شعار سال: سعید فلاحفر، هنرمند عکاس و پژوهشگر در یادداشت اختصاصی که در اختیار اسکان نيوز قرار داد، نوشت: غیر از ایران، به تدریج و در سراسر جهان نشانههایی از شکلگیری محدودیتهای بیشتر و جدیدتری به چشم می خورد. بنابراین شاید دیگر هرگز نتوانیم شاهد تکرار عکسهای دهههای پایانی قرن بیستم از شهرها و روستاها و حضور مردم در قاب عکاسان بزرگ باشیم. در سالهای اخیر و با توسعه فضاهای مجازی، سهولت و سرعت انتشار عکسها و با توجه به فعالیت تعداد بیشتر عکاسان حرفهای و آماتور، در اغلب کشورها و دولتها، قوانین سختگیرانهتری در موضوع حفظ حریم خصوصی شهروندان؛ تصویب و ابلاغ و اعمال میشود. گاهی «عکس» به عنوان پدیدهای منحصربهفرد، وارد فاز معادلات معاصر از مفهوم امنیت هم شده است. البته در کشورهای غربی، همزمان با تشدید این محدودیتها، با شفافسازی و ساماندهی نظامهای صنفی و اجتماعی و قضایی، بسیاری از آنچه در کشور ما به مجادلات شخصی و نه چندان تخصصی برگزار میشود، به محاکم قانونی و حرفهای واگذار شده است. در مجموع باید پذیرفت؛ به خاطر تفاوت های فرهنگی، حقوقی، سیاسی، امنیتی، شرایط اجتماعی و... شرایط و الگوهای این بخش عکاسی در ایران و غرب قابل قیاس نیست و در موارد متعدد محدودیتهای مورد بحث در جغرافیای فرهنگی و سیاسی مختلف، تفاوت ماهوی دارند.
عکاسی در سطح شهر می تواند شامل دامنه وسیعی از موضوعات و حتی ژانرهای عکاسی و مطالعات اجتماعی باشد. معماری و شهرسازی، فرهنگ عامه، مردمنگاری، پرترههای خیابانی، مشاغل، رخدادهای اجتماعی، عکسهای خبری، مستند اجتماعی، روابط عناصر شهری و... همه میتوانند زیر عبارت «عکاسی در شهر» و «عکاسی از شهر» تقسیمبندی شوند. در موارد بسیاری هم در مرزبندی و اشتراکات این عکسها اتفاق نظر وجود ندارد. اما بالقوه؛ نوعی تم واقعگرایی، اطلاعرسانی و تولید مواد اولیه برای ارتقاء درک اجتماعی مخاطب و پژوهشهای جامعه شناسی در همه این عکسها وجود دارد. بنابراین نماینده کلی ژانر، در ایدههای ذاتی همه این عکسها، سهمی برای مردم و شهروندان قائل شده است.
عکاسی خیابانی و عکاسی شهری فارغ از این که از بدو رواج این رسانه به عنوان یکی از ژانرهای محبوب عکاسی شناخته میشده، امروزه، علاوه بر محصولات نهایی، فرایند و جایگاه آن؛ هم از نظر تاریخی و هم از نظر اجتماعی حائز اهمیت مطالعاتی است. عکاسی و عکسهای خیابانی و شهری ـ هر دو ـ معیار و سند مهمی در تحلیل و کشف خصوصیات نهفته و پنهان جامعه خواهند بود. گرهای که دوام و پیوستگی ریسمان، به پایداری و قوت آن سنجیده میشود.
از آنجا که «عکس» نماد شفافیت و واقعیت است، رابطه عکاس با مردم کوچه و بازار که در عکسهای مستند اجتماعی و عکسهای خیابانی متبلور میشود معیار درستی برای ارزیابی شاخصههای صداقت و شفافیت جامعه و تصویری از سطح کیفیت روابط اجتماعی است. جامعهای که ذاتاً تمایلی به ریاکاری و پنهان کاری نداشته باشد، واهمهای هم از حضور در مقابل دوربین ندارد و به عکس؛ یکی از مهمترین دلایل تقابل میان عکاسان و شهروندان همین امکان یا تصور احتمال برملاشدن آن چیزهایی است که شهروندان تمایلی به آشکار شدن آن ندارند. به عبارتی؛ فرهنگ ریاکاری، مغایر فرهنگ صداقت و شرافت عکاسی است. البته ابعاد این ریاکاری می تواند متاثر از معیارهای اخلاق، عادات اجتماعی، تابوهای فرهنگی و حتی میزان مداخله قانون و حکومت در موضوعات شخصی افراد باشد.
از طرفی گزارشات راست و دروغ از سوءاستفادههای اخلاقی و امنیتی از عکس و تخلفاتی در پوشش عکاسی یا تداوم آسیبها و تنوع خطرات اجتماعی، ممکن است اکثریت جامعه را به سمت نوعی زیست اجتماعی محتاطانه هدایت کند که از هر اتفاق نامعمول، ناشناخته و غیرقابل حدسی، دچار ترس و اضطراب باشد. تفاوت ملموس و معنادار در مواجهه مردم با عکاسهای خانم و آقا، خود نشانهای است از همین طرز تلقی. همچنین پیداست؛ جامعهای که در مورد حمایتهای قانونی برای حفظ امنیت و آرامش اطمینان کافی داشته باشد، میتواند با خاطری آسودهتر و بیوحشت از هر رویداد ناگواری، حضور عکاسها را تحمل کند. در مقابل جریان عکاسیهای هدایت شده و استفاده مکرر از سندیت عکس برای اعمال فشار، پروندهسازی، محکومیتهای قضایی، تعقیب و کنترل و... در میان ناپایداری مفاهیم و مصداقهای جرم عمومی، میتواند به عامل احساس وحشت و ناامنی درونی بخشی از جامعه و تسری آن به سایرین تبدیل شود. عجیب نیست که شهروندان از نظارت دائمی یا ناگهانی و ناخواسته از پشت لنز دوربینهای خودی و غیرخودی خوشنود نباشند.
نبود قوانین مشخص در تعریف رابطه عکاس با عناصر شهری و شهروندان از یک سو و نوعی خشم فروخورده عمومی برای احقاق حقوق شهروندی از سوی دیگر، به این فضای ناآرام دامن زده است. گاهی به وضوح می توان در حین عکاسی به شهروندانی برخورد که سرخورده از احترام شهروندی در سایر مجامع و نهادها، با نمایش قدرتی در مقابل عکاسها ـ به بهانه حفظ حریم شخصی ـ ناخودآگاه خشم و قوه انتقام خودشان را تخلیه میکنند.
پنهانکاری اغلب مشمول شیوههای اداره شهر و رفتارهای سیاسی هم می ود. وضعیت فعلی عکاسی خیابانی در ایران به وضوح نمایشی است از عدم رواداری میان هنرمندان عکاس، شهروندان و مدیران و ماموران دولتی که برایند آن منجربه اعمال قوانین سختگیرانه تا حد سلائق شخصی و بدبینی عمومی ـ توام با توهم توطئه به فعالیت و نتیجه کار عکاسها ـ یا حتی تمایلات نامعمول و غیرحرفه ای در میان عکاس ها می شود. پس بی دلیل نیست که قاعده خاصی برای تعریف و محدوده اماکن عمومی وجود ندارد و برخی ممنوعیتها بدون ارجاع به مراجع قانونی و تنها برای ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و اخبار وضع میشوند. تا جایی که برخی از این محدودیتها به زعم عکاسها ـ در همان چهارچوبهای حقوق شهروندی هم ـ دور از منطق مینماید که نمونههای آن کم نیست. (بدیهی است همه عکاسها و شهروندان معذوریتها و ممنوعیتهای حوزههای امنیتی و نظامی و... را درک میکنند. اما قطعاً این موارد نمیتواند حسب تئوری درهای بسته و پوشش کاستیها و... قابل تعمیم فرض شود.) در این صورت دور از ذهن نخواهد بود که عبور از این مرزهای نامعلوم به نوعی جسارت حرفهای برای عکاسان تعبیر شده و گاهی حتی از حد بگذرد.
آنچه از دشواریها که در حال حاضر مانع فعالیت معمول در عکاسی خیابانی و شهری است، حکایت روشنی از بیاعتمادی فراگیر اجتماعی دارد که شناخت و درمان آن به مراتب مهمتر و حساستر از حل مشکلات این گروه از عکاسان و خود این ژانر محبوب است.
به زبان ساده باید به آرایشگاهی که آینه ندارد یا تمام آینههایش تار و پوشیده است، شک کرد. همانطور به سلامت کتاب تاریخی که بدون تصاویر مستند (مستند با مفهوم کامل آن) چاپ میشود. در هر حال با تعلل در اصلاح این رابطه چند جانبه و تداوم این رفتارها و در نتیجه تعمیق و گسترش بیاعتمادیها؛ ممکن است آیندگان از گنجینهای که میتوانست باشد اما نیست، محروم بمانند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری اسکان نیوز، تاریخ انتشار:29 تیر 1400، کدخبر: 36058،www.eskannews.com