دکتر حسین شیرزاد کارشناس توسعه کشاورزی در یادداشتی پیرامون چالش های طرح توسعه اراضی دشت سیستان،اظهار می دارد که، پذیرش نظام بهره برداری جدید نیاز به ساختار منسجم، تامین مالی متعین، دیالوگ انتقادی و سازنده، ارتقای مشروعیت، مقبولیت بازاری و بستر مناسب عقلانیت ارتباطی با بهره برداران دارد. از این روی، پایداری و مطلوبیت نظامهای تولیدی را باید در پرتو زنجیرههای پیشا و پسا تولید، تحلیل معیشت جایگزین، بازارکار، اشتغال و پایداری سکونتگاههای روستایی مستقر در طرح ارزیابی نمود. طرح مزبور برای موفقیت نیاز به بایستههایی دارد که شایسته است تا در قالب ارایه یک الگوی کشت پایدار، نهادسازی و برنامه جامع پشتیبان مالی بصورت مدولار بر اساس تکنیکهای تسهیلگری- اقناعی و تورهای حمایتی –تشویقی به جامعه محلی بهره بردار دشت سیستان عرضه گردد.
شعار سال: بی تردید چالشیترین گذرگاه طرح توسعه اراضی دشت سیستان، استقرار نظام بهره برداری مدیریت مشارکتی منابع پایه در بطن یک شخصیت حقوقی بر مبنای یک نظام حاکمیت شرکتی کارآ و مستقل است؛ در حال حاضر مقرر شده که الگوی کلیشهای و نخ نمای شرکتهای تعاونی تولید روستایی با تشکیل گروه های هم آب و تهیه دفترچه آنها مطابق بند (۴) ماده (۵) و ماده (۲۴) اساسنامه (مدیریت توزیع آب، جمع آوری حق آبه ها، اجرای الگوی کشت و ...) مجری این وظایف در کنار سایر اهداف اجتماعی، اقتصادی و هیدروژئوپلیتیکی طرح فوق باشد.. امری که به نظر وظیفهای صعب و دور از انتظار میآید. طرح توسعه دشت سیستان که در سطح ۴۶۰۰۰ هکتار با مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار مصوب و دراواخر سال ۱۳۹۳ مبادله موافقتنامه انجام آن بطور رسمی کلید خورد، به نهاد مدیریتی بلوغ یافته و ورزیدهای نیاز دارد که آتیه طرح به توانایی آنان گره خورده است. این طرح با احداث ۱۷ ایستگاه پمپاژ شامل ۵ ایستگاه پمپاژ مستقل نواحی، ۲ ایستگاه پمپاژ اصلی و ۱۰ ایستگاه پمپاژ ثانویه؛ و ۴۵۰ کیلومتر خطوط لوله اصلی به قطر ۲۰۰۰ تا ۱۴۰۰ میلی متر، ۳۱۵۰ کیلومتر لولههای شبکه توزیع پلی اتیلن، که آب را از محل منبع به محلهای مصرف در ابتدای گروههای هم آب منتقل مینماید از طرحهای راهبردی کشاورزی کشور محسوب میشود. نظام بهره برداری منطقه اراضی دهقانی – خانواری، تولید سنتی و کاربرد ماشینآلات منحصر به مرحله تهیه زمین و سایر عملیات توسط نیروی انسانی انجام میشود. علاوه بر فعالیت زراعت غلات (گندم، جو) و صیفی جات (هندوانه و خربزه)، نباتات علوفه ای، سبزیجات (۸۷۵۲۱ هکتار) و باغداری (۳۱۵ هکتار)، پرورش دام (حدود ۲۳ هزار راس گاو و گوساله، ۲۴۰ هزار راس گوسفند، ۲۰۴ هزار راس بز و ۴۱ هزار نفر شتر) از فعالیتهای تولیدی دشت با صورتبندی متنوعی از انواع سهم بری محسوب میگردند. نیازسنجیهای اولیه حکایت از آن دارد که دانش فنی بهره برداران نازل میباشد. مساحت جامعه قومی با ساختار خرده دهقانی دشت سیستان بالغ بر حدود ۲۰۳ هزار هکتار میباشد که از این میزان حدود ۱۵۰ هزار هکتار اراضی قابل آبیاری، (در بهترین شرایط بسته به میزان آبی که از آن سوی مرزها (سرریز هیرمند) میآید با لحاظ تعداد ۶۰ تا ۶۵ هزار بهرهبردار در ۱۵۴هزار هکتار قابل کشت است؛ حدود ۹۲۰۰۰ هکتار مساحت اراضی حقابه بران و حدود ۱۲۰ هزار هکتار متوسط ۱۰ ساله سطح زیر کشت موجود میباشد. ۴۶ هزار هکتار اراضی فوق الذکر، پهنههای زراعی اند که در ۲۰۳ هزار هکتار اراضی کشاورزی دشت پراکنده هستند، میزان آب تخصیص یافته به طرح در سطح ۴۶۰۰۰ هکتار، معادل ۴۰۰ میلیون متر مکعب میباشد و لذا تنها میتوان ۲۳ درصد از اراضی طرح و ۳۰ درصد از اراضی قابل آبیاری و ۴۶ درصد اراضی حقابه بران را تامین آب نمود. این واقعیتها توجه به مسایل اجتماعی-اقتصادی در خصوص ساز وکارهای حقوقی توزیع آب، شیوههای فنی تجمیع اراضی، تصمیم درباره شیوه تولید آتی و اشکال مطلوبتر نظام بهره برداری و چگونگی تعیین سهام آب را پر رنگ میسازد. بویژه آنکه سهم آب مزارع را بر اساس حقآبه دفاتر کارافه (سال ۱۳۴۲) و دفاتر مدیری (سال ۱۳۱۱) تعیین و حقآبهداران عرفی کمرنگ دیده شده اند. اگرچه مجریان معتقدند که با شیوهای قانونی دفاتر مدیری و کارافه به صورت مستقیم و حقآبه عرفی هم به صورت غیرمستقیم لحاظ شده و از آنجا که نظامنامه با توافق بهره برداران تنظیم شده در واقع حقابه عرفی را باید لحاظ شده پنداشت. اما معضل اساسی آن است که از سال ۱۳۴۲، تعداد روستاهای منطقه طرح از حدود ۳۵۰ روستا به ۷۵۳ روستا افزایش یافته است؛ لذا تعیین حقابه برای بهره برداران روستاهای جدید التاسیس و نحوه اراضی تجمیع شده از نظر شارع مهم است. طرفه اینکه در قاموس نظام بهره برداری دشت سیستان با ۹۳۰ روستای دارای سکنه، تجربه موفقی از شیوه مدیریت تعاونیهای تولید کشاورزی و روستایی موجود نیست. در سیستان به جز صور آرکائیک گروههای زراعی رعیتی بنام "پاگو " مفهومی بنام گروههای همآب و یا حافظه تاریخی در باب تجمیع اراضی بهره برداران وجود ندارد. ادراک محیطی مفهوم "گروه هم آب" برای بهره برداران هنوز جا نیفتاده، محدودیتهای اقلیمی و فزیکی خاک، نامنظم بودن قطعات اراضی کشاورزی، شور و قلیائیت اراضی در اثر خشکسالیهای مداوم، شرایط سخت و تروماتیک تولید امکان بازتولید سرمایه اجتماعی و اعتماد تعمیم یافته از طریق مشارکتهای دهقانی را به حداقل رسانده است. این در حالی است که حدود ۸۷۹۰ بهرهبردار خارج از باکس انتزاعی- فرضی تجمیع قرار داشته و تصمیمی در خصوص اراضی خارج از باکس گرفته نشده است. با توجه به درجه بالای مهاجر فرستی جمعیت ساکن مناطق روستایی دشت سیستان معادل ۶۰۰۷۵ خانوار (بعد خانوار روستایی حدود ۷۱/۳ نفر)، ورثهای بودن برخی از اراضی و مشخص نبودن نماینده قانونی بعضی وراث؛ تکلیف مالکینی که مهاجرت کردهاند یا مالکین غایب در منطقه هم به ابهامات افزوده؛ دشت سیستان امواج تغییرات در ساختار زمینداری متعددی را طی کرده است. تا قبل از اصلاحات ارضی اول در دهه ۱۳۲۰، زمین هاخالصه بود و اشکال اجاره داری در حال گذار به بزرگ مالکی در کنار خرده مالکی متداول؛ اصلاحات ارزی دوم در دهه ۱۳۴۰ از اقتدار سرداران و خوانین کاست و به تعداد خرده مالکان افزود و در جریان انقلاب اسلامی بخشی از اراضی بزرگ مالکان منطقه توسط هیئتهای هفت نفره بین کشاورزان بی زمین و کم زمین تقسیم گردید؛ لذا باز هم از میزان اراضی در اختیار بزرگ مالکان منطقه کاسته شده و به تعداد خرده مالکان منطقه و رواج سهم بری یا اجاره کاری افزوده شد. نظام بهره برداری سنتی از منابع آب دشت موسوم به مِیروزبندی، که با توجه به نوسانات آبی هیرمند و سهم آب هر کشاورز، به مقدار نسق وی که با میزان تحت بهره برداری او منطبق بوده و به تناسب سهم آب، هر کشاورز میبایستی بنا به سنت حَشَر، مشارکت در لایروبی کانالها داشت (هر مِی آب، معادل نصف شبانهروز یا مساوی با ۱۲ ساعت آب) بواسطه خشکسالیهای اخیر مضمحل شده است. امروزه نظام آبیاری سنتی براساس حقابه بری است و نوبت بندی زارعین براساس موقعیت زمین و سهم آب با آبیاران و سرآبیاران صورت میگیرد. ذکر آنچه رفت واقعیتهای فضایی و تفوق جنبههای اجتماعی اقتصادی و فرهنگی طرح مورد نظر میباشد. بطور سنتی عکس العمل متعارف در برابر این چنین، بستر "خرده دهقانی" تولید در منطقه طرح؛ روی آوردن به اشکال تعاونی و صورتبندی اصلاح شده انواع آن میباشد به گونهای که از ۱۷ شرکت تعاونی تولید پیش بینی شده برای طرح؛ فرآیند ثبت ۱۳ شرکت به اتمام رسیده، کدثبت و شناسه ملی دریافت نموده اند. از ۴ شرکت باقیمانده نیز، مجمع عمومی شرکتهای زهک ۳، هیرمند ۳ برگزار گردیده و اسناد آن برای ارسال به ثبت در حال آماده سازی است. حتی هیرمند ۲ نیز برای برگزاری مجمع در دست اقدام بوده، اما به دلیل شیوع کرونا صدور مجوز از سوی مقامات استانی متوقف شده است. برگزاری مجمع زابل ۲ و نیمروز ۳ به دلیل نواقص اطلاعات پایه اجتماعی عدم تعیین حقآبهها و عدم تکمیل دفترچه گروههای هم آب (جداول تعیین سهم آب و دفترچههای گروههای هم آب) در حال حاضر امکان پذیر نیست. اگرچه نهایی نشدن وضعیت استقرار تعدادی از تعاونیهای تولید روستایی در ساختمانهای اداری، توان مالی قلیل و فقر بهره برداران ذینفع برای تامین منابع مالی و افزایش سرمایه اولیه، درجه پایین مکانیزاسیون زراعی، دانش فنی پایین بهره برداران در بهره برداری از سیستمهای آبیاری؛ و عدم تجهیزات اداری مناسب معضلاتی بوجود آورده؛ با اینحال ایجاد یک اتحادیه تعاونی تولید روستایی منطقهای هم در دستور کار قرار دارد. اما نکته مهمدر سیاستگزاری آن است که باید بتوان با عنایت به شرایط اجتماعی، فرهنگی و عوامل فنی در برخی نواحی عمرانی، به دنبال تکوین نظامهای بهره برداری دیگری جدای از الگوی ناکارآمد فعلی تعاونیهای تولید هم بود. مثلا، بخشی از اراضی (هیرمند ۱) مستعد تشکیل شرکت سهامی زراعی و پهنههایی نیز در (نیمروز و هامون) واجد استعداد تاسیس کشت و صنعت خصوصی و جذب سرمایه گذار میباشند. تا کنون نهایی نشدن دفترچههای گروه هم آب بعنوان رکن ایجاد الگوی نظام بهره برداری در (زابل ۲ و نیمروز ۳) و تعارض عینی بهره برداران به برخی بلوک بندیهای نادرست اجتماعی در بعضی نواحی عمرانی طرح، و اختلافات جانمایی تعدادی از حوضچههای ۵ هکتاری، عدم قبول بهره برداران به میزان حقابه و تجمیع، وجود نواقص در اجرای بعضی از تعهدات پیمانکاری، وضعیت اجرای کمی و کیفی تعدادی از حوضچه ها، ضعف مدیریتی در امکان تحویل آب به حقابه گیران در حوضچههای ۵ هکتاری، نارساییها درتسطیح بعضی اراضی محل اجرای طرح، و عدم بازسازی و لایروبی انهار تخریب شده در کنار مسایل قومی احتماعی به بغرنجیها و پیچیدگیهای طرح افزوده است. در حال حاضر از تجمیع بهره برداران، ۲۰۶۰ گروه هم آب در ۱۶ ناحیه عمرانی تشکیل شده (حداقل مساحت اراضی ۲۰ هکتار و حداکثر ۱۲۰ هکتار)، دفترچه ۱۷۳۶ گروه هم آب تهیه شده، حدود ۳۲۹۲ حوضچه ۵ هکتاری تحویل موقت شده و از این تعداد ۹۷۲ حوضچه تحویل نظامهای بهرهبرداری دشت سیستان گردیده و تعداد ۳۰۲ آبیار و ۲۹ نفر سرآبیار انتخاب شده اند، تدقیق و بروز رسانی نقشههای کاداستر در سطح ۱۷۰۰۰۰ هکتار از اراضی طرح، تهیه و تدوین نظامنامه سهم آب در ۷۲۴ روستا، تهیه صورتجلسه تعیین محل حوضچه تحویل آب در ۱۹۲۳ گروه هم آب، و اسناد فنی تجمیع اراضی در ۱۸۸۷ گروه هم آب، صورت گرفته و مقرر شده تا به میزان ۸۷۰۰ متر مکعب متوسط آب تخصیصی به هر هکتار باشد. اما در مقام عمل این گروهها با یکدیگر همراهی و وفاق کامل نداشته و ریسک محتمل تعارض بر سر آب و زمین وجود دارد. ابهامات عدیده در چگونگی تامین مالی هزینههای نگهداری شبکه انتقال پس از بهرهبرداری و نحوه دریافت آب بهاء از کشاورزانی که تاکنون آببها پرداخت نکردهاند، وجود دارد که نیازمند جلسات مستمر توجیهی است، تردیدها به میزان وفاداری و پذیرش بهره برداران به الگوی کشت اقتصادی و سود ده، نحوه مدیریت ابنیه و مثتحدثات بعد از افتتاح، نگرانیهای ساز و کار تعمیر و نگهداری بدلیل فقدان جاده دسترسی به لولهها، مقاومت پایین و ریسک حفاظت لولهها در مقابل خوردگی در شرایط سخت محیطی، مدیریت پایدار خاک، سرنوشت حقآبههای عرفی، بازسازی اعتماد بین بهره برداران و مجریان طرح از طریق ساز و کارتشکیل "صندوق توسعه حمایت از طرح" به عنوان نهاد مالی پشتیبان و عضویت شرکتهای تعاونی تولید روستایی در نهاد مالی تازه تاسیس؛ حتی تشکیل "سازمان بهره برداری طرح" با مشارکت اتحادیهها و شرکتهای تعاونی تولید دشت سیستان؛ همگی از جمله حلقههای مفقودهای اند؛ که پیگری شان تنها در بطن یک نظام بهره برداری مطلوب دارای زنجیرههای پسین و پیشین مستحکم و در نظر گرفتن سرمایه در گردش مکفی، اشتغال مکمل در کنار کار کشاورزی و معیشت مطمئن امکان پذیر است. طرفه اینکه تدوین و عملیاتی نمودن بستههای جامع آموزشی ترویجی مهارتی گروههای هدف؛ ناظر بر ظرفیت سازی، پایداری، افزایش تاب آوری، توانمند سازی و آموزش بهره برداران به شدت مورد نیاز بوده و سرفصلهای آموزشی شامل برنامه ریزی تحویل و توزیع آب، آشنایی با سیستمهای ابیاری، شیرآلات و تاسیسات نصب شده، درکنار آموزش مدیران عامل شرکتهای تعاونی تولید، ارکان شرکتها شامل اعضای هیئت مدیره، بازرسان، کارشناسان فنی شرکتهای تعاونی، آبیاران، سرآبیاران و نمایندگان گروههای هم آب از امهات یک نظام جامع آموزشی –ترویجی و ضامن موفقیت طرح میباشد. بازسازی اعتماد درباب چگونگی برنامه ریزی الگوی کشت و برنامهای برای افزایش کارایی و بهرهوری در مراحل کاشت، داشت و برداشت نیاز به بازبینی دارد در نظر داشته باشیم که ارایه الگوی کشت به جامعه بهره برداران، منحصرا پدیدهای فنی نبوده بلکه پدیدهای چند بعدی از منظر اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی تلقی میشود. پذیرش نظام بهره برداری جدید نیاز به ساختار منسجم، تامین مالی متعین، دیالوگ انتقادی و سازنده، ارتقای مشروعیت، مقبولیت بازاری و بستر مناسب عقلانیت ارتباطی با بهره برداران دارد. از این روی، پایداری و مطلوبیت نظامهای تولیدی را باید در پرتو زنجیرههای پیشا و پسا تولید، تحلیل معیشت جایگزین، بازارکار، اشتغال و پایداری سکونتگاههای روستایی مستقر در طرح ارزیابی نمود. پیشبرد طرح به حل تعارضات ذهنی-عینی و پاسخگویی به ابهامات ساختاری و اندیشیدن به راه حلهای اقناعی برای جامعه کشاورزان منطقه طرح نیاز دارد.. براساس مقولات مشروحه فوق، طرح مزبور برای موفقیت نیاز به بایستههایی دارد که شایسته است تا در قالب ارایه یک الگوی کشت پایدار، نهادسازی و برنامه جامع پشتیبان مالی بصورت مدولار بر اساس تکنیکهای تسهیلگری- اقناعی و تورهای حمایتی –تشویقی به جامعه محلی بهره بردار دشت سیستان عرضه گردد.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال