پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۲۴۶۶
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۵
کره جنوبی و چین ازجمله کشورهایی ممتاز در دستیابی به رشد اقتصادی بالا به‌حساب می‌آیند. کره جنوبی در دهه 1960 یک کشور نه‌چندان نیرومند در اقتصاد به‌حساب می‌آمد اما امروز اقتصاد یازدهم دنیاست. چینی‌ها نیز از دهه 1980 راه تازه‌ای برای رشد اقتصادی را در دستور کار قراردادند.
شعارسال: این دو کشور امروز درجایی ایستاده‌اند که رهبران احزاب و جریان‌های اندیشه‌ای دنیا را در معرض دو گزینه توسعه اقتصادی قراردادند. شماری از رهبران احزاب و روشنفکران باردارند راه رشد چین به دلیل اینکه تمرکز شدید در قدرت را توصیه می‌کند و به‌این‌ترتیب از نشت قدرت جلوگیری می‌شود و می‌تواند منابع قدرت را با تمرکز به هر سو که بخواهد می‌برد و به توسعه کمک می‌کند. گروه دیگر اما راه رشد چین را که به زورگویی سیاسی یک حزب رسیده قبول ندارند و باورشان این است که تمرکز شدید منابع قدرت در اختیار یک گروه غیرانتخابی مردمی به فساد سیاسی و فساد اقتصادی منجر خواهد شد و اصولاً توسعه نامتوازن درسیاست و در اقتصاد خانه‌ای بر روی آب است. این گروه به مدل کره اشاره می‌کنند و باورشان این است کره جنوبی همان رشد بالای اقتصادی مثل چین را همراه با دموکراسی بیشتر تجربه کرده و روزگار بهتری از هر نظر نسبت به چین دارد. آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی در کره جنوبی که از مسیر دموکراسی به‌دست‌آمده است به توسعه پایدار می‌رسد.. نوشته حاضر توسط هاهم چایبونگ نوشته‌شده و در نشریه معتبر فارن افرزدرج و از سوی کارشناسان شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی به فارسی ترجمه‌شده است شمارا با کلیاتی درباره تفاوت راهبردهای رشد و توسعه دردوکشور کره جنوبی و چین آشنا می‌کند. شاید در اینجا یادآوری این نکته خالی از لطف نباشد که در ایران نیز گروهی از احزاب و گروه‌های روشنفکری و حتی نخبگان دانشگاهی تمایل شدیدی به استفاده از مدل چینی داشته و دارند.

راه دموکراسی

کره جنوبی باوجوداینکه فقر، بهره‌کشی استعماری و جنگ بر تاریخش سنگینی می‌کند، اینک یک‌قطب صنعتی است و باوجوداینکه قرن‌ها حکومت‌ سلطنتی، استعماری و دیکتاتوری را تجربه کرده اینک یک لیبرال دموکراسی است. این موفقیت دور از انتظار را کره با پیوند زدن خودش بانظم بین‌المللی لیبرال به دست آورد.وقتی‌که پارک در سال 1961 با کودتا به قدرت رسید، یکی از اهداف اصلی‌اش رهاندن کره جنوبی از فقر بود. تحت زعامت او، کره جنوبی به یک استراتژی توسعه اقتصادی صادرت‌محور روی آورد. پارک در سال 1962 سازمان حمایت از سرمایه‌گذاری تجاری کره را بنا نهاد و از 1965 تا 1977 نشست ارتقای صنعتی -گردهمایی ماهانه‌ای که در آن مقامات بلندپایه حکومتی و نمایندگان کسبه درباره اهداف صادراتی بحث می‌کردند، گلایه‌ها و شکایت‌هایشان را بیان می‌کردند و تضاد منافع بین بوروکراسی و صنعت را حل‌وفصل می‌کردند- را شخصاً اداره کرد.سئول در سال 1967 موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت(GATT)، سَلَف سازمان تجارت جهانی (WTO)، را امضا کرد. گات سازوکاری برای مذاکره درباره‌ی توافقات تجاری چندجانبه فراهم آورد؛ توافقاتی که تعرفه را کاهش داد و توان رقابت تولیدات کره جنوبی را به نحوی خیره‌کننده‌ افزایش داد. کره جنوبی همچنین مجبور شد خیلی از موانع تجاری خود، ازجمله محدودیت میزان واردات و یارانه‌های صادرات، را بردارد. کاهش قیدوبندهای واردات و گشودن بازارهای داخلی، شرکت‌های کره‌ای را وادار کرد رقابت‌پذیرتر شوند. پیوستن به نظم بین‌المللی لیبرال بدین‌سان به کره جنوبی کمک کرد ساختار صنعتی‌اش را روزآمد کند. این مهم همچنین دولت را واداشت که کنترلش بر جامعه را کاهش دهد. و نهایتاً آزادسازی اقتصادی و اجتماعی که با تقاضای فزاینده برای حقوق کار، حقوق بشر و مشارکت سیاسی تحکیم شد، به آزادسازی سیاسی و دموکراسی منجر شد.اما در مسیر حرکت به سمت دموکراسی کره چند بار به کژ راهه پا نهاد. پارک در سال 1969، در نیمه‌های دوره‌ی چهارساله‌ی دوم ریاست‌جمهوری‌اش، یک همه‌پرسی برگزار کرد تا قانون اساسی را تغییر دهد و موانع رئیس‌جمهور شدن خود برای سومین بار متوالی را بردارد. نتیجه‌ی همه‌پرسی موفقیت‌آمیز بود و در سال 1971 پارک دوباره به ریاست جمهوری برگزیده شد. اما در همین سال ایالات‌متحده با خارج کردن یکی از دو لشگری که هسته اصلی نیروهای آمریکایی مستقر در کره جنوبی را تشکیل می‌داد مقامات کره‌ای را غافل‌گیر کرد. معاون رئیس‌جمهور آمریکا، اسپیرو آگنو، همچنین اعلام کرد که ایالات‌متحده ظرف مدت پنج سال تمام نیروهایش را از شبه‌جزیره کره خارج می‌کند. با عنایت به شکست مفتضحانه‌ی ارتش آمریکا در ویتنام و تصمیم آمریکا برای خارج ساختن نیروهایش از کره جنوبی، پارک حالت اضطراری اعلام کرد و نظام یوشین را بنا نهاد، نظامی حقوقی که مجلس ملّی را به پارلمان مطیعی تنزل مقام می‌داد که او را پی‌درپی به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب می‌کرد.پارک می‌گفت دموکراسی غرب به کار چالش‌های پیشِ روی کره جنوبی نمی‌آید. برای ایستادگی در برابر تهدیدات کره شمالی و برای یگانه‌ ساختن‌ مجدد شبه‌جزیره کره مطابق شرایط موردنظر کره جنوبی، کشور محتاج رهبری به نیرومندیِ دیکتاتور کره شمالی، کیم ایل سونگ، است. انتخابات هرج و مرج آور، مزاحمت آفرین و پرهزینه‌ است و سیاست حزبی فقط شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر می‌کند. کره جنوبی نیازمند نظامی است که آمال و آرزوها و نیز خصوصیات مردم کره را منعکس کند: چیزی که پارک «مردم‌سالاری کره‌ای» می‌نامیدش.پارک همچنین می‌گفت کره جنوبی به رهبری نیاز دارد که گذار این کشور از اقتصاد مبتنی بر صنایع سبک به اقتصاد مبتنی بر صنایع سنگین را هدایت کند. تا اواخر دهه 1960 زمین و کارگر ارزان، دونیرو محرکه اولیه‌ی توسعه اقتصادی سریع کره، ته کشید و صنایع سبکی مثل منسوجات، تخته‌های چوبی چندلایه(plywood) و کفش سازی که در دهه 1960 ارکان اصلی صادرات کره جنوبی را تشکیل می‌دادند مزیت نسبی‌شان را در اقتصاد جهانی از دست دادند. به‌عنوان معمارِ گذار کشورش از اقتصاد واردات محور به یک اقتصاد صادرات محور پارک مدعی بود که او بهترین و تنها کسی است که قابلیت رهبری حرکت کره به‌سوی اقتصاد متکی به صنایع سنگین را دارد.به‌عنوان توجیهی برای غصب قدرت و برای گذاردن پایه‌های ایدئولوژیک «مردم‌سالاری کره‌ای» پارک به کنفوسیوسیم متوسل شد. ازنظر او آموزه‌های کنفوسیوسی با تأکیدشان بر حفظ حرمت اولیاء، وفاداری، و تمکین به اقتدار می‌توانستند زهر آثار تباه‌کننده‌ی ارزش‌های غربی، که به‌موازات پیشرفت نوسازی به‌ناچار در جامعه انتشار می‌یابند، را بگیرند. طنز ماجرا این بود که پارک زمانی یکی از سرسخت‌ترین منتقدین کنفوسیوسیم بود. در آن زمان او مثل خیلی از هم‌نسلان خود، کنفوسیوسیم را مسئول شکست نوسازی کره و استعمار شدن بعدی آن به دست ژاپن می‌دانست. ازنظر او کنفوسیوسیم، به خاطر ساخت و بافت متافیزیکی پیچیده‌اش، نخبگان سیاسی خاندان جوسون- که از قرن پانزدهم تا زمان تهاجم ژاپن در سال 1910 بر کشور حاکم بود- را گرفتار بحث‌وجدل‌های فکری داغ اما نزاع برانگیزی کرد که توان و وحدت کشور را به فنا داد. رهبران نظامی‌ای چون پارک عداوت خاصی با کنفوسیوسیم داشتند چراکه معتقد بودند این آیین به خاطر منزلت مخصوصی که برای نخبگان فکری قائل است موجب بی‌توجهی حاکمان کره جنوبی به دیدگاه‌های مقامات نظامی شد و به‌این‌ترتیب کشور را در برابر تهاجمات خارجی پی‌درپی آسیب‌پذیر ساخت.در سال‌های نخست ریاست‌جمهوری‌اش، پارک بر تحسین و ستایش دلاوری‌های ژنرال‌های بزرگ کره‌ی قدیم، و ساخت مجسمه‌ها و معابد برای گرامیداشت آن‌ها متمرکز شد. اما با اعاده حیثیت از کنفوسیوسیم در نظام یوشین همه‌چیز تغییر کرد. آثار محققان کنفوسیوسی دودمان جوسون یک‌باره موردتوجه قرار گرفتند و به کره‌ای مدرن ترجمه شدند، و حکومت مدارس کنفوسیوسی را که مدت‌ها فراموش‌شده بودند مرمت کرد. این اقدامات در سال 1978 با تأسیس آکادمی مطالعات کره، که رسالتش حمایت از سنت‌های کره‌ای در برابر ارزش‌ها و مدرنیته غربی بود، به اوج خود رسید.

تردیدهای چین

قرابت‌های کره جنوبی با چین حیرت‌انگیز است. به‌مانند کره جنوبی، چین هم با غلبه بر امپریالیسم، جنگ داخلی و تجاوز خارجی به یک‌قطب اقتصادی تبدیل‌شده است. از نیمه‌های قرن نوزدهم، چین یک دولت وابسته به کشاورزی فقرزده بود، اما در دهه 1970 مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی انجام داد؛ کشاورزی را از حالت اشتراکی خارج کرد، زنجیر کنترل دولت را شل کرد، و درهای اقتصاد کشور را به روی سرمایه‌گذاری خارجی باز کرد. درنتیجه این اصلاحات، چین به کانون صنعتی اقتصاد جهانی تبدیل شد و صدها میلیون چینی‌ از فقر و فلاکت درآمدند. هر چه ‌گذشت چین پیوندش را بانظم بین‌المللی لیبرال مستحکم‌تر کرد. چین این کار را از طریق پیوستن به نهادهای تشکیل‌دهنده‌ی این نظم انجام داد. در 1980 به صندوق پول بین‌الملل و بانک جهانی پیوست. در 1986 به عضویت بانک آسیایی توسعه درآمد و در2001 به سازمان تجارت جهانی در 2001 ملحق شد.مثل کره جنوبیِ تحت زعامت پارک، چین هم زیر بار قدم بعدی آزادسازی سیاسی نمی‌رود. در اکتبر 2017، در جریان نوزدهمین کنگره ملّی حزب، CCP [حزب کمونیست چین] نام شی و ایدئولوژی‌اش را در قانون اساسی چین گنجاند و در مارس همین سال CCP قانون اساسی چین را اصلاح کرد تا محدودیت دوره‌ای را بردارد و راه را باز کند که شی به‌طور نامحدود در قدرت بماند.اما شباهت‌های فراشد توسعه کره جنوبی و چین به همین‌جا محدود نمی‌شود. در سراسر قرن بیستم نخبگان سیاسی و فکری چین، شامل مائو زدونگ، کنفوسیوسیم را به‌عنوان مانع اصلی نوسازی چین سرزنش می‌کردند. اما در آغاز قرن جدید هو جین‌تائو، رئیس‌جمهور قبلی چین، آموزه‌ی «جامعه سوسیالیستی هماهنگ» را که به رفع نابرابری حاصل از رشد اقتصادی سریع ناظر بود بر رهنمودهای کنفوسیوسی استوار ساخت. تابه‌حال حکومت چین 525 موسسه کنفوسیوسی در اطراف‌واکناف جهان تأسیس کرده است (چین برنامه دارد که تا سال 2020 تعداد این مؤسسات را به هزار عدد برساند). و شی از زمانی که به قدرت رسیده، در سخنرانی‌هایش پیوسته و با حرارت از کنفوسیوسیم به‌عنوان کلید فهم تاریخ چین و خصلت ملّی متمایز آن یادکرده است.درست هم آن‌طور که پارک در 1972 دموکراسی غربی را رد کرد، رهبران کنونی چین هم می‌گویند که کشورشان برای حفظ و استمرار موفقیت اقتصادی‌اش نیازی به دموکراسی غربی ندارد. «سوسیالیسم با خصوصیات چینی» ازنظر آن‌ها برای حفظ توان رقابت در عرصه اقتصاد جهانی کافی است. آن‌طور که شی در نوزدهمین کنگره حزب بیان داشت « ما نباید صرفاً نظام‌های سیاسی دیگر کشورها را کپی کنیم». اما هم آن‌طور که پارک به چشم خود دید، آزادسازی اقتصادی فشارهایی ایجاد می‌کند که حتی رهبران اقتدارگرا هم نمی‌توانند آن‌ها را به‌طور کامل فروبنشانند.

لحظه‌ی پارک چونگ-هی چین

به‌مانند کره جنوبیِ عصر پارک، چین نیز با محدودیت‌های سیاستِ آزادسازی اقتصادی بدون اصلاحات سیاسی روبرو شده است. اقتصاد چین اینک به خاطر اتکای بیش‌ازحدش به کنترل دولتی، از ناکارآمدی همه‌جانبه و مشکلات تولید رنج می‌برد. بنگاه‌های دولتی بار گرانی بر دوش اقتصاد شده‌اند اما خبری از اصلاحات نیست. کمر بانک‌های چینی زیر بار وام‌های هنگفت خم‌شده است. حباب مستغلات، که محصول بدهی بیش‌ازحد و ساخت‌وساز افراطی است، هرلحظه ممکن است بترکد.علی‌رغم این مشکلات، عظمت دستاورد حزب کمونیست چین در رهاندن کشور از فقر و رساندن آن به جایگاه دومین اقتصاد بزرگ دنیا بسیاری از صاحب‌نظران را متقاعد ساخته که چینی‌ها به‌راستی شق‌القمر کرده‌اند. کما این‌که سرپیچی رژیم چین از پیش‌بینی‌هایی که درباره‌ی افولش شده، بسیاری از صاحب‌نظران را به این دیدگاه رهنمون ساخته که مدل به‌اصطلاح چینی معرف راه بدیلی برای توسعه اقتصادی و سیاسی است.این تمایل به تعبیر نظام چینی به چیزی غیر از یک حکومت پیشالیبرال، پیشادموکراتیک و حتی اقتدارگرای پیشامدرن، به‌واسطه خودتردیدی گسترده‌ای که در میان لیبرال دموکراسی‌ها رواج یافته بیشتر تقویت‌شده است. خیزش چین با شک و اضطراب عمیق درباره‌ی جوابگو بودن بلندمدت نظم بین‌المللی لیبرال مقارن شده است. این دو تحول هم‌زمان اتفاق افتاده‌اند اما محصول دونیروی بسیار متفاوت‌اند. ماجرای چین داستان کشور درحال‌توسعه‌ای است که به توسعه رسیده است درحالی‌که خود اندیشی و خودتردیدی کنونی غرب، پیامدی از کامیابی و موفقیتی است که آزادسازی کامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به بار آورده است.آیا پکن به شکل جدیدی از سرمایه‌داری دولتی دست‌یافته که از لیبرال دموکراسی قابل‌تر است و حتی آن را منسوخ خواهد کرد؟ بعید است که مسیر توسعه چین به‌یک‌باره از کره جنوبی جدا شود. درست هم آن‌طور که «دموکراسی کره‌ای» چیزی بیش از لفظ محترمانه‌ای برای تطهیر دیکتاتوری بی اعتبارشده نبود، «سوسیالیسم با خصوصیات چینی» هم معرف راهی تازه نیست.چین دو راه دارد: آزادسازی سیاسی که موفقیت اقتصادی مستمر را تضمین می‌کند، یا تحکیم کنترل اقتدارگرایانه‌ای که به‌تدریج اما به‌طورقطع بنیاد رشد اقتصادی چین را تحلیل می‌برد. درس کره جنوبی برای چین این است که وقتی پای رشد اقتصادی مستمر به میان بیاید، چاره‌ای از آزادسازی سیاسی نیست.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت خبری تحلیلی ساعت24 ، تاریخ انتشار: 22 مهر 1397 ، کدخبر: 394193 ، www.saat24.news

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین