شعار سال: مکانهای آموزشی که حّدّ کارکردشان انتشار مقاله و اعطای مدرک تحصیلیست به اشتباه عنوان دانشگاه را یدک میکشند. نهاد دانشگاه فراتر از یک مؤسسه آموزشی – اداری بوده و با نقش و رسالتش در امر آموزش عالی، مسئولیت اجتماعی و ارتقاء آگاهی جامعه هویت مییابد.
تاریخچه فعالیتهای دانشگاهیان در ایران نشان میدهد دانشگاه از عهده چنین اهدافی در برخی مقاطع تاریخی برآمده است. این نوشته دلایل و گامهایی را شرح میدهد که دانشگاه و دانشگاهیان بایستی برای نجات از وضعیت فعلی، احیاء شأن و حقانیّّت خود و تثبیت دانشگاه در جامعه بردارند. این گامها میتواند با تأسیس سازمان نوین دانشگاهیان ایران تحقق و استحکام یابد.
دانشگاه در حال حاضر، به دلیل حداقل سه عامل بزرگ شدیداً در رنج و محنت است. پاندمی بیماری کووید و شرایط کُُرونایی علاوه بر خسارتهای جانی و روحی – روانی، باعث تعطیلی بسیاری از فعالیتهایِ جمعی از قبیل تشکیل حضوریِ کلاسهای درس، جلسات، سخنرانیها و همایشهای دانشگاهی و دانشجویی شده است. ایراد نه صرفاً تبدیل حضوری به مجازی بلکه کاهش تأثیر فکری و فرهنگی گفتمان دانشگاه روی گروههای اساتید و دانشجویان و در نتیجهکلّ جامعه را شامل میشود. هیچ گفتمان عقیدتی یا فلسفی نمیتواند خود را محقّ و لازم الاجرا پنداشته و پروژه حقیقت جویی را مسدود کند. نیل به حقیقت تنها با فضای آزاد ابراز و اشاعه عقیده و اندیشه، و نقد آزادانه نظریات و ایدئولوژی محقق میشود.
بُرُوز وضعیت آشفته اقتصادی که نسبت مستقیم با میزان تنش درروابط منطقهای ایران و برنامه هستهای داشته و باعث ظهور جمعیتی مُُفسد و سودجوی فرصت طلب شده با هیچ منطقی موجه نیست؛ این سؤال را دامن میزند که چرا حفظ ثبات اقتصادی و اخلاقیات اجتماعی، اولویت اصلی و تعیین کننده در سیاستهای کلان حکومتی قرار نمیگیرند؟ ناهنجاری اقتصادی و اجتماعی، کاهش انگیزش و اعتقاد دانشگاهیان به رسالت و اهداف آموزش عالی را در پی داشته و باور آحاد جامعه به نظام حاکمه را تحت تسلط قرار میدهد.
دلیل سوم ناشی از برخی سیاستهای محدودکنندۀ بازمانده از مصوّبّات انقلاب فرهنگی در خصوص دانشگاههاست. سیاستهایی که طی سالها اصلاح یا جایگزین نشده و باعث از دست رفتن خودمختاری و شیوه فکری دانشگاه شده اند. زیرا اقدام و سخن دانشگاهیان تحت این سیاستها ممیزی میشود که باعث افولِ مرجعیت فکری دانشگاه در جامعه شده است. آخرین رویکرد تجویز شده برای دانشگاهها یعنی «خدمت به جامعه و صنعت»، امری ضروری، ولی واجد نقصی بزرگ است. زمینههای همکاری در ابلاغیهها عمدتاً مشارکت در پروژههای تولیدی و صنعتی ست و از زمینههای اجتماعی مانند ارتقاء آگاهی جامعه و کاربست دانش در اخلاق و فرهنگ غفلت شده است. جهت رفع این نقیصه بایستی دفتر ارتباط دانشگاه و جامعه در دانشگاهها راه اندازی و همایشهای «دانش و آگاهی اجتماعی» برای دانشجویان و علاقمندان عمومی به اجرا گذاشته شود.
در یکی دو دهه اخیر نسبت به کجرویها و عدول دانشگاه از اهداف و رسالت اصلی اش، بسیارانتقاد شده است. اکنون اگر ارادهای برای احیاء و بازتأسیس دانشگاه برخیزد با انبوهی از کاستیها و مشکلات مواجه میشود. نواقص و مشکلات گوناگون جامعه فعلی ایران، انتظارات و مطالبات متنوعی را به سمت دانشگاه سرازیر میکند که از مطالبات صنفی و آموزش بزرگسالان گرفته تا لزوم ارتباط ارگانیگ دانشگاه و فنآوری را شامل میشود. از طرفی با تاریخچه درخشان دانشگاهیان و دانشجویان از حیث مسئولیت اجتماعی و سیاسی در برخی مقاطع تاریخی مواجه ایم و در این میان اقدامات سازمان ملی دانشگاهیان در ۸۵-۷۵۸۱ فراموش نشدنیست. اگر دانشگاهیان به این تاریخ بی اعتنا باشند، دانشگاه بدون هویت خواهد ماند. در چنین اوضاع و احوالی یا باید به این اهداف، آرمان و تاریخچه پشت کرده و تسلیم دلمردگی و سیاستهای بازدارنده دانشگاهها شد یا باید در جهت احیاء این ارزشها پای در راه نهاد. سازمان نوین دانشگاهیان میتواند از بطن شوراهای صنفی و افراد معتقد بر احیاء دانشگاه، تأسیس شود تا مطالبات خود را تدوین و به گوش همگان برسانند.
اکثریت جامعه در اتخاذ باور، عقیده و تصمیم به مراجع فکری مورد قبولشان رجوع میکنند. انتخابات، تصمیمات اقتصادی، ارزشها و سبکِ زندگی و پذیرفتن آموزههای فرهنگی برخی از این زمینهها هستند. فقدان مرجعیت فکریِ ذیصلاح و پرمخاطب یکی از معضلات اجتماعی وفرهنگی در ایران امروز است که دارای تبعات منفی در عرصههای سیاسی نیز هست.
بسیاری از صاحب نظران از سلبریتیزه شدن مرجعیت فکری و تأثیر سلبریتیها روی افکار عمومی درسالهای اخیر سخن گفته اند. این پدیده باعث ایجاد افکار محدود و سطحی بدون منطق تفکّّر در کثیری از جمعیت کشور به ویژه نسل جوان شده است. وقتی از ورود دانش به آگاهی اجتماعی ممانعت شود فضا برای سلبریتیزه شدن باز میشود.
یکی از اهداف نهاد و سازمان دانشگاهی اینست که نهاد دانشگاه را از محدوۀ اداری و تحصیلی فعلی اش فراتر برده و آن را به یکی از مراجع فکری در کشور مبدّّل کند. این نه خواستهای آرمانی که از وظایف اصلی دانشگاههاست که در گذشته تا حدی ایفا میشده، ولی اکنون از انجام آن عاجز است. فقدان مرجعیت فکریِ ذیصلاح و پرمخاطب یکی از معضلات اجتماعی وفرهنگی در ایران امروز است که دارای تبعات منفی در عرصههای سیاسی نیز هست.
دانشگاه نباید عمدهترین مخاطبین خود یعنی دانشجویان را از دست دهد. این کار با افزایش نقش دانشگاهیان در جامعه و تربیت بزرگسالان میسر میشود. دانشگاه میباید به دانشگاهیان و افراد جامعه بیاموزد عقیده را نه از روی تعصّّب بلکه برمبنای «مهارتهای تفکّّر منصفانه» پرورش دهند. خوشبختانه دانشِ جامعی از مهارت تفکّرِ نقّّاد و مُُنصف در دسترس است و ضروریست درسی با موضوع مهارت تفکّّر تدوین و برای تمامی دانشجویان کارشناسی تدریس شود. از این رو سبک و ارزشهای زندگیِ مصرفیِ سلبریتیزه در یک طرف و گفتمانهای عقیدتی که با تهییج تعصبات و القائات روانی، باورهایی را در ذهن مخاطبین حکّ میکنند، آفتهای مزرعه آموزش عالی و آگاهی اجتماعی هستند. به علاوه، حتی تفکّّرات مصون از این دو آفت، با «سپهر گفتمانیِ فئودالیزه شده» مواجه اند که سالهاست در فرهنگ این سرزمین جا افتاده و فقدان اراده و شهامت در گفتار نزد دانشگاهیان را دامن زده است.
جای بسی تأسف است که وزارت متولّّی دانشگاه، نامش را در ۱۱ / ۷۷ از وزارت فرهنگ و آموزش عالی به علوم، تحقیقات و فنآوری تغییر داد. این تغییر نام، بی توجهی دانشگاه به آموزشِ فرهنگ و آگاهی اجتماعی را به دنبال داشت.
گفتمان فکری دانشگاه که از آن صحبت میکنیم شیوهای از تفکّّر و سنجش نظریههای تبیینی و ارزشی و نیز نقد گفتمانهای عقیدتی و سیاسی است. هر استاد دانشگاهی که منطق تحولات علوم اعمّ از اثباتی، تجربی و تفسیری را درک و متدولوژی پژوهشیِ تخصص خودش را درونی کرده باشد، ملاک صحّّت و صِِدق در شیوۀ تفکّّر و بیان نتایج را، ملکه ذهن و خلق و خوی فکری خود قرار میدهد، مگر اینکه صرفًاً علم ورزی تقلید کرده باشد. از این رو دغدغه و ملاک گفتمان دانشگاه، فهمِ صحیح و نقد بی طرفانه اندیشه هاست و جانب اخلاق گفتگو و صدق در گفتار را میگیرد که بر پایه جامع نگری و استدلال مستدلّ است، دغدغه حقیقت را دارد و حقیقت را فدای مصلحت و منفعت نمیکند و حافظ منافع هیچ طبقه و کاستی نیست. این شرط حقیقت، از طریق اثبات حقّانیت فلان نظریه فلسفی یا سیاسی تأمین نمیگردد.
هیچ گفتمان عقیدتی یا فلسفی نمیتواند خود را محقّ و لازم الاجرا پنداشته و پروژه حقیقت جویی را مسدود کند. نیل به حقیقت تنها با فضای آزاد ابراز و اشاعه عقیده و اندیشه، و نقد آزادانه نظریات و ایدئولوژی محقق میشود.
در چنین فضایی اندیشهها امکان رشد داشته و نظریات در بوته نقد چکش میخورند تا میزان حقّانیت آنها مشخص شود. اگر چنین رسالت والایی برای دانشگاه قائل میشویم از ارزشِ اندیشیدن و نیاز مُبرم بخشهای جامعه به دانش و آگاهی سرچشمه میگیرد و دانشگاه تنها نهادیست که پتانسیل تحقق این مهم را داراست. کشورهای بحران زده جوامعی هستند که مطالبات صنفی و حقوقی چارهای جز اعتراضات خیابانی نیابند و خرده فرهنگها و گرایشهای سیاسی در میادین شهر، دگماتیک و خشونت آمیز منازعه کنند.
آموزش اجتماعیِ ناکارآمد و نهاد دانشگاهیِ بی توجه به جامعه، زمینه ساز ظهور چنین پدیده ایست و در نهایت کلّ کشور تاوان آن را در کج اندیشیها و بحرانهای سیاسی – اجتماعی خواهد داد.
از نکته نظرات و پیشنهادها استقبال میشود.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی صدای معلم، تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰، کد خبر: ۲۰۹۹۷، www.sedayemoallem.ir