دکتر حسین شیرزاد دکترای توسعه کشاورزی به بیان مشکلات و نابسامانی های نظام بهره برداری در کشاورزی کشور می پردازد و اینگونه مطرح می کند که ؛این یادداشت در پی درستی یا نادرستی "تنوع برداشت ها" از مفهومی تحت عنوان نظام های بهره برداری کشاورزی نیست، بلکه سعی دارد تا با ارایه یک چارچوب نظری، اندکی به فهم پدیده فوق عمق بیشتری بخشد. کما اینکه نزدیک به پنج دهه است که ما در مباحث نظام های بهره برداری کاملا در ورطه عملگرایی افراطی غوطه وریم و بسیاری از رفتارهای کلان مدیریتی در این بخش غریزی و رمانتیک میباشد.
شعار سال: در مدیریت کلان کشاورزی کشور فقر نظری در آگاهی از ابعاد پیچیده و عمیق نظام بهره برداری و فقر عملی به مثابه فقدان اراده سیاسی و مدیریتی جدی برای ساماندهی نظامهای بهره برداری کشاورزی کشور و عدم پذیرش هزینههای آن مشهود است. امیدواری جامعه کشاورزی کشور آن است که با استقرار دولت جدید و بدست گرفتن زمام تغییرات توسط تیم مدیریتی متخصص، با تجربه و با افکاری نو در آیندهای نزدیک، نابسامانیهای نظامهای بهره برداری کشاورزی کشور تعدیل گردد و در چنبره بحرانهای متسلسل مرغ، و تخم مرغ و جوجه یک روزه و ... به محاق فراموشی سپرده نگردد. اما نخستین مسئله در تبیین و تحلیل نظامهای بهره برداری کشاورزی در ایران آن است که نظام ادراکی، هرمنوتیک ادراک متون، فهم استنتاجی و تعریف صاحبنظران و ذی مدخلان دستگاههای اجرایی و ذینفعان و متولیان توسعه کشاورزی کشور در مورد مفهوم «نظام بهره برداری» یکسان نیست و متخصصان آب و خاک، جغرافیدانان، جامعه شناسان، اقتصاددانان و ... هریک این مفهوم را از منظر نظم یکسویه مطالعاتی خویش توصیف و تحلیل کرده اند و ضعف تئوریک یا بی توجهی در حوزه نظری نظام های بهره برداری کشاورزی کاملا مشهود است. بی تردید حتی مفهوم نظامهای بهره برداری در میان متولیان آب و خاک وزارت جهادکشاورزی با متولیان دفتر نظامهای بهره برداری سازمان تعاون روستایی نیز کاملا متفاوت و گاها متعارض است این تفاوت نگاه از ادراک نظامهای بهره برداری، حتی در بین دو وزارتخانه نیرو و جهادکشاورزی هم کاملا پیدا است. این یادداشت در پی درستی یا نادرستی هر کدام از این "تنوع برداشت ها" از مفهومی تحت عنوان نظام های بهره برداری کشاورزی نیست، بلکه سعی دارد تا با ارایه یک چارچوب نظری، اندکی به فهم پدیده فوق عمق بیشتری بخشد. کما اینکه نزدیک به پنج دهه است که ما در مباحث نظامهای بهره برداری کاملا در ورطه عملگرایی افراطی غوطه وریم و بسیاری از رفتارهای کلان مدیریتی در این بخش غریزی و رمانتیک میباشد. به گونهای که درک نازل فعلی ما از مفهوم نظام بهره برداری در محدوده طراحی کانال، لوله گذاری، احداث شبکه آبیاری، زهکشی، تسطیح و یکپارچه سازی اراضی و فهم ما از تشکل و نهادسازی در نظامهای بهره برداری در حد تعاونی تولید و شرکت سهامی زراعی تاکنون فراتر نرفته است. شوربختانه حتی پیشینه نگاشته ها، آموزه های ۶۰ سال گذشته (حداقل پس از رخداد اصلاحات ارضی) و تجارب دشوار مداخله گری در نظامهای بهره برداری سنتی را نیز به فراموشی سپرده ایم. اصولا، نظام بهره برداری کشاورزی یکی از پیچیده ترین و بحث برانگیزترین موضوعات علمی در بخش کشاورزی است و با توجه به زمینه علمی آن تعاریف گوناگونی از آن به عمل آمده است. ﺑﻪ ﻃﻮر تاریخی نظامهای بهره برداری ﻛﺸﺎورزی اﻳﺮان ﺑﺮ دو اﺻﻞ ﺛﺎﺑﺖ و ﻏﻴﺮ ﻣﻨﻘﻮل (آب و ﺧﺎک) ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﺎﻟک ﺑﻮده و ﺳﻪ اﺻﻞ ﻣﻨﻘﻮل (بذر، ﻧﻴﺮوی ﻛﺎر، ﮔﺎو) ﻗﺮار دارد. سامان یک نظام بهره برداری در بخش کشاورزی و منابع طبیعی، فراگردی «ساختاری-کارکردی» است و به سه «مولفه» استوار میگردد. مولفه نخست مولفه مالکیت و مسئله ارضی است. مولفه دوم ماهیت اجتماعی، فرهنگی و نهادی دارد و مولفه سوم بالذاته به موضوع تنوع فعالیتها و اقتصاد نظامات بهره برداری برمیگردد. بعبارت دیگر در تحلیل یک نظام بهره برداری؛ باید وضعیت مولفهها بطور شفاف تعیین تکلیف شود. نظام بهره برداری باید با چارچوبهای شرعی و قانونی کشور در مورد نحوه مدیریت و از منابع ملی (آب و خاک) حرایم قانونی، اراضی دولتی و قوانین تجارت و مدیریت بنگاه های خصوصی و... منطبق باشد. نظام بهره برداری، باید منعطف باشد. به گونهای که از نظر «ساختاری – کارکردی» در شرایط متفاوت کارایی لازم را داشته باشد. همچنین در نظام بهره برداری، استقرار سیستم ساماندهی فرایند توانمندسازی جامعه محلی الزامی است. فرایند توانمندسازی جوامع محلی برای استفاده از تکنولوژیهای نوین و ارتقاء بهره وری و افزایش کارایی، جزء وظایف حاکمیتی است، که از طریق تشکلهای مدنی-تولیدی باید سازماندهی شود. در بررسی پیشینه نگاشته ها، حول موضوع "شناخت شناسی نظامهای بهره برداری" عمدتاً دال بر نادرستی در بکارگیری "روششناسی شناخت نظامهای بهره برداری" است که نظامهای بهره برداری را مترادف با سازمان تولید و حتی شیوه تولید پنداشتهاند. حال آنکه سازمان تولید بررسی مفروضات اکونومتریک یک واحد تولیدی در سطح اقتصاد خرد است و در مطالعه سازمان تولید نه تنها مولفه های چهارگانه اقتصاد اعم از عملیات تولید، توزیع، بازاریابی و مصرف بلکه زنجیره ارزش نوع کشت، شیوه تولید، نوع آبیاری، کاشت، داشت و برداشت نیز باید مورد توجه قرار گیرند و حتی موارد فراتر از آن باید به فعالیتهایی نظیر انبارش، بازاررسانی، بازاریابی و مطلوبیتهای مصرفی کالایی نیز باید پرداخته شود. در حالیکه وقتی ما به مناسبات اجتماعی و روابط حقوقی تولیدکنندگان با یکدیگر میپردازیم صرفاً در حوزه مباحث اقتصاد سیاسی طرح موضوع گشته و قضایا کاملاً از بحث سازمان تولید منفک میباشد. منظور از این تذکر، رهنمون ساختن خواننده به نگاه مولف از منظری متدیک و متفاوت میباشد. اما از نقطه نظر تئوریک کانون شناخت شناسی فعالیتهای نظامهای بهره برداری کشاورزی حول پیکربندی، محورهای متنوعی قابل بررسی است:، اما جدا از تفاوت نگاهها در حوزههای اجرایی و به دور از تنگ نظریهای عملیاتی؛ باید در ابعاد نظری نیز تعارض نگرشی را در دو قالب پارادایمیک "نگره تعادل گرایان (رهیافت نوسازی، نشر، ساختارگرایان غیر مارکسیست) و نگره تضادگرایان (مارکسیستهای پیرو رهیافت وابستگی و نئووابستگی، پست مدرنها و ساختارگرایان مارکسیست)، جستجو نمود؛ بنابراین با توجه گستردگی شاخصهای متکثر بیان شده، در یک تعریف قابل قبول، نظام بهره برداری، نظامی است مشتمل بر شیوههای رسمی وعرفی فراهمآوری و کاربرد منابع و عوامل تولید که در چارچوب مقیاس، فنآوری، سازمان کار و مناسبات اجتماعی معین، به منظور دستیابی به محصول وعرضه آن در بازار شکل یافته است. در نظریه سیستمها به مجموعه تفکیک ناپذیر اجزای متعامل، نظام گفته میشود. حضور سیال و جوهری تعامل همواره مانع از آن است که بررسی اجزای منفرد نظام و تقلیل سطح تحلیل آن به صورتی جدا و مستقل عملی باشد. هر نظام معمولاً خود جزیی از نظام بزرگتری است و قابل تقسیم به اجزای کوچکتر، به خصوص آنکه نظام های اجتماعی درگیر در تولید (چه کشاورزی و چه حتی صنعتی)، خود واجد ساختارها (منزلتها و نقشهای به هم وابسته است) و پارهای کارکردها (به معنای الگوهای نمادین کنش و همکنشی) بوده و درعین ثبات تحولپذیر و پایدار نیز میباشند. از نقطه نظر عینی، بهره برداری ناظر بر واحد تولیدی است که در آن یک یا چند فعالیت تحت یک مدیریت قرارداشته و اداره امور فنی و اقتصادی آن به عهده یک بهره بردار بصورت انفرادی یا چند بهره بردار مشترک باشد. مفهوم شیوه رسمی نیز به معنای طریق قانونی و به رسمیت شناخته شده توسط مراجع رسمی کشور و در نتیجه برخوردار از حمایت قانون است. از این شمار، مالکیت با سند رسمی، افراز ثبتی، اجاره و قراردادهای محضری، احکام دادگاه ها و جز اینهاست. اما شیوه عرفی، امور به مرور زمان سنت شدهای است که جامعه آن را معتبر بداند – هر چند رسمی یا کاملا رسمی نباشند. مانند حقابه ها، قواعد تقسیم آب کشاورزی، حقوق علفچر و جز اینها که غالباً عرفی هستند. در معنای وسیع کلمه، نظامهای بهره برداری کشاورزی، سیستمهای متعامل اجتماعیاند که به کمک دانش، اطلاعات و مهارتشان ـ به اندازه که از آن برخوردارند ـ با کاربرد نهاده و تکنولوژی ـ تا مرزهایی که در اختیار و در دسترس دارند ـ از منابع پایه (زمین، آب، منابع تولید حیوانی و گیاهی) بهره برداری کرده و محصولات کشاورزی را تولید، تبدیل و عرضه میکنند. از این رو اجزای اصلی نظام های برداری که قابل نظارت و ارزشیابی و مقیاسپذیر بوده و دارای دیمانسیون (معادل ابعادی) بوده عبارتند از دانش و اطلاعات، نهاده ها، تکنولوژی، منابع پایه، نیروی انسانی، منابع مالیـ اعتباری و مدیریت نظام بهره برداری، در حقیقت تفاوتهای ظاهری و ماهوی موجود در کمیت و کیفیت هریک از اجزای اصلی، و تعاملی که این اجزا با یکدیگر و با محیط بیرونی (محیط های اجتماعی، اقتصادی طبیعی و سیاسی) دارند. ویژگی ها و خصوصیات هر سیستم و توانمندیها و قابلیتهای آن را به وجود آورده و از دیگری متمایز میسازد. همچنین استحاله و دگردیسی در هریک از این اجزا موجب تغییر مناسبات آنها با هم و تغییر تعامل آنها با محیط شده و در تحلیل نهایی منجر به تحول نظام بهره برداری و گرایش مسلط به سوی تکامل کمی یا کیفی یا تنزل نظامهای بهره برداری میگردد؛ بنابراین نظام بهره برداری، نظامی اجتماعی- اقتصادی دارای زیربنا و روبنای خاص خود با ساختار متعینی از سلسله مراتب قدرت و الگوی خاص زمین داری که در مرحله معینی از تکامل اجتماعی، صورت بندی خاص خود را دارد. براساس یک مطالعه توسط نگارنده با متدولوژی فراتحلیلی حدود ۲۱ طبقهبندی مختلف از نظام های بهره برداری کشاورزی در کشور وجود دارد. توجه به این مجموعه عظیم از مفاهیم نظیر نوع مناسبات و قواعد کار و اصول حاکم بر مناسبات تولید و نظام اجتماعی تولید و کاربر یا سرمایه محور بودن فعالیتهای مدیریتی، ضرورت همگرایی در تدوین شاخصهایی جهت تبیین وضعیت نظامهای بهرهبرداری را الزامی میسازد. اما آنچه اکثریت پژوهشگران ایرانی (ازکیا، توفیق، لهسایی زاده، نوری نائینی، ملکانیان، مهاجر) در مقایسه میان انواع نظام های بهره برداری بر آن اتفاق نظر دارند نوعی تقسیمبندی چهارگانه نظام بهره برداری دهقانی، تجاری کوچک، تجاری متوسط و تجاری بزرگ میباشد که در حال حاضر توسط مدیریت کلان کشاورزی کشور هیچ برنامه جامع و منسجمی برای حمایت، هدایت، نظارت و حتی اصلاح مدیریت آنها وجود ندارد. تجربه پنجاه سال گذشته توسعه بخش کشاورزی در ایران نشانگر این واقعیت می باشد که بدون وجود نظام بهره برداری متناسب با منابع و امکانات کشور امکان دسترسی به توسعه کشاورزی (علیرغم سرمایه گذاریهای عظیم مادی و فنآورانه) عملا امکانپذیر نخواهد بود. نتایج اقدامات انجام شده و تجارب عملی نیم قرن اخیر نیز نشان داده است که دولتها در امر شناخت و توسعه و تحول نظام بهره برداری در بخش کشاورزی موفقیت چندانی بدست نیاورده است. بررسی وضعیت موجود و روند تحولات نظام بهره برداری در کشور نشانگر این واقعیت می باشد که بدلیل تغییرات در زیر ساختهای توسعه ای، تحولات سریع جمعیتی (سالمند شدن کشاورزان، مهاجرت نیروی جوان و کارآمد از بخش کشاورزی و روستایی به بخش شهری و فعالیتهای بخش خدمات و صنعت) و اقتصادی، نظامهای بهره برداری در بخش کشاورزی به خودی خود و بدون نظارت و مدیریت بخش دولتی تنها بدلیل تاب آوری غریزی و سازگاری محیطی، دستخوش تحولات اساسی شده اند و صورتهای جدیدی از نظام بهره برداری را ایجاد نموده اند که مورد غفلت قرار گرفته اند. در همین حال متولیان بخش دولتی صرفا به قالبهای سنتی و نهادهای مورد نظر خود همچون شرکتهای تعاونی تولید و شرکتهای سهامی زراعی و کشت و صنعتها چشم دوخته اند که بر اساس آمارها تنها کمتر از یک پنجم منابع بخش کشاورزی را به خود اختصاص میدهد.
نویسنده: دکتر حسین شیرزاد، دکترای توسعه کشاورزی
از این نویسنده بخوانید:
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال