شعار سال:در این مدت دستفروشان نامهای به شهردار تهران و شورای شهر نوشتند و نسبت به وضعیت معیشت 2 تا 3 هزار دستفروش این خیابان هشدار دادند، اما نه این نامه و نه تجمع اعتراضآمیز مقابل شهرداری یکی از نواحی منطقه 11، به نتیجه نرسید. حالا قرار است دوباره این طرح در خیابان ولیعصر اجرایی شود. با یکی از دستفروشان این خیابان درباره اجرای دوباره این طرح شکست خورده در خیابان ولیعصر به گفتگو نشستهایم.
تابستان سال گذشته بود که در یک طرح ناگهانی دستفروشان خیابان ولیعصر از این خیابان رفتند و مدتها خیابان در تصرف نیروهای شهربان و انتظامی بود... سال گذشته یکی دو هفته قبل از تیرماه برخی از نیروهای شهربان که رابطهشان با دستفروشان بهتر است و پولی هم بابت این رابطه خوب از دستفروشان میگیرند، آمدند گفتند که یکی دو هفته آینده، شهرداری با همکاری یگان امداد و با دستور قضائی که شورای تامین استان داده، قصد دارند دستفروشان را جمعآوری کنند. ما هم شنیدیم و فکر کردیم در حد شایعه است تا این که یک روز آمدیم دیدیم که نه، مثل اینکه قضیه جدی است و تقریبا هر بیست متر به بیست متر، ماموران یگان ویژه مستقر هستند و دیگر نمیگذارند ما بساط کنیم و دستفروشی ممنوع است.
دو مرکز پسماند یکی درضلع شمال و یکی هم ضلع جنوب چهار راه ولیعصر هست که زمانی که این طرحها را اجرایی میکنند، میآیند داربست میزنند و به خیال خودشان بازارچه درست میکنند و میگویند دستفروشان بروند داخل این بازارچه کاسبی کنند.
مشکل اصلی این بازارچهها این است که از لحاظ بهداشتی مکان مناسبی نیستند و هیچ دستفروشی رغبت نمیکند به این مکان برود و شما هم به عنوان خریدار قطعا چنین مکانی را برای خرید انتخاب نمیکنید. من خودم حاضر نیستم خانوادهام چنین جایی را برای خرید انتخاب کند!
مساله بعدی اینکه ما باید بپذیریم که طبیعت دستفروشی این است که در معابر پررفتوآمد، آن جنسی را که مردم نیاز دارند، ارائه کند. بازارچه و غرفه یک شیوه ارائه کالا است و دستفروشی هم یک شیوه دیگر است. میشد به این راهکار به عنوان یک ظرفیت نگاه کرد اما سال گذشته همین اتفاق هم نیفتاد.
سال گذشته از سوی دستفروشهای این خیابان نامهای خطاب به شورای شهر و آقای نظری و خانم فخاری نوشتیم و دستفروشها آن را امضا کردند و نامه را فرستادیم اما هیچ اتفاقی نیفتاد. فعالین مدنی از ما حمایت کردند و باز هیچ اتفاقی نیفتاد. ما یک تجمع مسالمتآمیز جلوی شهرداری منطقهی 11 - ناحیه 1 داشتیم. تجمع سکوت داشتیم و بچهها ایستادند. یک بنر در آنجا گرفتیم و به طرح مشاغل سیار و بی کانون که در شورا به تصویب رسیده و به قوانین نظام صنفی اشاره کردیم و اعلام کردیم حق و حقوقمان را میخواهیم.
اتفاقی که افتاد این بود که شهردار منطقه گفت دو، سه تا از دستفروشهایی که میتوانند خوب صحبت کنند، بیایند بالا به اتاق من! من و دو تا از بچهها رفتیم بالا و صحبت کردیم. ضلع شمال چهارراه ولیعصر جزو منطقه 6 و ضلع جنوبش منطقه 11 حساب میشد. طرحی که پارسال اجرا شد، درخواست منطقه 11 بود؛ ما بچههای ضلع شمال هم خب چون میدانستیم طرح برای منطقه 11 است، برای تجمع به همراه سایر همکارانمان رفتیم اما گفتند شما در منطقه 6 بساط میکنید به ما هیچ ربطی ندارید؛ بروید آنجا تظاهرات کنید! من گفتم خب این چه کاری است؟
چرا باید چنین اتفاقی بیفتد وقتی که طرحها را منطقه شما دنبال میکند؟ پس از آن، از اساس زیرش زدند... من گفتم من شهروند اینجا هستم و از این دستفروشان خرید میکنم. آمدهام اعتراض کنم. شما میدانید که وقتی دستفروش را حذف میکنید، مشتریاش (درواقع فردی که توانایی مالی خرید از مغازه را ندارد) را هم حذف میکنید؟ مسئولی که با ما حرف میزد، گفت شما دارید به شعور من توهین میکنید و... خلاصه از آن جلسه بیرون آمدیم و سه چهار نفر را هم دستگیر کردند و خدا را شکر شب آزادشان کردند.
دیگر ما هم دیدیم هیچ حرکتی پیش نمیرود و تقریبا کار متوقف شد تا فکر میکنم اوایل آبانماه که دیگر تقریبا ممنوعیتها تبدیل به یک نوع محدودیت شد. کم کم به ساعت 8 شب که میرسیدیم، مأموران یگان ویژه بیخیال میشدند و میرفتند و بعد، این زمان آمد روی ساعت 6 عصر... تا این اواخر که دیگر از ساعت 2 بعدازظهر به بعد، میگذاشتند ما بساط کنیم. تا قضیه کرونا پیش آمد.
وضعیت دستفروشان در ایام کرونا چگونه است؟
درحال حاضر دستفروشها به لحاظ مالی در شرایط خیلی سختی قرار گرفتهاند. به طور مثال خود من الان تقریبا یک هفته است که در خانه قرنطینه هستم و امروز تست کرونا دادم. درآمد من در یک ماه اخیر واقعا یک سوم شده... برای خیلی از دستفروشهای دیگر هم این اتفاق افتاده و توانایی مالی آنچنانی ندارند. حالا در طرح کمک به دستفروشان در ایام کرونا، به ۹ هزار نفر هم کمک شد که اصلا مشخص نشد اینها چگونه شناسایی شدند.
ما دوستی در شورایاریهای محله داشتیم که میگفت رئیس شورایاری ما رفته به آبدارچی شورایاری گفته برو اسم این دستفروشها را بنویس و بیاور. البته به یک عده کمک شد و اصل قضیه را انکار نمیکنم و در جای خودش کار خوبی بود، اما من آن را خیلی تایید نمیکنم، چون یک نگاه خیلی کوتاهمدت دارد. اینکه من یک میلیون به یک آدم بدهم، هیچ اتفاقی برایش نمیافتد. آن هم در وضعیتی که کرونا همچنان هست و قرار نیست به این زودیها به پایان برسد.
در بسیاری از کشورهای دنیا فروشگاههای زنجیرهای بزرگ وشرکتهای بزرگ و... یکسری وظایف اجتماعی دارند و میشد یکی از وظایف اجتماعی این شرکتها و نامهای تجاری بزرگ این باشد که ازدستفروشان در ایام کرونا حمایت کنند؛ کارت تخفیف خرید به آآنها تعلق بگیرد یا دستفروشان را بیمه کنند که حداقل اگر یک دستفروش دچار کرونا شد، درمانش رایگان باشد. این در حالی است که من رفتم تست کرونا دادم و پولش را هم دادم چون گفتند آزاد محاسبه میشود.
دستفروشها چون تشکل یا سازمانی ندارند، هیچ کس نمیداند چند دستفرش کرونا گرفتهاند و چه تعداد دستفروش فوت کردهاند. اما درباره مابقی مشاغل اینگونه نیست. به طور مثال آمار کروناییهای رانندگان تاکسی یا اتوبوس مشخص است و بیمه دارند و حمایت میشوند اما دستفروشان در این وضعیت که نه بیمه دارند و نه حمایت، مجبورند هر روز سر کار بروند و هر عابری ماسک زده و نزده از ما خرید میکند. من خودم همیشه از ماسک استفاده میکنم اما به کرونا مبتلا شدم. بیشتر دستفروشها هم ماسک میزنند ولی بالاخره تایید شده که با ماسک هم کرونا قابل انتقال است.
همه این شرایط را کنار هم بگذارید و اینکه بخواهند بیایند همین آبباریکه (قدیم بهش میگفتیم آبباریکه و الان واقعا نمیدانم بهش چه بگوییم!) را هم از دستفروشها بگیرند، واقعا خیلی اتفاق ترسناکی است. بهنظر من مهمترین کاری که شهرداری در این شرایط میتواند انجام بدهد این است که مصوبه شورای شهر را درخصوص ساماندهی مشاغل سیار و بیکانون، اجرایی کند. مرکز پژوهشهای مجلس هم اعلام کرد دستفروشی باید به رسمیت شناخته شود، اما اراده جدی برای اجرای این مصوبه شورا وجود ندارد.
اگر دوباره اجازه بساط گستری به دستفروشان ندهند، چند دستفروش بیکار میشوند؟
در این خیابان حدود 2 تا 3 هزار بساطگستر داریم که در هر بساط دو نفر کار میکنند. اگر این طرح دوباره اجرایی شود، نزدیک به 6-7 هزار نفر آدم بیکار میشوند و خانوادههایشان ضربه میبینند. در این شرایط کرونا میتواند کلی آسیب اجتماعی تولید کند.
یک موضوع که همیشه در بحث دستفروشی به آن اشاره میشود، موزاییک فروشی و ایجاد باندهای دستفروشی و باج گیرها از دستفروشان است...
به نکته خوبی اشاره کردید. من بهعنوان کسی که 4 سال در خیابان ولیعصر دستفروشی میکنم؛ بدون اغراق از سه راه جمهوری تا همان خیابان زرتشت. با خیلی از دستفروشها رفیق هستم و چون در این حوزه، کنشگری میکنم، با آنها ارتباط میگیرم، مسائلشان را میشنوم و با آنها حرف میزنم. دستفروشهای باغ فردوس و تجریش را هم میشناسم. قسم میخورم به جز نیروهای محترمی که وظیفه برخورد با دستفروشها را دارند ، هیچ کس دیگری را ندیدهام که از دستفروشان پولی بگیرد!
یعنی من حداقل به شخصه این را ندیدهام. تقریبا از همان روز اولی که آمدم، بهنظر من این موضوع افسانه آمد؛ یعنی من تا حالا ندیدهام و نشنیدهام... حالا این را شنیدهام که بعضی از مغازهدارها جلوی مغازهشان را اجاره میدهند ولی اینکه یک تیم ثالث بهعنوان اوباش یا باجگیر یا هر چیزی وجود داشته باشند که موزاییکفروشی کنند، من چنین چیزی را نشنیدم. تنها چیزی که وجود دارد این است که این نیروها میآیند روزی 10 هزار تومان از ما پول میگیرند. صادقانه میگویم؛ نمیگویم روزی 50 هزار تومان، میگویم روزی 10-15 هزار تومان از دستفروشها رشوه میگیرند.
مساله دیگر اینکه خب شما باید تجارب را هم بررسی کنید دیگر. ما میگوییم مثلازیرگذر چهارراه ولیعصر. زیرگذر چهارراه ولیعصر؛ من چند وقت پیش یک مغازهای اطرافم بود گفتم بگذار آن را قیمت کنم ببینم قیمتها به چه صورت است. آرزو است دیگر! 25 متر در بر خیابان ولیعصر، پایینتر از دانشگاه هنر...(. حالا اگر وضعیت کرونا نباشد روزی 20 هزار تا دانشجو فقط از جلوی مغازهی ایشان رد میشوند. شما آنجا یک کافه بزنی، میبینی چه مشتری خواهد داشت) اجارهش 10 میلیون تومان است!!
اجاره زیرگذر چهارراه ولیعصری که در آن یک غرفهی دو متری به شما میدهند که هیچ امکاناتی ندارد و وضعیت خیلی اسفباری است و یک میز شلخته به شما میدهند، روزی 390 هزار تومان است. نمیدانم روزی 390 هزار تومان در ماه چقدر میشود! ولی قطعا این پول از 10 میلیون بیشتر میشود.
خلاصه می خواهم بگویم که من خودم به شخصه تجربه خوبی از بازارچه ندارم و یک بار هم که همین مراکز پسماند را بازارچه کرده بودند، رفتم گفتم شاید ما داریم بدبینی میکنیم و برویم ببینم این غرفهها چگونه است و خیلی جالب بود.
بالای بازارچه یک بنر زده بودند و نوشته بودند: بازارچه ساماندهی بساطگستران خیابان ولیعصر! خب این منظورش چیست؟ خیلی ساده دارد به ما میگوید قرار است اینجا را به دستفروشان خیابان ولیعصر بدهیم دیگر. رفتم آنجا و یک آقایی به عنوان پیمانکار بود و مثلا اسامی و کارت ملیها را میگرفت. یک متقاضی دیگر هم امده بود ، به او گفتم من اینجا چهار سال است که دستفروش هستم و شما را ندیدهام. گفت بله! من سمت پیروزی دو دهنه مغازه دارم.
آمدم گفتم اینجا هم هست و بالاخره اینجا را هم بگیرم! یعنی میخواهم بگویم که شما از من دستفروش چه انتظاری داری وقتی که من آمدم در یک بازارچه - بازارچهای که مرکز پسماند بوده!- و آن هم رانتی واگذار شده است! و خیلی جالب است... به من میگفت که این غرفههای جلویی را هم نمیتوانیم به کسی بدهیم چون از قبل به کسان دیگری وعده کردهایم! خیلی هم رک بود و اصلا انگار هیچ خجالت نمیکشید. خب من واقعا برای چه باید بروم بازارچه!؟ بازارچه ای که با طبیعت و ذات دستفروشی مخالف است...
شعارسال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری اسکان نیوز ،تاریخ انتشار: 5 مرداد 1399،کدخبر: 28936 ،www.eskannews.com