شعار سال: چند روز پس از اعلام حداقل دستمزد برای کارگران خبری دیگر قلب هر انسان آزادهای را به درد آورد و آن گزارشی بود که به صورت رسمی از حقوق ۵۰ میلیون تومانی مدیران دولتی حکایت میکرد. گزارشی که حاوی بسیاری از نکات تاسف بار هم میشود، اما همین مقایسه حقوق میتواند تکلیف بسیاری از مسائل را روشن کند.
براستی کدام مسئولی میتواند با حقوق یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان زندگی کند؟ آیا این درآمد بعد از یک ماه کار سخت، کفاف هزینههای مسکن و درمان خانواده کارگران را میدهد؟
زمانی که حضرات دولتی با این افکار مشعشع، اقتصاد کشور را چنین درخشان و طلایی مدیریت میکنند و بابت این همه زحمت در ویرانی زندگی مردم، حقوقهای نجومی به خود میدهند طبیعی است آنچه برای کارگران زحمتکش و شریف ایران اسلامی باقی میماند همان مختصری است که به قوت لایموت تبدیل میشود آن هم برای استمرار زندگی به قیمت بیچارگی.
به واقع مسئولان دولت و مجلس در بیست سال گذشته چه گلی به سر مردم زده اند که این چنین با بیت المال از خود پذیرایی میکنند؟
ثروتمندان حتی در کشورهای پیشرفته و غربی نیز از چنین آزادی و اقتداری برخوردار نیستند بلکه با انواع مالیات از جمله (مالیات بر عایدی دارایی و نیز مالیات بر املاک) از اغنیا هم هزینه دولت را تامین میکنند هم فاصله طبقاتی کاسته میشود. اما در کشور ما که برخی از اغنیا هزاران واحد مسکونی را تملک کرده اند چرا نباید مالیات کلانی بپردازند آن هم در شرایطی که قیمت املاک رشد شتابانی دارد و در عین حال، خرید یک خانه محقر آرزوی محال بسیاری از مردم است.
دلیل بی اعتنایی به مردم
چرا بسیاری از مسئولان کشور نسبت به وضعیت مردم بی اعتنا هستند؟ دلیل آن بسیار واضح و البته شرم آور و اسفناک است؛ اشرافی گری مدیران و بی کفایتی دادستانها و سهل انگاری مجلس در قانونگذاری دقیق.
علت این وضعیت نیز یک نکته مهم است؛ مصونیت حضرات دولتی و قضایی از هر گونه محاکمه بابت خوب اداره نکردن کشور و انباشتن مشکلات اقتصادی موجب شده تا چنین فاصله طبقاتی به عمد ایجاد شود. به بیان دیگر مسئولان ما هرگز بابت حل نشدن معضلات معیشتی محاکمه نمیشوند و اصولا قانونی در ایران نداریم که آنان را موظف به انجام وظیفهای کند که بابت آن حقوق میگیرند. در بدترین حالت برکنار میشوند همین.
با کنکاش بیشتر درمی یابیم که مسئولان دهه ۱۳۶۰ با بزرگ شدن فرزندان شان تا چه میزان از آرمانهای به حق انقلاب اسلامی فاصله گرفتند و همین فرزندان مسئولان به جای آنکه پرچمداران زهد و تقوا باشند اکثرا پیشتازان اشرافیت، عیش و نوش و حاضران در صحنه مسابقه تجملات اند. همین افراد پدران خود را در ورطهای انداختند که دقیقا در مقابل آرمانهای چند دهه قبل بوده است.
مسئولانی که در دولت و مجلس از مبارزه با امریکا سخن میگویند، اما فرزندان خود را برای تحصیل یا زندگی به امریکا و انگلیس رهسپار میکنند مصداق نفاق هستند. آنان به جای ساختن ایران به فکر رهانیدن فرزندان خود از مشکلات به مکانی بهتر هستند.
به رهنمودهای رهبری دقت کنیم؛ ایشان بارها به ضرورت خدمت رسانی به مردم و لزوم ساده زیستی مسئولان تاکید کرده اند. اما چرا گوش شنوایی برای این سخن به حق رهبری در میان مقاماتی که دم از ولایت میزنند وجود ندارد.
رهبر انقلاب در میان مردم و در مرکز تهران زندگی میکنند، اما سایر مسئولان در مناطق اعیان نشین شمال تهران زندگی اشرافی دارند. ما به مسئولانی نیاز داریم که رهنمودهای رهبری را اطاعت کنند نه آنکه خود را اشرافی بدانند و مردم را رعیتهایی زیرپای خود.
دور ماندن اقشار متوسط و ضعیف از منابع مالی که حق آنها بوده موجب خواهد شد صاحبان اصلی انقلاب خود را مالک نظام و کشور ندانسته و به تدریج آرمان دفاع از مظلومان که در بطن اسلام وجود دارد از نگاه محرومانی که به نان شب محتاجند رنگ ببازد.
این دقیقا مطلوب دشمنان قسم خورده اسلام در انگلیس، آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی است که خواهان جدایی مردم از نظام و استحاله کامل حکومت ایران از اندیشه محوری خود یعنی عدالت هستند.
زمانی که انقلاب اسلامی و فرمایشات رهبری دقیقا در مقابل کاخ نشینی بوده است باید از دادستانی در جایگاه مدعی العموم و نیز مجلس و سایر نهادهای نظارتی پرسید که کجا هستند و چه میکنند؟
هیچ ارادهای هرگز در دادگستری و مجلس برای استیفای حقوق محرومان و سرکوب اغنیای غارتگر دیده نشده و به بیان دیگر برای ثروت چنان اصالتی قائل میشوند که در نظامهای لیبرالیستی هم وجود ندارد.
برای دولتهای چند دهه اخیر مهم نیست که قیمت مسکن شتابان صعود کند یا قدرت خرید مردم به ویژه محرومان به شدت سقوط کند. علت این انفعال حضرات چیست؟
قطعا نمیتوان از اشخاصی که در ناز و نعمت زندگی میکنند و رنج حتی یک روز گرسنگی، بی خانمانی و آوارگی را تحمل نمیکنند توقع داشت برای نجات مستضعفان تلاش کنند.
به بیان دیگر هر چه مردم بیشتر تحت فشار اقتصادی و معیشتی قرار گیرند راه برای تحقق خواست لندن و تل آویو که دور کردن مردم از نظام است هموارتر خواهد شد.
زمانی که دشمنی، چون آمریکا در قالب عرض اندامهای نظامی رخ مینمایاند با واکنشهای قاطعانه سپاه خود را عقب میکشد، اما دشمنی از درون نظام، در حال استحاله و تخریب اهداف انقلاب اسلامی است.
مسئولانی که بی توجه به رهنمودهای رهبری، غرق در زندگی اشرافی اند. آنها عامل همه مشکلات معیشتی ایران هستند. در نتیجه اغنیا هر روز غنیتر و فقرا هر روز فقیر تر. این خواست آمریکا و انگلیس است برای به زانو در آوردن انقلاب اسلامی.
نهادهای نظارتی و دادستانیها که موظف به حمایت از حقوق مردم هستند تاکنون کجا بوده اند؟ چگونه میتوان به آنها امید داشت؟
تبعیض طبقاتی و درآمدی یکی از مواردی است که برای دشمنان انقلاب مفید بوده چرا که میتواند موجب کاهش اعتقاد مردم به آرمانهای انقلاب شود. چگونه میتواند پذیرفت برخی هزاران خانه را در تملک دارند و برخی در گور زندگی میکنند.
راه حلهای بسیاری برای کاهش مشکلات معیشتی وجود دارد. در دولتهای غربی هزینه نگهداری یک خانه را با مالیاتهای مختلف چنان افزایش داده اند که نگهداری چند واحد مسکونی به شدت زیانبار شود در نتیجه مسکن وجه یافته و در مقابل، نقدینگی و داراییها به سمت بخش تولید یا دستکم بازارهای مالی حرکت میکند نه خوردن خون فقرا و کارگران.
آسیب این بی توجهی حضرات دولت، مجلس و دادگستری به مشکلات معیشتی مردم زمانی مشخص خواهد شد که فردا روزی دیگر کسی حکومت را از آن خود نداند و این دقیقا هدفی است که اتاقهای فکر در لندن، تل آویو و ریاض برای آن برنامه ریزی و لحظه شماری میکنند.
به میزان مشارکت مردم در انتخابات اخیر مجلس دقت کنیم چه نکتهای در مییابیم؟ این شیوه مدیریت دولت و مجلس اگر خیری برای مردم داشت موجب آمار بالایی در انتخابات میشد.
برای کارگری که بعد از یک ماه کار سخت یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان دریافت میکند و از این درآمد ناچیز باید هزینه اجاره و ... را هم تامین کند چه اهمیتی دارد که چه کسی چه سمتی داشته باشد در دو دهه گذشته کسی به فکر حل مشکلات معیشتی طبقه ضعیف نبوده و نیست.
چه میتوان کرد؟
* کاستن از فاصله غنی و فقیر با مالیات سنگین از ثروتمندان و پرداخت آن به فقرا
* مصادره خانههایی که برای سکونت مالک استفاده نمیشود و ارائه آن به فقرا و زوجهای جوان
حذف بازارهای موازی و ممنوع کردن قاطعانه واسطه گری در اقتصاد و سفته بازی حتی به شکل قانونی.
* تعیین قانونی برای مجازات مسئولانی که در چند دهه اخیر مشکلات کشور را حل نکردند.
این موارد شاید بتواند نوشدارویی باشد که زمینه امیدواری مردم را به نظام تقویت کرده و دوستان انگلیس و عوامل اشرافیت در حکومت ایران را برای همیشه از درون حاکمیت ایران دور کند.
محمدپارسا نجفی
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال