شعار سال:هنر سفارشی، واژه تازهای نیست. بارها و بارها شاید این عبارت را شنیده باشیم و معمولا هم بار منفیاش بیش از بار مثبت است. شاید بسیاری از ما با شنیدن این عبارت به یاد پیامهای اخلاقی گلدرشتی بیفتیم که سازنده اثر سعی داشته به زور به مغزمان فرو کند! اما همیشه هنر سفارشی این چنین است؟ چرا در بیشتر موارد اثری که به سفارش نهاد، ارگان یا سازمانی ساخته میشود چندان از سوی مخاطب مورد استقبال قرار نمیگیرد؟
اینکه هنر از چه زمانی در نهاد بشر جای گرفت، بحثی تاریخی است که به قرنهای بسیار دور برمیگردد، زمانی که شاید حتی انسان نمیدانست آنچه انجام میدهد روزگاری در دستهبندی امور هنری قرار میگیرد اما با پیشرفت تمدن بشری، هنر نیز رنگی دیگر گرفت. در گذشته از آنجا که هنر بیشتر در اختیار طبقه مرفه یا حاکمان بود، آنچه خلق میشد تماما به سفارش حکومتها بود، هنر به مفهوم هنر مستقل و هنرمند هم به شکل هنرمند مستقل چندان مفهومی نداشت اما در چند قرن اخیر با دگرگونی ساختارهای اجتماعی هنر تا جایی که توانست از سیطره دولتها خود را رهانید تا تنها بیانگر آنچه باشد که در ذهن خالقش وجود دارد. اما از آنجا که توانایی هنر در انتقال مفاهیم، شکلگیری فرهنگها و میزان اثرگذاری بیش از هر ابزار دیگری است حکومتها، نهادها، سازمانها و حتی برخی اشخاص از این ابزار استفاده میکنند تا پیامشان را در قالب هنر به مخاطب ارائه کنند و آنچه را که میخواهند در ذهن مخاطب به طریقی لطیف، بنشانند. از اینجا بود که عبارت «هنر سفارشی» شکل گرفت. اما مشکل آن بود که گاهی پیامهایی که این نوع از هنر میخواست به مخاطب برساند، آنقدر گلدرشت و آزاردهنده بود که به جای آنکه بر جان مخاطب بنشیند، نتیجه عکس میداد و مخاطب از آن فراری میشد. آنقدر حجم این نوع از ساختههای هنری زیاد شد که دیگر «هنر سفارشی» عبارتی تحقیرآمیز بود تا صرفا معرف ماهیت ساخت یک اثر.
هنر سفارشی همیشه هم بد نیست
شاید پیش از آنکه به دلایل پشت کردن مخاطب به چنین آثاری بپردازیم، بد نباشد به این پرسش پاسخ دهیم که آیا «هنر سفارشی» لزوما بیکیفیت و بد است؟ منوچهر اکبرلو، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و پژوهشگر در پاسخ به این سوال میگوید: «هنر سفارشی» اصطلاحی بسیار کلی است که شامل چندین دسته از تولیدات آثار فرهنگی میشود. این گونه آثار در پروسه تولید از منابع دولتی استفاده میکنند و از پیش به هنرمند سفارش داده میشود. در همین دسته هم چندین گونه مختلف وجود دارد. به عنوان مثال آثاری با موضوعات خاص یا فرمهای هنری خاصی از هنرمند به صورت تکی درخواست شده یا قرار است در مجموعهای منتشر شود یا به صورت نمایش فیلم تولید شود. طبیعی است که بخشی نهادهای فرهنگی و غیرفرهنگی به دنبال ایجاد فرهنگ و فرهنگسازی هستند. در این راستا طبیعتا باید از افراد کارشناس رشته یعنی هنرمندان استفاده شود، به آنها سفارش داده شود و اثر پس از ساخت در اختیار مخاطب مورد نظر قرار بگیرد. هدف از سفارش این آثار حتی میتواند به سرگرمیسازی هم محدود شود. همچنین آموزش مفاهیم مذهبی، اجتماعی، مهارتهای اجتماعی و... هم ازجمله دیگر اهداف این دسته از آثار هنری هستند.
او ادامه میدهد: بنابراین ذاتا سفارش دادن بخشی از وظیفه نهادهای حکومتی و دولتی است. اما آنچه که اصطلاح شده و همراه با بار معنایی منفی بهکار میرود، این است که سفارشگیرنده یعنی هنرمند، نویسنده، فیلمساز، کارگردان و... بدون درنظر گرفتن نیاز مخاطب، میزان ارتباط برقرار کردن اثر با مخاطب و دغدغه بودن سوژه مورد نظر برای مردم اقدام به تولید یک اثر هنری کند، تنها به این دلیل که به او گفته شده که چنین کند و تمام یا بخشی از امرار معاش او از طریق تولید این آثار هنری اتفاق میافتد. به نظر میرسد سفارش ذاتا در تمام طول تاریخ هنر وجود داشته است. بسیاری از شاهکارهای هنری و ادبی بر اساس سفارش به وجود آمدهاند. اما زمانی این کار ثمربخش و به نفع جامعه و فرهنگ خواهد بود که سفارشدهنده اثر هنری و ویژگیهای آن را بشناسد و در تولید اثرهنری دخالت فنی و تکنیکی نداشته باشد، سفارش بر اساس سلیقه شخصی کسی که صاحب سرمایه است، نباشد و نوع سفارش بر اساس نیاز جامعه و سلیقه مخاطب شکل بگیرد. به نظر من سفارش در این شکل امری پسنیده و حتی لازم است.
مدیران دخالت سلیقهای نکنند
هدف از سفارش یک اثر هنری انتقال مفاهیم و درنهایت ایجاد یک فرهنگ در سطوح مختلف است. اما گاهی اثر تولیدشده به نوعی ضدفرهنگ عمل میکند و نهتنها به هدف اصلی خود نمیرسد که در جهتی مخالف آنچه برایش تولید شده حرکت میکند و مخاطب آن را پس میزند. در چه شرایطی چنین اتفاقی رخ میدهد، اکبرلو میگوید: طبیعی است وقتی اثر هنری بر اساس دغدغه، نیاز و سلیقه جامعه در مقطع زمانی خاص تولید نشود، عملا ارتباط مورد نظر ایجاد نمیشود و درنتیجه هدف که همان انتقال مضمون هنری است، محقق نمیشود.
انبوه نمایشنامهها، داستانها و فیلمها و دیگر آثار هنری بودهاند که تولید شدهاند، از منابع حکومتی و دولتی استفاده کردهاند اما بسیاری از آنها چاپ و اکران نشدهاند و مخاطب از آنها استقبال نکرده است.
این منتقد میافزاید: مدیر دولتی برای سفارش یک کالای هنری باید بر اساس نیاز جامعه تصمیم بگیرد و در امور فنی و تکنیکی خلق اثر دخالت سلیقهای نکند. بسیاری از اثرات سفارشی در پروسه اظهارنظر مدیران با تغییراتی که صورت گرفته به اثری بی یال و دم و اشکم تبدیل شدهاند که نه مورد رضایت مدیر است و نه هنرمند. بنابراین این اثر چندوجهی و غیرهماهنگ تاثیری بر مخاطب فرضی خود نخواهد داشت.
ماندگاری به ویژگیهای درونی اثر برمیگردد
معمولا آثار سفارشی برای اثرگذاری در بازه زمانی مشخصی تولید میشوند و تاریخ مصرف دارند اما در گذشته و در طول تاریخ شاهد وجود آثار سفارشی و حکومتی هستیم که هنوز که هنوز است از آنها به عنوان شاهکار هنری یاد میشود. آیا در دنیای امروز هم ممکن است اثری سفارشی به چنین جایگاهی دست پیدا کند و ماندگار شود؟ اکبرلو میگوید: اگر موضوع بر اساس نیاز مخاطب شناسایی شود و کار به کاردان سپرده شود و روابط شخصی و حیف و میل بودجههای عمومی نقشی در تولید نداشته باشد، اثر به اثری قابل قبول تبدیل خواهد شد. اکنون هم چه در ایران و چه کشورهای دیگر، حجم بسیاری از آثار تولیدی و عمومی بر اساس ورود حامیان مالی با نیتهای مختلف تولید میشوند یا اساسا سازمانهایی سفارش تولید اثر میدهند.
این منتقد ادامه میدهد: ماندگاری اثر چندان به این موضوع ربط ندارد که هنرمند سفارش گرفته باشد یا نه؟ ماندگاری به ویژگیهای درونی اثر برمیگردد. به طور مثال حجم بسیاری از آثار میکل آنژ در کلیساها بنا به سفارش تولید شده است و خود او مستقیما فرصت خلق این آثار را نداشته است، مهم این است که ویژگیهای کیفی اثر، جهانشمولی و ماندگاری مضمون رعایت شود و به کیفیت اثر پرداخته شود و نه لزوما خواسته سفارش دهنده.
تولید آثار سفارشی روالی است که همواره در همه کشورها وجود دارد اما شاید برای اثرگذاری، مدیران ما باید کمی بیشتر به هنرمند اعتماد کنند و دست از انتقال مفاهیم به صورت کاملا بزرگنماییشده بردارند. شاید روزی واژه «هنر سفارشی» این چنین بار منفی به دنبال خود نداشته باشد.
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ابتکار،تاریخ انتشار:15اسفند1398،کد خبر:153159،www.ebtekarnews.com