی به عبارت کاسی یا کاسپی آمده واقوام کاسی (کاشی)و آماردها، در زمان مهاجرت بتدریج در شهر‌های کاشان وقزوین نیز سکونت نمودند و نام خود را بر این دو شهر داده اند. (۲)

این قوم که همزمان و به موازات عیلامی‌ها بر بخش‌هایی از لرستان تسلط داشته اند، قومی بودند که چیره دستی فوق العاده‌ای در ساختن مصنوعات مفرغی به دست آوردند. آنان مهمترین قبایل کوهستانی زاگرس شمرده می شدند و پیشه دامداری داشته و با زبانی که با عیلامی قرابت داشت سخن می گفتند. آنان سوار کارانی دلیر و جنگجو بودند و بار‌ها با همسایگان خود از جمله عیلامی‌ها و بابلی‌ها در افتادند. آن‌ها حتی توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمین حکمرانی نمایند. حکومت کاسی‌ها بر بابل در نتیجه شکست از عیلامی‌ها به پایان رسید. آن‌ها پس از شکست از عیلامی‌ها به سرزمین کوهستانی خود یعنی لرستان بازگشتند.

لرستان در دوران ماد، هخامنشی، سلوکی، و اشکانی
کاسی‌ها در دوران حکومت‌های ماد و هخامنشی همچنان استقلال و اقتدار خویش را حفظ نموده و شاهان هخامنشی که می خواستند جهت لشگرکشی به سایر نقاط سپاهی را از قلمرو آن‌ها عبور دهند، مجبور بودند به روسای این قوم باج بپردازند. اسکندر مقدونی هم در هجوم به ایران، چون این طایفه را مطیع نمی دید، با قوایی عظیم آنان را محاصره و پس از چهل روز وادار به تسلیم کرد و خسارات جانی و مالی زیادی به این قوم وارد نمود. ولی پس از مرگ اسکندر دوباره آزادی خود را باز یافتند

لرستان در زمان ساسانیان:
لرستان در دوره ساسانیان، از لحاظ تقسیمات کشوری جزو سرزمین ((پهله)) یا ((پهلو))محسوب می‌شد. یعنی سرزمینی که بعد‌ها توسط اعراب جبال خوانده شد. سرزمین پهله خود به نواحی کوچکتری تقسیم می‌گردید. چنانکه لرستان و منطقه غربی آن یعنی پشتکوه (ایلام) را به ترتیب به ((مهرگان کدک))و ماسبذان نامیده می‌شد. این دو نام تا قرون نخستین اسلامی همچنان به این نواحی اطلاق می‌شد و با تغییر در اعراب آن‌ها مهر جانقذق و ماسبذان خوانده می‌شدند. از شهر‌های مشهور منطقه مهرگان کدک یا لرستان عهد ساسانی شهر‌های صیمره و شاپور خواست (خرم آباد) را می‌توان نام برد. شهر سیمره حاکم نشین منطقه و شاپور خواست که گفته می شود توسط شاپور (اول) بنا نهاده شده بود از شهر‌های آباد و پر رونق دوره ساسانی محسوب می‌گردید.

حمدالله مستوفی، نام لران را بمحلی موسوم به لور واقع در گردنه‌ مانرود نسبت می دهد و می‌نویسد: ” وقوع این اسم بر آن قوم، به وجهی گویند از آن است که در ولایت مانرود دهی است که آن را کرد خوانند و در آن حدود بندی که آن را بزبان لری کول خوانند و در آن بند موضعی که آن را لر خوانند” (۳). لازم به توضیح است که کول در واژگان زبانی کاسپی ها و آمردها به معنای سرزمین و موقعیت دارای ارتفاعی نسبتا زیاد نسبت به سرزمین های دشتی اطرافش است.کول نشین به معنای افراد ساکن در سرزمین های دارای ارتفاع (در مقایسه با دشت) بوده و شاید این واژه (کول)به تدریج تبدیل به لور و بعدها لر ،شده است(کلمه لر همان واژه لور است، چنانکه در لری پول را پیل می گویند). 
برخی هم معتقدند که علل نسبت دادن لران به این سرزمین مربوط به خاطره‌ی شهر اللور می باشد که جغرافی دانان عرب درباره‌ آن بحث کرده اند و امروزه نیز نام صحرای لور واقع در شمال دزفول، شناخته می شود. محل‌های دیگری نیز یافت می‌شود که نام آن‌ها همانند لور می‌باشد از جمله لیر محلی واقع در ناحیه گندی شاپور (جندی شاپور) و لیراوی واقع در کهگلویه است. یاقوت حموی نیز از محلی به نام لردجان (لردگان) نام برده است. به گفته استخری لردگان پایتخت بخش سردان می‌باشد که بین کهگلویه (کوه کیلویه) وبختیاری قرار دارد. در سیمره نیز محلی بنام لورت یالیرت است.
مسعودی ضمن ذکر فهرست طوایف کرد، از قبایل لریه نیز نام برده است. یاقوت حموی با اینکه از لران سخن می‌گوید، واژه اکراد را بکار برده ومی گوید: ” اکراد قبایلی هستند که در کوه‌های بین خوزستان و اصفهان زندگی می کنند و محل این قبایل را بلاد اللور یا لرستان می نامند. ” (۴)

در واقع واژهٔ کُرد در دوران دیرینه شناسیِ پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار فلات ایران به کار رفته‌است و معنای قومی ویژه نمی‌داده‌است و بر همین اساس از دیدگاهِ گارنیک آساتوریان؛ لر‌ها و دیلیمان و بلوچان و مردمان دیگر را جزو کردان شمرده‌اند؛ زیرا واژه کرد به معنی یک گونه شیوه زندگی و نه معنی زبانی بوده، اما همه می‌دانیم که از دیدِ قومیت، لر‌ها و کرد‌ها جدا از هم شمرده می‌شوند.

در اواسط قرن ششم (۶٫ه. ق) لرستان به دو قسمت لر بزرگ و لرکوچک تقسیم شد. منظور از لر کوچک همان از لرستان کنونی و مقصود از لر بزرگ بختیاری و کوه کیلویه است. بین اراضی لر نشین مزبور قسمتی قرار داشت که دامنه‌ آن تا شیراز کشیده می شده و آنرا شولستان می نامیدند وامروز این خاک بنام ممسنی معروف است.

آشنایی و کنکاش در تاریخچه و نژاد لرها

لر کوچک و بزرگ از اواخر قرن ششم ببعد بزرگان و امرائی داشت که نام بعضی از آن‌ها در ادبیات پارسی مخلد وجاویدان مانده است. امراء لر بزرگ که آن‌ها را اتابکان لرستان، به دنبال ضعف و تجزیه دولت سلجوقی، شجاع الدین خورشید نیز همچون امرای بلاد دیگر فرصت را مغتنم شمرده، لرستان را در قبضه اختیار گرفته و بر خود عنوان اتابک (که واژه‌ای ترکی است که از اتا به معنی پدر و بیگ یعنی بزرگ است ساخته شده را نهاد) و بدین ترتیب سلسله اتابکان لر کوچک بنیان نهاده شد.

خاندان فضلویه که از امرای لر بزرگ بودند شهرت بیشتری داشتند، علت این امر آن بود که خاک لر بزرگ بین شولستان وعراق عجم وعراق عرب وفارس قرار داشت و امرای آن منطقه طبعا با حکام نواحی اخیر رابطه داشته گاهی در حال صلح وزمانی در وضع جنگ ونزاع بسر می‌بردند. (۵)

اتابکان لر کوچک با هر وسیله‌ای که توانستند موقعیت و اقتدار خود را تا اواسط دوره صفوی با گردن نهادن به یوغ فرمانروایان وقت ایران از جمله سلاطین خوارزمشاهی، مغولان، تیموریان، ترکمانان، قراقویونلو و اق قو یونلو و تا پایان پادشاهان صفوی حفظ نمایند. از اتابکان لر کوچک چند تن با درایت و سیاست بودند که از آن جمله شجاع الدین خورشید موسس سلسله، حسام الدین خلیل (حدود ۶۴۰هجری)، ملک عزالدین (۸۰۴_۷۵۰ ه ق) می توان نام برد.

در دوران حکومت صفویان دو ایالت جز ایالت‌های لرنشین بودند. این دو ایالت شامل لرستان به مرکزیت خرم‌آباد و کهگیلویه به مرکزیت بهبهان بود. در این دوره ایالت‌های لرستان و کهگیلویه دارای والیانی مستقل بودند. والیان لرستان فیلی در سال ۱۰۰۶ هجری قمری به دستور شاه عباس حاکم پشتکوه و پیشکوه شدند و تا دوران قاجار بر این منطقه حکمرانی کردند. لرستان در دوره زندیان نیز به عنوان یکی از ایالت‌های ایران دارای والی مستقل بود.

لر‌ها همواره در وطن دوستی و پاسداری از وطن خود همانند بقیه ایرانیان، غیرت نشان می‌دهند. به عنوان مثال خدمات این سردار دلیر (علی مردان خان) و نام آور لرستانی در برابر هجوم افغان‌ها در پایان دوره صفوی و مقاومت سر سختانه او در برابر قوای عثمانی و همچنین رشادت‌های فراوان وی در رکاب نادر شاه افشار جهت بر قراری صلح و ثبات و دفع متجاوزان از کشور، بسیار در خور توجه و تحسین انگیز است.

برخی ها معتقدند که آخرین حکومت لر‌ها نیز به کریمخان زند می رسد(البته به دلیل مدت حکومت کم این سلسله، یعنی زیر 50 سال برای 9 حاکم ، نمی توان در مورد تاثیر یا نوع حکومت آنان بر کشور نظری با اطمینان داد) او از طوایف لر ساکن ملایر بود( گروه زیادی از مورخین، زندیه را لک دانسته و او را بنوعی دشمن لرها معرفی کرده اند). بعد از دوره کمتر از 50 ساله حکومت زندیه و با به قدرت رسیدن آغا محمد خان قاجار و جانشینان بی لیاقت و وطن فروش قاجاریه، اکثر نواحی ایران جدا گشت. 

برخی اقوام لر کوچک در قرن دوازدهم هجری شمسی از نواحی کردنشین عراق کوچ کرده و در لرستان ساکن شدند. برخی گویش‌های زبان لری مانند لری خرم‌آبادی نیز تحت تأثیر زبان کردی قرار گرفته‌اند. اما لر‌ها مردمانی هستند که از نظر قومی جزئی از مردم کرد به‌شمار نمی‌آیند و خویشاوندی لر‌ها با مردمان کردتبار تنها در ایرانی بودنشان است.

آغا محمد خان، بانی سلسله قاجاریه، به علت کینه‌ای که از لک های زندیه در دل داشت نسبت به همه لر‌ها و لک ها با دیده دشمنی می‌نگریست واسباب ضعف این قوم را به هر نحوی که توانست فراهم آورد چنانکه برخی از طوایف لرستان را به قزوین کوچانید. همچنین، چون والیان لرستان را رقیبی خطر ناک می پنداشت در تضعیف آن‌ها کوشید.

زبان مردم نواحی لرنشین:
پس از انقراض ساسانیان، آنچه باعث پایداری و غلبه‌ معنوی ایرانیان بر اعراب گشت، فرهنگ و زبان اقوام ایرانی است. مردم لر همانند دیگر اقوام ایرانیان، گرچه کیش باستانی خود را به مرور زمان رها کرده و به آیین اسلام درآمدند، ولی زبان کهن خویش را نگاهداری نمودند. بسیاری از واژه‌های لری اغلب ریشه‌های باستانی دارند و به احتمالا تعداد زیادی از این واژه‌ها مربوط به زبان‌های کاسی و عیلامی می‌باشد. گفته می‌شود زبان پارسی در زمان امپراتوری‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی در لرستان گسترش یافته است.
در بین زبان‌های جنوب غربی ایران، گویش لری بزرگترین رابطه را با زبان فارسی دارد؛ که هر دوی آن‌ها دنباله پارسی میانه، زبان پارتیان قرن هشتم بعد از میلاد هستند، و همانگونه که می‌دانیم پارسی میانه، زبان پارتیان و ساسانیان بود که به تدریج تغییر شکل داده و به زبان فارسی نزدیک شده است .در واقع گویش‌های زبان لری نزدیک‌ترین گویش‌های ایرانی به زبان فارسی هستند. گویش های لری همانند زبان فارسی نواده‌ای از زبان پارسی میانه است و واژه‌های آن همانندی بسیاری با فارسی دارد.ریشه گویش های ایرانی لری (بختیاری، خرم‌آبادی) مانند زبان فارسی به پارسی میانه (زبان ساسانیان) و از طریق پارسی میانه به پارسی باستان (زبان هخامنشیان) برمی‌گردد.
گویش مردم لرستان بیشتر لری و لکی است. بر اساس مطالعات زبان شناسی، کویش های لری و لکی جزو زبان‌های هندو _ اروپایی به شمار می‌آیند. زبان‌های ایرانی شامل زبان‌های ایرانی شرقی، و زبان‌های ایرانی غربی می‌باشد. لکی و لری جزو زبان‌های ایرانی غربی محسوب می‌شوند. گویش لری ، خود دارای دو زیر گویش لری باختری(گویش‌های لری، بروجردی، ملایری، نهاوندی، و غیره لری) و لری خاوری(شامل گویش‌های بختیاری، دزفولی، شوشتری وغیره) است.

لک‌ها بیشتر در نواحی نورآباد وکوهدشت والشتر ساکن اند و لر‌ها در خرم آباد و بروجرد و اشترینان (اشتربانان) … مستقر هستند. گویش لری بختیاری که تفاوتی با لری خرم آبادی دارد در الیگودرز و روستا‌های اطراف و طایفه‌های چهار لنگ بختیاری رایج است. (۱۵)

در ملایر ونهاوند وتویسرکان به لری و لکی سخن گفته می‌شود در ایلام هم در قسمت‌های شمالی آن که هم مرز با کرمانشاه است لکی بیشتر رایج بوده و در قسمت‌های دیگر لری سخن می گویند و طوایف لک که در نواحی شمال استان بسر می برند، طایفه مکی که بین کرمانشاه و هیلان زندگی می کنند وبه لهجه کردی جنوبی تکلم می کنند که شبیه لهجه کلهر است و در قمسمت جنوبی استان کردان شوهان هستند که به لهجه کردی کرمانجی سخن می گویند. (۱۶)

در کهگیلویه وبویر احمد وچهار محال بختیاری تا لر‌های ممسنی همه به گویش لری با اختلاف‌های اندکی سخن می گویند البته گروه‌های مهاجری هم وجود دارد که بگویش‌های دیگری سخن گفته، اما بیشتر مردمان این سرزمین به گویش لری سخن می‌گویند.

شهر‌های مهم مناطق لر نشین:
همانگونه که بیان شد، مناطق لرنشین صرفا در لستان نبوده و پهنه چند استان کشور را در بر می گیرد. برخی از مهمترین شهرهای لرنشین کشور عبارتند از: 

۱-خرم آباد: بسیاری از مورخان اروپایی در مورد خرم آباد (که در زبان محلی به آن خورمووه گفته می‌شود) بر این باورند که این محل با منطقه خایدالوی متون آشوری مطابقت می‌کند. آنچه مسلم است خرم آباد در دوره‌ عیلامیان، از شهر‌های این قوم بوده، ولی بدنبال انقراض آنان اهمیت خود را از دست داده است. (۷) ژاک دومرگان، عضو هیئت علمی فرانسه در ایران معتقد بود که لرستان از ایالت‌های عیلام قدیم بوده وخرم آباد همان خایدالو یکی از چهار شهر معتبر عیلامیان محسوب می شده است. (۸)
فردوسی براین عقیده بود که این شهر در زمان شاهپور ذوالاکتاف ساخته شده و تاریخ بنایش را همزمان ایجاد گندی شاپور دانسته است؛ بنابراین شاید بتوان گفت که خرم آباد امروزی در عهد ساسانیان در محل خایدالو بنا شده و اتابکان لرستان نیز در سده‌ ۵ ه. ق بر لرستان دست یافتند، خرم آباد را روی خرابه‌های شهر ساسانی، بنا کرده اند و بانی آبادانی آن در سال ۵۸۰ ه. ق اتابک شجاع الدین خورشید بوده است (۹).

۲-بروجرد: بروجرد که هنوز در لهجه محلی همان نام اصلی آن یعنی وروگرد (بروگرد) گفته می‌شود، شهری است که قلعه‌ای گرداگرد آن بوده است که از دور کاملا گرد به نظر می‌آمده و آثار بسیار کمی از آن باقی مانده که بعضی‌ها بنای آن را همزمان با دوره پیروز ساسانی دانسته اند و در دوران جنگ ایران و اعراب اعتقاد‌ها بر این است که یزدگرد سپاه خود را قبل از جنگ نهاوند (در این قلعه در ۳۹ کیلومتری نهاوند یعنی همان بروجرد فعلی) گرد آورده و آماده رزم نموده تا سپاهیان خود را به فرماندهی فیروزان به قلعه نهاوند و جایی که سپاهیان پابرهنه تازی که در پای کوه آردوشان (اردوشاهان) گرد آمده بودند رهسپار سازد و آتشکده‌ داشته که بعد از اسلام به مسجد و امام زاده مبدل گشته است. 

۳-ایلام: سرزمین ایلام از دیرباز مهد تمدن بوده و همواره محل سکونت اقوامی بوده که در اطراف و حاشیه‌ رود سیمره گرد آمده و در واقع دره سیمره نقش بزرگی در شکوفایی تاریخ و تمدن منطقه ایلام داشته است، زیرا مهمترین راه ارتباطی بین تمدن کوه‌ها و تمدن جلگه‌های جنوب غرب ایران از این سرزمین می‌گذشته است. استان ایلام از نظر آثار تاریخی و نقاط دیدنی بسیار غنی است و تاکنون در نواحی دره شهر، هیلان، شیروان، آرمو، ایوان غرب و … آثار تاریخی از عصر مفرغ، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و…کشف وبه ثبت رسیده است. (۱۰)

۴–کهگلویه وبویر احمد: این منطقه از دو ناحیه کهگلویه و بویر احمد تشکیل گردیده و برخی از مورخان براین باورند که مهرگان پسر روزبه، پادشاه زمینگان (محل جایگاه) گیلویه بود، پس از مهرگان برادرش سلمه شاه شد. گلو یا گیلویه که از مردم خمایگاه سفلی از ولایت استخر بود، نزد سلمه آمد و به خدمتگذاری پرداخت. چون سلمه درگذشت گیلویه آنجا را تصرف کرد و چون قدرتی بدست آورد، این سرزمین را بنام او خواندند. (۱۱)

مؤلف فارسنامه‌ ناصری بر این باور است که درخت کیالک (زال زالک) در کوهستان‌های این سرزمین بیشتر از دیگر نقاط پارس وجود دارد(ظاهرا کیارک در شیراز رایج است نه بین لر‌های کهگیلویه) و چون میوه‌ وحشی زال زالک را در این منطقه گیلویه گویند، بدین مناسبت این سرزمین را کُه گیلویه نامیده اند. (۱۲). اما بسیاری معتقدند که این نظریه درست نیست، زیرا درخت زال زالک منحصر به این استان نمی‌باشد و بطور طبیعی در سرتاسر لرستان وبختیاری یافت می‌شود و در کهگیلویه سیسه نامیده می‌شود.

بعضی از مورخین می گویند که ، ” تل خسرو (کهگیلویه) کوهستانی است در شمال ولایت بهبهان…در روزگار پیشین آن را رم زمیگان که معنی بلوک سرد است می‌نامیده اند و در سده‌ ۳ ه. ق به نام کوه گیلویه معروف گردید”. (۱۳) . “طایفه‌ بویر احمد، ناحیه‌ تل خسروی و چند محل از بلاد شاپور ناحیه‌ رون (Reven) را متصرف شده، تمامی آن‌ها به ناحیه‌ بویر احمد مشهور گشته است. (۱۴)

۵-یاسوج: نام بومی یاسوج، یاسیج بوده که در کنار رود آبشار، دامنه‌ قلعه‌  دنا واقع شده است؛ یاسوج زمانی مرکز نفوذ خان‌های بویر احمد علیا بود. سابقه‌ تل خسرو بیش از۲۰۰۰ سال است، ولی احداث ابنیه‌ معاصر آناز سال ۱۳۰۹ه. ش آغاز شد و تا سال ۱۳۲۳ ه. ش ادامه داشت وپس از این تاریخ متروک گشت.

۶–چهار محال وبختیاری: براساس کتیبه‌ها وسنگ نبشته‌های گوناگونی که بدست آمده، منطقه‌ چهر و محال بختیاری در زمان کوروش هخامنشی وجود داشته و مردم در جنگ‌های مختلف شرکت می‌کردند.

**********************************************

۱- (افشار، ایرج. مقدمه‌ای بر شناخت ایل‌ها و…جلد اول ص ۳۷۲)

۲- (تاریخ اجتماعی ایران باستان. نوشته:دکتر موسی جوان صفحه۱۱۲ و۱۱۳).

۳- (مستوفی تاریخ گزیده، ص ۵۳۷)

۴- (مینورسکی، ولادمیر، لرستان ولرها، ص ۲۲)

۵- (تاریخ ۱۰۰۰۰ ساله ایران. جلد ۳٫ص ۲۳۶.)

۶- (تاریخ ایران از آغاز تا اسلام –رمان گریشمن (Ghirishman.Roman.۱۹۷۹-۱۸۹۵):رئیس گروه باستان شناسی فرانسوی در ایران. ترجمه دکتر محمد معین. صفحه ۱۳۰-۱۳۱)

۷- (ساکی، جغرافیای تاریخی وتاریخ لرستان ص۹۴-۹۷)

۸- (دومرگان ژاگ. هیئت علمی فرانسه در ایران، جلد۲٫ص۲۱۱)

۹- (رزم آرا، تیمسار علی. جغرافیای نظامی ایران. لرستان. ص ۱۷۸)

۱۰- (افشار، ایرج. مقدمه‌ای بر شناخت ایل‌ها و…جلد اول ص ۱۷۳)

۱۱- (اقتداری، احمد. خوزستان وکهگلویه وممسنی. جلد ۱٫ص ۳۶۳)

۱۲- (فارسنامه ناصری. حسینی فسایی. جلد۲٫ص۱۴۶۷).

۱۳- (شوشتری: مؤلف کتاب تاریخ جغرافیای خوزستان درباره‌ی کهگیلویه در ص ۱۹۲)

۱۴- (مؤلف فارسنامه ناصری در ص.۱۴۸۱)

۱۵- (دبیران گروه‌های آموزشی جغرافیای استان‌ها. جغرافیای کامل ایران. جلد ۲٫ص۱۰۷۵)

۱۶- (مینورسکی ولادمیر لرستان ولر‌ها. ص۳۰)

۱۷-تارنمای http://www.luripeople.com

پایگاه تحلیلی خبری شعار سال با ترکیب و تلخیص و اضافات ،برگرفته از تاریخ ما. منتشره در تاریخ سوم اسفند 1398. کد خبر: 50787 . https://tarikhema.org./ سایر منابع .

اخبار مرتبط
برچسب ها: تاریخچه و نژاد لرها ، خواستگاه قومی لورها ، لر یا لور ، اصالت قومی لرها ، قبایل قبل از آریایی ساکن در شمال ایران ، لرها عیلامی نیستند ، لرها کرد نیستند ، لرها شباهت بالا به گیلک ها دارند ، شباهت بالای ژنتیکی لرها به گیلک ها ، شباهت بالای ژنتیکی کردها به یزدی ها و سیستانی ها ، قومیت کاسیت لرها از شمال ایران ، واریاسیون کروموزوم Y لرها ، واریاسیون کروموزوم ، واریاسیون کروموزوم Y ، مطالعات ژنتیکی صورت گرفته بر روی کروموزوم Y یا نسب پدری ، شباهت بالای ژنتیکی کردها به یزدی ها و بلوچ ها ، آماردها و کاسی ها ، دریای وورو کاش ، کاسی ها کاسپین کاشی ، Vouro-kasha ، نامگذاری قزوین و کاشان از دریای کاسپین و قوم کاسی یا کاشی ، مفرغ کاری اجداد لرها برگرفته از فلزکاری آماردها و کاسی ها ، جام چهارگاو یا گاو بالدار مارلیک ، لرستان در زمان ساسانیان ، منطقه پهله یا پهلو ، منطقه جبال ، مهرگان کدکو ماسبذان ، صیمره و شاپور خواست ، خرم آباد یا شاپور خواست ، گردنه مانرود ، تبدیل کول به لور و لر ، صحرای لور واقع در شمال دزفول ، لیراوی ، کهگلویه یا کوه گیلویه ، لورت یالیرت سیمره ، کرد به معنای رمه گردان ، لر کوچک و لر بزرگ ، شولستان کجاست ، سلسله اتابکان لر کوچک ، خاندان فضلویه ، خاندان فضلویه از امرای لر بزرگ ، فیلی ها والیان لرستان ، ریشه کاسی زبان لری ، طایفه مکی بین کرمانشاه و هیلان ، خرم آباد یا خور مووه ، منطقه خایدالوی متون آشوری ، بروجرد یا بروگرد یا وروگرد ، مولف فارسنامه ناصری ، تل خسرو کهگیلویه ، تاریخ لر
خواندنیها و دانستنیها
انتشار یافته: ۱۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۵۶ - ۱۴۰۱/۱۱/۱۶
1
2
پس لرها ، شباهت بسیار پائینی با کردها دارند و کرد نیستندو لک ها، بیم این دو گروه ژنتیکی محسوب می شوند.بر اساس تحلیل این مقاله، لرها رشتی هستند؟
مدیر پایگاه

سلام 


شمال ایران (گیلان و مازندران فعلی)در دوره باستان و هزاره اول تا سوم قبل از میلاد مسیح، شش گروه ساکن شامل کاسی ها ، کادووسی ها ،گیل ها، دیلمانی ها ، آماردها و تپوری ها داشته است. عبارت رشتی ها را از کجا آورده اید؟


موضوع تاریخی را چرا بصورت عوامانه مورد نقد و تحلیل قرار داده اید؟

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۱۷ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
0
0
ایسه ʼYSH
اکنون، حالا، هم اکنون (در گویش ملایری)
کلمه شمالی است
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۱۳ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۴
بنیچ لرها همان بنیش گیلک هاست
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
زبان لرستان فیلی یا پیلی یا همان پهلوی (شامل سه گروه زبانی شامل فیلی یا مینجایی ، چگنی یا چنگویه که زبان لک های لرستان است و محکی یا ملکشاهی که زبان کردی ایلامی است) می باشد.
لرهای پیلی به مانند اصفهانی ها، حرف س را به آخر کلمات اضافه می کنند مثلا خنسم، گریوسم ،ترکسه، شکسه که این به وابستگیش به زبان پهلوی است ولی لکها این کلمات را خنیم، گریم،ترکیه،شکیایه و... بکار می برند.
در شمال کشور(شرق گیلان و غرب مازندران) نیز س به انتهای کلمات اضافه می شود یا ب به اول کلمه اضافه می گرد. در قسمت رشت ، با عبارت بوبوست یا بوبوسته ، همراه می شود.
بترکس ،بترکسه ، ترکسه بوبوسته(ترکیدن)
بشکس ،شکسته بوبوس(شکستن)
وگرس (برگشت)
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
گرگانی ها و بخشی از مازندران ،عبارت "ها" را در ابتدای فعل بکار می‌برند و می‌گویند هاکن (انجام بده) و هاده (بده)
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۰۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۲۹
0
1
وای ،ما لزها را رشتی کردند. دایه دایه وقت جنگه وقت دوستی با تفنگه. خورمویه ها ، وروگردی ها ، کوهدشتی ها، این چه مویه
ل
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
0
0
به قلب زاگرس مرکزی لر بزرگ بختیاری ها خوزستان اصلا بسیار ضعیف پرداخته شد بهتره بگم نپرداختید
مدیر پایگاه

سلام 


نزاد بختیاری ها (هرچند لر زبان هم هستند و تاریج حدود 2 هزار ساله مشترک هم دارند) با نژاد لرهای لرستان متفاوت است. همچنین قشقایی ها .

پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۴۹ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
گویش های لری به سه منطقه لرهای شمالی، لرهای مرکزی و لرهای جنوبی قابل تقسیم بندی است.

لری شمالی : گویش لکی

لری مرکزی : گویش فئیلی و گویش ثلاثی

لری جنوبی : گویش بختیاری ، گویش کهکیلویه و بویر احمدی و گویش ممسنی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۴
0
0
خیلی خوب بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۳ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
1
لر نام مشترک و نماد هویت میلیون ها ایرانی و عراقی است، یکی از واجب ترین فوریت های کار ما این است که با کارهای فرهنگی، پژوهشی، رسانه ای و ادبی و هنری باورها و فضاهای مسموم را از گرد این واژه بزدائیم به گونه ای که با شنیدن نام لر جغرافیایی رنگارنگ و متنوع از سرزمین ها، گویش ها، زبان ها و.. قابل تجسم باشد و هیچ گروهی از مردم لر نپندارد به صرف تفاوتی در زبان و یا منطقه زندگی و.. نمی تواند بخشی از لرستان تاریخی باشد.

چرا باید در جنوب استان همدان و شمال شرق استان لرستان (مناطق ثلاث) این گونه تصور شود که الزاما لرها کسانی هستند که زبانی جدا از ثلاثی ها دارند.هر چند که مردمان مناطق ثلاث (به غیر از مهاجرین ترک) هم از نظر زبانی و هم از نظر اجتماعی و تاریخی لر محسوب می شوند.

چرا در مناطق بالاگریوه (از خرم آباد تا دره شهر و دهلران ) برعکس مناطق ثلاث، لرها کسانی هستند که زبان شان با فارسی رسمی کشور قرابت زیادی داشته و ساکنانی در مناطق بالا گریوه که چنین نباشند به آنها لقب «لک» می دهند .

چرا در تصور مردم مناطق شمال استان لرستان، دلفان ، هرسین و هلیلان و ... واژه لر هنوز جایگاه خاصی نیافته و بین لر و لک در تعلیق می باشند.

چرا در باور مردمان استان ایلام (که تا چند دهه پیش، مرکزیت و فرمانروایی قوم لر را یدک می کشیدند) لرها کسانی هستند که در خرم آباد و مناطق جنوبی آن زندگی نموده و در نظر آنان لفظ پشت کوه لرستان (در طول این هزاران سال ! )اشتباها به استان ایلام اطلاق شده است؟

چرا لرهای عراق معتقدند که لر کسی است که به لهجه ایلامی ها صحبت کند. در عقاید لرهای عراق، خرم آباد و استان لرستان جزء مناطق لر نشین خالص و اصلی محسوب نگردیده، بلکه لرهای ایران در نظر آنان کسانی هستند که در استان های کرماشاهان و ایلام سکونت دارند.

چرا از دیدگاه شهروندان شرق استان لرستان( مناطق دورود ، ازنا و الیگودرز ) لر کسی است که در کوه بوده و چادر نشین باشد. بنابر این در گفته های اینان، چادر نشینان حتی اگر ترک زبان هم باشند باز هم لرند!

چرا در استان های چهار محال و بختیاری و خوزستان، لر یعنی فردی بی کلاس، تهیدست و رعیت. در مقابل آن واژه بختیاری قرار دارد که به معنی فردی با کلاس و خان منش و... می باشد بنابراین آنها برای مبری شدن از نسبت های بی کلاس می گویند «مو لر نِیدُم، مو بختیاری هِدُم» یعنی من با کلاسم؟

چرا مردم کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی ابتدا با افتخار و تعصب خود را «لر» می دانند اما سپس حاضر نیستند متناسب با هویت جمعی خویش، خود را سازمان دهند. وقتی رئیس جمهور یا مسئولین بلندپایه به این مناطق سفر می کند آنها را «عشایر غیور» خطاب می کند، آنها هم هرگز تقاضا نکرده اند با نام قومیت شان «لر» صدا زده شوند، حتی وقتی به فکر تغییر نام استان شان می افتند آخرین نامی که به ذهنشان خطور می کند لر و لرستان جنوبی است حال آنکه ابتدا به اسامی چون استان پارسیان می اندیشند؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۴ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
لَک نام طوایفی است ساکن در غرب ایران که به گویش لکی سخن می‌گویند.لک‌های پیشکوه قویاً خود را لر می‌دانند و لک‌های پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان می‌دهند.برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-گورانی در میان لری و گورانی قرار داده ولی همانندی‌های آن بیشتر به سمت لری می‌دانند.برخی زبان‌شناسان هم لکی را کاملاً در دستهٔ لری طبقه‌بندی کرده‌اند.زین‌العابدین شیروانی مؤلف سفرنامه بستان‌السیاحه در سده ۱۹ میلادی لک‌ها را جزئی از گروه‌های لر آورده‌است. در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه گردآورنده فرهنگ لغات لکی، لک‌ها را لر می‌داند و کرد خواندن آنها را یک سوء تفاهم می‌نامد. از نظر او به این خاطر که در قدیم در منابع تاریخی واژه کرد در بسیاری موارد برای همه کوچنشینان و رمه‌گردان فلات ایران بکار می‌رفته، گاه لک‌ها و لرها و دیگران را با نام کرد (کوچنشین) نامیده‌اند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۰ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
کوچ کردها و لرها به شمال ایران از جانب سلاطین صفوی و پادشاهان سلسله های بعدی، اهداف متعددی را تعقیب می نمود. نخست فتح گیلان بود، که ولایت اخیر وسیله ملوک الطوایف نیرومند بیه پس و سادات کیائی شرق گیلان اداره می شد، و از دخالت حکومت صفوی در امور جاری خود به شدت جلوگیری می نمود.
شاه طهماسب صفوی جهت تسخیر گیلان قدمهای اولیه را برداشت، ولی توفیق چندانی نیافت. به فرمان وی کردها روزکی به تنکابن کوچ داده شدند، تا حضور آنان پایگاهی جهت تهاجمات بعدی دربار صفوی به گیلان گردد. رابینو در سفرنامه اش که سالهای مشروطیت تدوین شده مدعی است، که از این کردها دیگر اثری در تنکابن نیست. نام فراموش شده برخی نقاط شرق و مرکز تنکابن نشان از حضور و اقامت کردهای روزکی در آن نقاط دارد.
شاه عباس پیش از آنکه دست به کوچ بزرگ کردهای آذربایجان به خراسان زند، تعدادی از خانوارهای کرد را مجدداً در تنکابن مستقر نمود، تا در این نقطه دو هدف سیاسی را تعقیب نماید. بدواً با اختلال در کار حکومت سادات کیایی مقدمات سقوط قطعی آنان را فراهم نماید، و هم اینکه در صورت حمله ارتش قزلباش به گیلان از طریق تنگه منجیل، جبهه شرق گیلان را وسـیله کردها مستـقر در تـنکابن زیر فـشار قرار دهـد. این کردها بودند، که به رهبری شرف الدین علی بدلیسی به هر دو منظور شاه بزرگ صفوی جامه عمل پوشانیدند.
در راستای این هدف، ایلات کرد در ناحیه رودبار زیتون و دره شاهرود و قزل اوزن و طارم تقویت گردید و کاکاوند و ایل رشوند و اکراد سپاه منصوری، که بخشی از آنان از دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب در آن نقاط سکونت نموده بودند، نگهبانان دره سفید رود و مدخل شمال و جنوب گیلان در آن نقطه گردیدند.
پس از فتح گیلان و مازندران و سقوط دولت رستمدار، ایلات کرد و لر که در کار تسخیر این دو استان و فرو نشانی شورشهای بعد از فتح، یارو یاور دولت صفوی بودند، به مناصب بالا و موقعیتهای شریف اجتماعی دست یافتند. چنان که در زمان شاه عباس اول، صوفی های املش که از اکراد تیره سپاه منصوری و سیاه پوش منطقه آمیختگی نژادی یافته بودند، دارای حکومت و اعتبار و عزت فراوان گردیدند.
نادر شاه جهت از بین بردن آثار نفوذ سلاطین صفوی به کوچاندن دسته های دیگر از طوایف کرد به این حدود دست زد. کریم خان زند به سبب داشتن اصالت لری ، کمتر به آواره ساختن و کوچاندن هم نژادان خود مبادرت نمود.
اما آقا محمد خان که همراه با ایل قاجار کینه تاریخی با ترکمن ها داشت، به کوچ دادن دسته های فراوان از ایلات مختلف به مازندران و چهار سوی تهران، پایتخت منتخب خود پرداخت. بنا بر این می توان چند هدف را در این اقدام خواجه تاجدار جستجو نمود. ابتدا ایالاتی که وسیله وی در کجور و نور و کلارستاق و نقاط دیگر مازندران اسکان داده شدند، گوش به فرمان دربار قاجار و حفظ پایتخت بودند، و از طرف دیگر هجوم ترکمنها را به منطقه قاجار نشین دشت گرگان و نواحی دور و نزدیک مازندران که جنبه عادت و سنت گرفته بود دفع می نمودند.
آخرین هدف مقهور ساختن طوایف بومی کلاردشت و کجور بود، که پس از نابودی حکومت رستمدار، غرور ناشی از داشتن حکومت یک هزار ساله را در این خطه نمی توانستند از خود دور سازند، و کم و بیش جهت دولتهای وقت ایران مسأله ساز می شدند. چه مدت زمان درازی از قیام کیا نعیم بیک میار مشهور به نعیم شاه نگذشته بود، که سودای احیای دولت منقرض شده رستمداریان را در سر داشت.
ایلاتی که وسیله آقا محمد خان به کجور و کلاردشت کوچانده شدند، مختلطی از کرد و لر، خاصه خواجوندها بودند، که بخشی از آنان را نادرشاه از گروس (بیجارکنونی) و اطراف کرمانشاهان به این نقاط کوچانده بود. دسته های اخیر وسیله خان قاجار از شعبات لر سردبند و سیلاخور اطراف بروجرد انتخاب شدند. خواجوندها متشکل از شعبه های سلطانی، قلیخانی کاکاوند، لک و دلفان می باشند، و در کلاردشت و کجور اقامت دارند.
دلفانها از طوایف نیرومند لر می باشند که در اصل محل سکونت آنان از مرز کرمانشاه تا سیمره و کشغان ادامه داشت، و از اتحادیه ایلات اولاد قباد، باواری، بیجاوند، چاری، ایتاوند، کاکاوند، کلاین خیرغلام، مومیانوند، نورعلی و پادروند تشکیل می شد. اراضی چاری میان مناطق تیلا کنار و دانیال و جیسای عباس آباد یادآورسکونت دلفانها در این نقطه می باشد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۸ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
«قوم لر یکی از اقوام بزرگ ایرانی است که سکونت‌گاهشان از هزاران سال قبل مسکون بوده و ورود ایرانیان به این مناطق را 800 - 700 سال قبل از میلاد مسیح می‌دانند. از سوی دیگر مطابق نظر کارشناسان، زبان لری نیز مشتق از زبان پارسی باستان است که قرابت بسیاری با زبان فارسی دارد. واژه «لر» نامی است که برای اولین بار در قرن چهارم هجری بر ساکنان زاگرس میانی گذاشته شده است. بر این اساس پی می‌بریم که از قرن چهارم به این سو مردمی به صورت یک قوم به نام لر با هویتی تازه بر اساس دو عنصر زبان و نامشان در این منطقه ظاهر شده‌اند.


لرستان تا سال‌ها و تا زمان شاه عباس صفوی دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک داشته و توسط حکومت‌های محلی اداره می‌شده‌اند. پس از سقوط افشاریه با به حکومت رسیدن کریمخان زند که از ایلات در نواحی ملایر بود، باز هم لرها در ایران به قدرت رسیدند ولی با روی قدرت آمدن قاجارها و دشمنی آنها با زندیه به این قوم آسیب زدند. سلسله پهلوی و اقدامات رضا شاه و جنگ‌های خونینی که میان ایلات لر و دولت رخ داد و قتل عام عشایر لرستان به دست حکومت، عشایر لرستان به قزون و زنجان و سایر نقاط کشور کوچانده شدند و به ضعف اقتصادی ونظامی این ایل منجر شد.»
لوشان، لرستانی در دل استان گیلان
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۶ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
0
شهر لوشان در میانه راه قزوین به رشت قرار دارد و برخلاف سایر نقاط استان گیلان، دارای آب و هوای گرم و خشک است. این شهر از دیرباز جزء بخش طارم سفلی قزوین بوده که به دلایل سیاسی از این استان منتزع شده و به استان گیلان الحاق گردیده و متأسفانه با هدف جلوگیری از ایجاد مرکزیت جمعیتی، بر اساس تقسیمات کشوری، لرهای تبعیدی بین چهار استان قزوین، البرز، گیلان و زنجان تقسیم شده‌اند.
ساکنان شهر لوشان در استان گیلان لر بوده و لری را با لهجه خرم‌آبادی صحبت می‌کنند، انگار که در محله پشت بازار یا سبزه‌میدان خرم‌آباد قدم می‌زنید.شهروندان لوشانی عموما با بچه‌هایشان نه به زبان فارسی، نه گیلکی بلکه لری صحبت می‌کنند. این در حالی است که رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری استان گیلان هیچ اشاره‌ای به وجود مردم لرتبار در این استان نمی‌کنند و این مردم در انزوای رسانه‌ای و فرهنگی قرار گرفته‌اند.
مردم لر تبار شمال به زبان لری(چگینی) و لکی( غیاثوند، کاکاکاوند، شمسین) صحبت می کنند. متاسفانه به لک های شمال «کرد» می گویند گرچه خود انها خود را لک می دانند. از طوایف دیگر لر هم در این مناطق زندگی می‌کنند ولی عمدتا از طوایف ذکر شده بالا هستند(اوشان بالا هنوز اصالت خود را حفظ نموده و لوشان پائین ، بیشتر شهرنشین شده اند). در یک برآورد کلی شاید بتوان گفت که اقوام ساکن لوشان شامل ۶۰٪ لر ، ۱۵٪ لک ، ۱۰٪ ترک و ۱۵٪ سایر اقوام هستند.
تعداد پنج روستا در شهرستان ابهر واقع در استان زنجان هم وجود دارد که به زبان لری تکلم می کنند و به نظر می رسد که از اقوام کوچانده شده توسط اقا محمد خان قاجار باشند و فامیلی انها بیشتر قدیمی ، عزیزخانی ، دودانگه و رجبی و طاهری می باشد. با گویش دودانگه صحبت می کنند و از اعقاب لرهای تبعید شده تاکستان قزوین هستند که حدود 300 سال پیش در تاکستان قزوین و ابهر زنجان و شهرهای ضیائ آباد و بویین زهرا ساکن بوده اند.البته این دسته از لرها ریشه بختیاری دارند ولی شبیه بختیاریها تکلم نمی کنند و لهجه آنها مشابه با لری ثلاثی مردم نهاوند و ملایر و تویسرکان و جنوب استان مرکزی هست که به گویش دودانگه معروف شده است.
قوم لر چگونه به وجود آمد؟
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۸ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
0
1
قوم لر ترکیبی از اقوام آریایی با اقوامی هستند که پیش از آریایی‌ها در ایران می‌زیستند و شامل عیلامی‌ها، کاسی‌ها و لولوبی‌ها می‌شدند. طبق شواهد باستان‌شناسی، برخی از تاریخ‌دان‌ها لرها را بقایای عیلامی‌هایی می‌دانند که بعد از تهاجم آریایی‌ها، زبان آن‌ها تغییر کرد.«هینتس» عیلامی‌های باستان را به‌عنوان اجداد لرهای امروزی ذکر کرده است. او برای ذکر این مورد به اشیای فلزی بازمانده از منطقه لرستان اشاره می‌کند. پژوهشگران هنر مفرغ لرستان را نتیجه تمدنی بزرگ می‌دانند.«جرج کامرون» بر این عقیده است که سرزمین پدری هخامنشیان که پارسوا نام داشت با بخش‌هایی از جنوب لرستان امروزی که بخشی از سرزمین لرها است تطابق دارد.
بعدها با حمله اعراب به ایران، فرهنگ آن‌ها بر فرهنگ مردم این کشور تاثیر گذاشت. این تاثیر شامل لرستان نیز می‌شد. با این وجود، قوم لر توانستند آداب و رسوم خود را تا حدود زیادی حفظ کنند. در عصر حکومت صفویه، دو ایالت لرنشین وجود داشتند که یکی از آن‌ها در لرستان و دیگری در کهگیلویه و بویراحمد قرار داشت. این دو ایالت، والیانی مستقل داشتند.
والیان لرستان فیلی در سال ۱۰۰۶ هجری قمری به دستور شاه عباس بزرگ، حاکمان پیشکوه و پشتکوه شدند و تا عصر قاجاریه بر این منطقه حکمرانی کردند. لرستان عصر زند نیز یکی از ایالت‌های لرنشین دارای حاکمیت به شمار می‌رفت.
بعد از روی کار آمدن قاجاریه، آقامحمدخان که کینه بسیار از حکومت زند و مردمان لر داشت، دست به تغییراتی در منطقه زد. او لرها را مجبور به کوچ اجباری به منطقه قزوین کرد. فتحعلی‌شاه همچنین حکومت والیان لرستان را به منطقه پشتکوه محدود کرد. او تا سال ۱۳۰۷ در این منطقه حکم راند؛ اما بعد از تصرف پشتکوه به عراق رفت. بعد از پایان یافتن حکومت آقامحمد خان قاجار، فتحعلی‌شاه لرستان را تجزیه کرد. در راستای اجرای این سیاست، پشتکوه از لرستان جدا شد و زیر نظر مستقیم حکومت قاجاریه قرار گرفت. از آن پس منطقه لرستان را شاهزادگان قاجار اداره می‌کردند. با این سیاست، لرستان دچار هرج و مرج شد. اقوام لر شروع به ستیز با هم کردند و بسیاری از آن‌ها کوچ‌نشینی را به ماندن در آن منطقه ترجیح دادند.

لرستان در آن زمان به لرستان بزرگ شهرت داشت و شامل مناطق بختیاری، لرستان کوچک، کهگیلویه و بویراحمد و منطقه ممسنی می‌شد. مستوفی بر این عقیده بود که بعد از آن لرستان بزرگ به دو بخش تقسیم شد که عناوین «لر بزرگ» و «لر کوچک» را به خود گرفتند. اداره این دو ایالت، به دست دو برادر به نام های بدر و منصور سپرده شد. بدر که برادر بزرگ‌تر بود بر مناطق بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی حکومت داشت. ازاین‌رو این ایالت به لر بزرگ شهرت یافت. ایالت دوم، استان لرستان بود که به دست برادر کوچک‌تر اداره می‌شد و نام لر کوچک داشت.

بر طبق این تقسیم‌بندی، دو حکومت لر نژاد در ایران بود که یکی از آن‌ها اتابکان لر بزرگ و دیگری اتابکان لر کوچک بودند. حکومت اتابکان لر کوچک هم‌زمان با دوره حکومت صفویه و ایلخانان در ایران بود. این حکومت حاکمان مشهوری داشت و به‌صورت ایلی و طایفه‌ای اداره می‌شدند. در سال ۱۰۰۶ هجری قمری با کشته شدن شاهوردی آخرین اتابک لر کوچک به دست شاه عباس کبیر، حکومت اتابکان لر کوچک پایان یافت. بعد از آن، اداره حکومت به والیانی که از طرف دولت مرکزی فرستاده می‌شدند، سپرده شد. اداره حکومت اتابکان لر کوچک به شیوه والی‌گری تا سال ۱۳۰۸ و عصر حاکمیت رضاخان تداوم داشت.
لر بزرگ در عصر صفویه، منطقه بختیاری، کهگیلویه و ممسنی را شامل می‌شد. بعد از سقوط سلسله اتابکان لر بزرگ یا فضلویه در آن منطقه، حکومت دیگری جای آن‌ها را نگرفت؛ اما در منطقه بختیاری که یکی از این سه بخش بود، یک تشکیلات ایلی منسجم شکل گرفت و تا سال‌ها به حکومت خود ادامه داد. در زمان زندیه، بین کریم خان زند و علی مردان خان بختیاری که در آن زمان، ریاست ایل را بر عهده داشت، رقابتی سخت برای به دست گرفتن حکومت ایجاد شد که در پایان آن، کریم خان زند پیروز شد و سلسله زند را تشکیل داد.
سلسله زند که از نژاد لر تشکیل شده بود، پایتخت خود را شیراز انتخاب کرد. کریم خان در دوره حاکمیت خود، عنوان شاه را به کار نبرد و از نام «وکیل‌الرعایا» برای خود استفاده کرد. کریم خان در زمان حکومت خود، اقدامات بسیاری برای پیشرفت و آبادانی ایران و توسعه تجارت این کشور انجام داد. سلسله زند با پیروزی آقا محمد خان قاجار بر لطفعلی خان زند پایان یافت.

قوم لر به‌دلیل لر بودن کریم خان و سلسله زندیه، در عصر حکومت آقامحمد خان قاجار آسیب زیادی را متحمل شدند. لرها در این دوره از مناصب مختلف کنار گذاشته شدند و قاجارها تلاش کردند آن‌ها را تضعیف کنند. ضعف قوم لر زیاد طول نکشید و آن‌ها در عصر حاکمیت مشروطه توانستند تا حدود زیادی قدرت خود را باز پس گیرند. لرهایی که در دوره مشروطه قدرت خود را بازیافتند؛ از قوم لر بزرگ و اعقاب حسینقلی خان ایلخانی بودند. علیقلی خان سردار اسعد از مهم‌ترین آن‌ها بود که توانستند به‌همراه سرداران آذربایجان و محمدولی خان تنکابنی، تهران را در اختیار خود قرار دهند.
با روی کار آمدن سلسله پهلوی در ایران، به‌دلیل سیاستی که دولت در زمینه تخته قاپو کردن عشایر و انتقال قدرت از ایلات به‌سمت حکومت مرکزی داشت، ایلات مورد ظلم و ستم قرار گرفتند. قوم لر نیز از این سیاست در امان نماند. قوم لر در ابتدا مایل نبودند به این سیاست تن در دهند و مقاومت‌هایی در برابر آن انجام دادند. این مقاومت‌ها سبب شد بین ایلات لر و دولت مرکزی درگیری‌هایی ایجاد شود؛ اما دولت مرکزی در مقابل ایلات ایستادگی کرد و با ایجاد جنگ‌ و خونریزی به هدف خود دست یافت و مناطق لرنشین را زیر سلطه خود درآورد. رضاشاه به لرستان و کهگیلویه حمله کرد و قتل عام بزرگی در بین قوم لر ایجاد شد. ازاین‌رو، بسیاری از عشایر لر مجبور به کوچ‌های اجباری شدند. قوم لر ساکن در سرزمین بختیاری نیز مجبور به اسکان اجباری شدند که همین امر سبب شد که از لحاظ اقتصادی و نظامی ضعیف شوند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین