پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۷۸۷۲۹
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۸
بسیاری از فشار‌های وارد شده از جانب تحریم‌ها بر کشور و شهروندان را باید به حساب بی درایتی و کم مایگی برخی از مدیران گذاشت. بماند که در این بین، کاسبان تحریم هم حضور دارند و پیاز داغ این شرایط زشت را اضافه می‌کنند. بماند که منافق صفت‌هایی هم حداکثر استفاده از نابسامانی‌ها را می‌برند. داستان تحریم و پیچ منیفولد دود و هوا هم به نوبه خودش شنیدنی است.

شعار سال: استدعا می‌کنم فقط ۴ دقیقه وقت بگذارید و این صحبت‌های واقعی که جدیدا از خود صدا و سیمای ما هم پخش شد را گوش کنید تا پی به عمق فاجعه صنعت قطعه و خودروسازی ایران ببرید و بفهمید گاهی تحریم‌ها بهانه است و دلال‌ها مشغول پُر کردن جیب‌های خود هستند! واقعا هر ایرانی از شنیدن این صحبت‌های به ظاهر طنز شوکه می‌شود! اگر مدیران خودروساز ما کمی غیرت داشتند باید همگی با شنیدن این صحبت‌ها استعفا می‌دادند! خواهشا طوری پخش کنید تا همه متوجه ناکارآمدی صنعت خودروسازی ایران و مافیا بازی آن‌ها بشوند!

این خاطره طولانی، واقعی است. اگرچه باورش سخت است!

اواخر ۹۱ ماشین خراب شد. هنوز گارانتی داشت. یعنی هنوز نو به حساب می‌آمد. بردمش نمایندگی. تعمیری کردند و، چون گارانتی بود دویست و خورده‌ای برای شرکت فاکتور زدند؛ و البته منتش را سرم گذاشتند که ببین شرکت چقدر خوب است و «مطمئن» و هوایت را دارد! یک ماه نشده دوباره همان اشکال پیش آمد. مثل تراکتور صدا می‌داد. توی خیابان مردم با حالت عجیبی به ماشین نگاه میکردند. باز بردمش نمایندگی. چون عید شده بود، ماند برای بعد از تعطیلات و ما هم عید تقریبا خانه نشین شدیم. قرار بود دو تا مسافرت برویم که نرفتیم.

بعد از عید بردم نمایندگی و توضیح دادم که یکبار آورده ام و اینبار دقیقتر ببینید و... گفتند حتما. چند روز گذشت و زنگ نزدند. زنگ زدم و پیگیر شدم. گفتند یک قطعه مورد نیاز ماشین شما را نداریم و درخواست داده ایم که بیاورند. گفتم کی می‌آورند؟ گفتند معلوم نیست.

فردایش حضوری رفتم. گیر دادم که اینطوری نمیشود و باید بفهمم کی میاورند و....

چند جا زنگ زدم و انقدر سماجت کردم و شماره گرفتم تا اینکه جایی گفتند، قطعه ماشین شما حتی در انبار مرکزی شرکت هم نیست باید صبر کنید. تا کی؟ خدا میداند. عصبانی شدم. طرف گفت آقا تحریمه... شده ماشین اینجا یه ماه خوابیده بخاطر قطعه... شرایط کشور رو باید درک کرد و... من هم گفتم حالا که بحث تحریم شده بهتر است من حرف نزنم و شرایط را درک کنم! ما درک نکنیم چه کسی درک کند؟!

حالا قطعه چی بود؟ پیچ منیفولد دود و هوا. در بادی امر به نظرم آمد که قطعه‌ای با چنین اسمی حداقل شصت هفتاد سانتیمتر مکعب حجم و بیش از دو کیلو وزن باید داشته باشه. شبیه آدمی که شرایط را درک کرده زدم بیرون. کنار همان نمایندگی چشمم به یک لوازم یدکی فروشی افتاد. برای افزایش اطلاعات عمومی رفتم داخل و پرسیدم فلان قطعه را دارید؟ گفت، ما نداریم، ببین این پیچ فروشی بغل داره؟!

متعجب، دوباره پرسیدم و دوباره همان جواب را داد. رفتم پیچ فروشی بغل و پرسیدم. گفت چند تا میخوای؟ گفتم چنده؟ گفت دونه‌ای ۷۵۰ تومان! گفتم میشه ببینم. آورد. یه پیچ سه سانتی متری دو سر رزوه بود؛ همین! مثل اینکه اسم بچه لاغر مردنی و تکیده و ریقویی را بگذاری رستم. آنهم نه رستم خالی، بلکه پهلوان رستم! من بجای منیفولد دود و هوا شرمنده شدم که با آن اسم، چنین چیزی است.

رفتم و تعداد مورد نیاز را از تعمیرکار پرسیدم و سیزده تا خریدم و تحویل دادم و ماشین را دو روز بعد تحویل گرفتم! پیچ منیفولد دود و هوا دانه‌ای ۷۵۰ تومن بود و پیچ فروشی آنجا یک گونی از آن‌ها داشت؛ همان پیچی را که انبار مرکزی شرکت محترم خودروسازی میگفت بخاطر تحریم‌ها ندارم!

تعداد بازدید : 53

محمدرضا شهبازی روزنامه نگار ،نویسنده،طنزپرداز و...

برگرفته از فضای مجازی

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین