شعار سال: دکتر محمد طبیبیان اقتصاددان ایرانی چند ماه است بر روی صفحه تلگرامی خویش ضمن معرفی اقتصاددانان بزرگ با ساده کردن اندیشه اقتصادی انها به علاقمندان اقتصاد سیاسی و نیز مدیران سیاسی ایران یاد آوری میکند نمیتوانند اراده خود را برای همیشه بر دانش اقتصاد و دگرگونیهای اقتصاد خانواده، بنگاه و نیز بر اقتصاد کلان تحمیل کنند.
دراین بخش از نوشتههای ادامه دار دکتر طبیبان ضمن اینکه با آلفرد مارشال اقتصاددان بزرگ و استاد اقتصاد کمبریج آشنا میشویم یاد میگیریم مفهوم عرضه وتقاضا وکاربرد واقعی آن در زندگی اقتصادی چیست و چرا نباید بیهوده بخواهیم سلیقه خود را بر قیمتها اعمال کنیم و بخواهیم یک قانون تغییر ناپذیر را دستکاری کنیم
گوش شنوا
آلفرد مارشال در یک خانواده متوسط در لندن در سال ۱۸۴۲ به دنیا آمد و از کودکی استعداد خود را در ریاضی آشکار کرد و در همین زمینه هم در دانشگاه به تحصیل پرداخت. سپس به فلسفه اخلاق گرایش پیدا کرد و به این زمینه دل داد. او افکار و ایدههای بلند نظرانه و آرمانی در مورد اصلاحات اجتماعی داشت و در مورد آنها با هیجان صحبت میکرد. روزی یک همکلاس به او گفت “اگر اقتصاد سیاسی را میفهمیدی اینگونه بی پروا صحبت نمیکردی. ” نکتهای که شاید در ایران هم بتوان به بسیاری افراد گوش زد کرد که البته گوش شنوایی هم نیست. اما آلفرد مارشال به خود آمد کتابهای آدام اسمیت، جان استوارت میل، بنتام و ریکاردو و متفکرین فرانسوی و آلمانی را خواند و اقتصاد را به عنوان رشته اصلی مورد نظر خود برای پژوهش و مطالعه انتخاب کرد. کتاب مشهور او “ مبانی اقتصاد” در شش جلد تدوین شده است. او در این کتاب بسیاری از دست آوردهای خود را مطرح میکند. مارشال تا سال ۱۹۴۲ که در گذشت استاد اقتصاد در دانشگاه کمبریج بود.
جدا شدن از سیستم سازها
تا قبل از مارشال اقتصاد دانان، از آدام اسمیت تا کارل مارکس، کلیت نظام اقتصادی را در نظر داشتند و در ارتباط با کمیتهای کلان و ارتباط آن با یکدیگر به مطالعه و اندیشه ورزی میپرداختند. آلفرد مارشال تلاش عمده خود را بر آنچه امروزه اقتصاد خرد خوانده میشود متمرکز کرد و تلاش کرد درباره بسیاری از ابهامها و سردر گمیهای پیشینیان خود را روشنگری کند. از جمله ابهام در باره قیمت کالاها و خدمات. در این مورد زمینه دانش ریاضی او بسیار مفید واقع شد. گرچه در پشت دست آوردهای او بهره برداری از ریاضایات نهفته است، اما او نتایج کار را به زبان ساده و با بهره برداری حداقلی از ریاضی بیان میکند. در پایین به برخی از دست آوردهای او میپردازیم.
ابزار عرضه و تقاضا
شاید در اقتصاد سادهتر از ابزار تحلیلی عرضه و تقاضا ابزاری وجود نداشته باشد که در عین حال از درجه عمق تحلیلی و کار بردی فوق العادهای نیز بر خوردار است. همچنین ابزاری است که بسیار مورد سوء برداشت قرار گرفته است. در اینجا چند ویژگی عمده این ابزار به اجمال معرفی میشود:
۱. اگر عوامل دیگر مثل سطح در آمد افراد و سلیقه آنان و قیمت سایر کالاها را ثابت تصور کنیم با کاهش قیمت یک کالا مقدار مورد تقاضا از آن کالا افزایش مییابد. مثلا اگر قیمت گوشت مرغ کاهش یابد و در آمد و رجحانها و قیمت گوشت گوسفند و سایر کالاهای مرتبط ثابت باشد با کاهش قیمت گوشت مرغ مقدار تقاضا برای آن افزایش مییابد. این قاعده به جز یک مورد استثنا در مورد تمام کالاها و خدمات صادق است. اگر تکنولوژی تولید و قیمت نهادههای تولیدی ثابت باشد با افزایش قیمت یک کالا میزان عرضه آن کاهش نمییابد (یا ثابت میماند یا افزایش مییابد). مثلا اگر قیمت گوشت مرغ افزایش یابد، تکنولوژی تولید ثابت و قیمت نهادهها ثابت، در نتیجه افزایش قیمت انگیزه بیشتری برای تولید و عرضه فراهم میشود. این دو مطلب را میتوان بر روی نمودار نشان داد. برروی این نمودارها بر عکس شیوه رایج ریاضی، متغییر وابسته بر روی محور افقی است.
در این مفهوم ساده نگرش عمیقی وجود دارد که برخی از آنها رادر اینجا یاد آوری میکنیم:
الف- با این که برای یک کالا هزاران نفر مشتری متفاوت در بازاروجوددارد و نیز هزاران فروشنده مختلف، اما اینها از تصمیم یکریگر آگاه نیستند و جدا- جدا تصمیم میگیرند. اما باوجود این، یک قیمت وجود دارد که در آن قیمت تصمیم هزاران خریدار و هزاران فروشنده یکسان میشود، بدون این که نیازی به دخالت دیگری باشد.
ب- اگر قیمتی بالای قیمت تعادلی تحمیل شود (خط منقطع) مازاد عرضه ایجاد میشود یعنی بازار تسویه نمیشود و میزانی کالای فروش نرفته باقی میماند.
ج- اگر قیمتی پایینتر از قیمت تعادلی تعیین شود مازاد تقاضا وجود خواهد داشت یعنی افرادی در این قیمت داوطلب خرید هستند که عرضه کفاف نمیدهد. در این حالت، صف، نوبت، تخصیص اداری و بازار سیاه ایجاد میشود.
فرضیههای مربوط به ثابت بودن سایر متغییرها
در بخش قبل فرض شد سایر عوامل، ثابت بمانند. اگر سایر عوامل ثابت نماندند چه میشود؟ با افزایش در آمد مردم، با تغییر سلیقه و رجحان نسبت به نفع کالای مورد نظر، با افزایش قیمت کالاهای جایگزین و کاهش قیمت کالاهای مکمل کالای مورد نظر ما کل تابع تقاضا به طرف راست جا به جا میشود. با تغییر عکس در کمیتهای ذکر شده کل تابع به طرف چپ جا به جا میشود.
در مورد تابع تقاضا نیز به همچنین. با بهبود تکنولوژی تولید و کاهش قیمت نهادهها تابع عرضه به سمت راست جا به جا میشود و بر عکس با کاهش سطح تکنولوژی و افزایش قیمت نهادهها کل تابع عرضه به سمت چپ جا به جا میشود.
به طور طبیعی این جا به جاییها بر روی نقطه تعادل، قیمت تعادلی و مقدار تعادلی تاثیر میگذارد، اما نتایج بالا کماکان بر قرار هستند.
۲- از ویژگیهای جالب این ابزار کارکرد و تفسیر ضریب کشش تابع عرضه و تقاضا است. برخلاف ریاضیات شیب این منحنیها اطلاعات مفیدی در اختیار ما قرار نمیدهد. زیرا رقم ضریب زاویه با تغییر در واحد سنجش تغییر میکند. یعنی اگر قیمت را با تومان بسنجیم و یا ریال ضریب زاویه این منحنیها تفاوت میکند در صورتی که ذات آنها تغییر نمیکند (همچنین است در مورد واحد وزن که کیلو باشد یا تن ضریب زاویه متفاوتی بدست میدهد). به همین دلیل هم مارشال مفهوم ضریب کشش را به کار برد.
ضریب کشش نسبت دو درصد است بنا براین واحد سنجش خاصی ندارد. ضریب کشش قیمتی تقاضا در صد تغییر در مقدار مورد تقاضا است در نتیجه در صد خاصی از تغییر در قیمت. مثلا اگر قیمت تخم مرغ ده درصد کاهش یافت و میزان تقاضا برای آن پانزده در صد افزایش یافت ضریب کشش تقاضا برای تخم مرغ ۱.۵ است که البته عدد منفی است لیکن به صورت قدر مطلق نشان میدهند. این ارقام از اهمیت بسیاری بر خوردار هستند.
برای مثال مطالعات آماری در آمریکا نشان داد که میانگین ضریب کشش تقاضا برای شیر ۱۱/. برای گوشت ۱۸/؛ و برای سیب زمینی ۲۸/. بوده است. یعنی اگر در یک سال عرضه سیب زمینی به دلیل شرایط آب و هوایی یا بهبود تکنولوژی ۵ درصد افزایش یابد قیمت سیب زمینی معادل ۱۸ در صد کاهش مییابد؛ که علیرغم بهبود تولید معادل ۵ در صد در آمد کشاورزان را ۱۳ درصد کاهش میدهد. این نوع مشاهدات سبب شد که در کشورهای پیشرفته برنامههای حمایت از کشاورزی تنظیم و اجرا شود.
میتوان تصور کرد که برای کالاهای غیر ضروری عکس این امر صادق است و ضریب کشش تقاضا بزرگتر از یک است و مثلا ۵ درصد افزایش تولید قیمت کالا را کمتر از ۵ درصد کاهش میدهد.
ضریب کشش عرضه کاملاً متفاوت است و بر حسب این که ما کوتاه مدت یا بلند مدت را در نظر داشته باشیم متفاوت است. چون در کوتاه مدت تکنولوژی تولیدو قیمت نهادهها کم و بیش ثابت هستند تابع عرضه کوتاه مدت نزدیک به خط عمودی است. در بلند مدت که این کمیتها فرصت تغییر بیشتری دارند تابع عرضه نزدیک به خط افقی است. همچنین اگر امتداد تابع عرضه محور افقی را قطع کند ضریب کشش عرضه کوچکتر از یک. اگر از مبدا مختصات رد شود معادل یک و اگر محور عمودی را قطع کند بزرگتر از یک است. در نمودار ارائه شده میتوان دریافت که ضریب کشش عرضه بزرگتر از یک ا ست.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت ساعت 24، تاریخ انتشار: 25 مهر 1399، کد خبر: 516899، saat24.news