شعار سال: گزارش بیبیسی با اشاره به جشن و شادمانی رزمندگان گروههای تکفیری بنیادگرای آفریقا به خاطر پیروزی شبهنظامیان طالبان در افغانستان آغاز میشود- که از جمله این گروهها میتوان به گروه الشباب سومالی و البته گروه «نصرت اسلام و مسلمین» اشاره کرد. این گروهها که ارتباطات آشکار و نهان بسیاری با شبکه القاعده دارند، به استقبال پیروزی طالبان رفته و قدرت گرفتن این گروه شبهنظامی را در روزهای اخیر از طریق سازمان رسانهای خود تبریک گفتهاند.
بیبیسی در ادامه صحبتهای «ایاد آغ غالی»، رهبر گروه «نصرت اسلام و مسلمین» را نقل میکند- که از سال ۲۰۱۹ به این سو حضور رسانهای علنی نداشته، و حالا در اولین پیام خود در دو سال اخیر خروج آمریکا از افغانستان را یک موفقیت بزرگ و قابل قیاس با خروج فرانسه از غرب آفریقا نامیده و گفته که «ما داریم به پیروزی میرسیم».
البته تنها گروههای شبهنظامی رادیکال نیستند که خود را شبیه طالبان و دارای نزدیکیهای بسیاری با این جنگجویان تازه به قدرت رسیده افغان میبینند. بلکه شباهتها و نزدیکیهای شبهنظامیان تندروی قاره سیاه با رزمندگان طالبان از سوی بسیاری دیگر نیز مورد اشاره قرار گرفته و روزنامهها و رسانههای زیادی، از سومالی تا نیجر و از شرق تا غرب آفریقا در این باره نوشتهاند. نکته جالبتر اشارات کاربران شبکههای اجتماعی است که به صراحت از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان و احتمال تکرار این وضعیت در آفریقا ابراز نگرانی کردهاند. کاربران شبکههای اجتماعی در فضای مجازی به دولتهای آفریقایی هشدار دادهاند که اشغال افغانستان به دست طالبان آشکارترین زنگ خطر برای دولتهایی است که برای مقابله با شورشیان بنیادگرا به حمایت خارجی نیازمندند- و رخدادهای افغانستان نشان میدهد تکیه بر حمایت خارجی در مواقع بحرانی ممکن است مثل تکیه زدن بر باد باشد.
ترس و نگرانی در مالی
بیبیسی بعد از ذکر نگرانیهای کشورهای درگیر با گروههای پیکارجوی رادیکال به کشور مالی اشاره میکند- که یکی از بزرگترین کشورهای آفریقاست و دولت این کشور از سال ۲۰۱۲ به این سو در حال نبرد و درگیری با شبهنظامیان بنیادگرای بسیاری در مناطق مختلف این کشور بوده است.
نویسنده گزارش با اشاره به وابستگی دولت مالی به نیروهای فرانسوی و صلحبانان سازمان ملل برای مقابله با جنگجویان رادیکال بنیادگرا، جمهوری مالی را نیز مواجه با همان مسایل و شرایطی میبیند که در افغانستان در نهایت به قدرت گرفتن طالبان منجر شد. شرایطی که حاصل جمع نارضایتی و مخالفتهای شماری از مردم جمهوری مالی و حتی بخشی از مردم فرانسه با حضور سربازان فرانسه (به عنوان یک قدرت استعماری سابق) و البته تصمیم شماری از مقامات فرانسه برای خروج از این کشور آفریقایی است- که دقیقا شرایط و وضعیت افغانستان در آخرین ماههای منتهی به ضربالاجل زمانی خروج نیروهای غربی را تداعی میکند.
گزارشنویس بیبیسی در این زمینه به نگرانیهای حاصل از تصمیم دولت فرانسه اشاره میکند- که در ماه ژوئن اعلام کرد میخواهد تا اوایل ۲۰۲۲ شمار نیروهایش را در مالی تا حدود ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر کاهش دهد. تصمیمی که جامعه مدنی جمهوری مالی را با این نگرانی روبرو کرده که خروج فرانسه از مالی نیروهای نظامی و انتظامی این کشور آفریقایی را- که چندان آموزشی ندیدهاند و تجهیزات و تسلیحات کافی نیز ندارند- در مقابل گروههای بنیادگرا بیدفاع خواهد گذاشت.
بسیاری از روشنفکران و فعالان اجتماعی و سیاسی به شدت این نگرانیها را احساس میکنند. از جمله بورایما گیندو روزنامهنگار و سردبیر روزنامه «لوپِی» مالی- که میگوید «شمار زیادی از مردم نگران افغانستانی شدن اوضاع هستند و در واقع میترسند وضعیت مالی هم شبیه افغانستان شود».
این روزنامهنگار میگوید که «در شرایط فعلی مالی حضور نیروهای خارجی لازم و ضروری است و اگر فرانسویها نیروهای نظامی خود را از جمهوری مالی خارج کنند، وضعیت این کشور در مقابل گروههای رادیکال خطرناکتر از حال حاضر خواهد شد».
این روزنامه البته مثل بسیاری دیگر از رسانهها و نشریات مالی از رهبران کشور خواسته در کنار تلاش برای نگه داشتن نیروهای نظامی غربی، نیروهای مسلح خود را نیز تقویت و آماده مقابله با گروههای مخالف کنند…
سومالی و فرصتهای رو به پایان
سومالی هم شباهتهای زیادی به افغانستان دارد و از این نظر اوضاع این کشور نیز نگرانکننده است.
بیبیسی با ذکر این واقعیت تاریخی که «گروه الشباب، به عنوان یک گروه وابسته به شبکه القاعده، در اواسط دهه ۲۰۰۰ در شرایطی که دولت سومالی سالهای سال درگیر فروپاشیهای مختلف و البته دههها درگیر جنگ داخلی بود، سربرآورد» به تلاشهای دولت سومالی برای مقابله با جنگجویان الشباب و دیگر گروههای پیکارجو اشاره کرده- که به عنوان دولتی که از حمایت بینالمللی برخوردار است، در تلاش مستمر و مداوم خود برای کنترل بخشهای بیشتری از این کشور پهناور، اتکای زیادی به نیروهای اتحادیه آفریقا دارد.
به باور نویسنده این گزارش، حضور نیروهای اتحادیه آفریقا که با حکم شورای امنیت سازمان ملل متحد با هدف ریشهکن کردن گروههای شبهنظامی فعالیت میکنند، سومالی را در جوانب بسیاری شبیه افغانستان جلوه میدهند. شباهتهای سومالی با افغانستان البته منحصر به این یک مورد نمیشود.
یکی از مهمترین شباهتها را میتوان در نگاه منفی مردم این کشور به دولت دید. در واقع در حالی که در سومالی نیز دنیای آزاد به دولت برای ایجاد نهادهای لازم فرصت داده، اما اینجا نیز مثل افغانستان شاهد اتهامات پرشمار فساد مالی فراگیر درباره مقامات دولت هستیم. علاوه بر این، نهادها و نیروهای نظامی و امنیتی این کشور از اتحاد لازم نیز بیبهرهاند و به خصوص در هفتههای اخیر به دلیل تاخیر در برگزاری انتخابات، شاهد جنگ و درگیری نیروهای دولتی در موگادیشو بودهایم. مسائلی که موجب ابراز انواع و اقسام تردیدها و نگرانیها درباره احتمال موفقیت دولت سومالی در مقابله و مبارزه با گروههای مخالف شده است.
الهام قسار، مشاور نماینده سازمان ملل در سومالی میگوید که «موضوع نگرانکننده در مورد سومالی این است که جامعه بینالمللی بیش از تشکیل یک دولت مقتدر، بر شکست الشباب تمرکز کرده است».
در حقیقت از نظر این فعال سیاسی «توجه و تمرکز جامعه بینالمللی در سومالی هیچگاه بهبود سطح زندگی مردم و ایجاد یک سیستم باثبات و پایدار نبوده است». مسایلی که باعث شده به رغم ادعای دولت سومالی مبنی بر انجام و تکمیل عملیات امنیتی علیه پیکارجویان تندرو تا پایان سال جاری میلادی، تردیدهای جدی در باره تواناییهای ارتش وجود داشته باشد، و عمل دولت به وعدههایش ممکن و حتی محتمل به نظر نرسد.
این تردیدی جدی است که سمیرا جید، رئیس موسسه حیرال نیز که یک اندیشکده امنیتی است، آن را ابراز کرده است. او میگوید که «آمادگی نیروهای سومالی برای مقابله با شبهنظامیان مخالف حتی از نیروهای افغانستان نیز کمتر است و البته کمکهای جامعه بینالمللی به نیروهای نظامی سومالی نیز در قیاس با کمکهای اختصاصیافته به افغانستان ناچیز به نظر میرسد».
سمیرا جید با اشاره به این که «کمک جامعه بینالمللی به نیروهای امنیتی سومالی کمتر از پنجهزارم درصد کمکی بوده که نیروهای افغانستان گرفتهاند» میگوید: «ما شاهد حمایت حداقلی در زمینه بازسازی نیروهای امنیتی سومالی بودهایم. در واقع سومالی هنوز با تحریم تسلیحاتی مواجه است و نمیتواند تسلیحاتی را که افغانستان در اختیار داشت، خریداری کند».
حالا در شرایطی که سومالی هم با مساله پایان کمکهای خارجی مواجه است و اتحادیه اروپا هم کاهش کمکهای مالی به سومالی را شروع کرده، احتمال موفقیت دولت سومالی در مقابل پیکارجویان بنیادگرا چندان قابل توجه به نظر نمیرسد.
راهحل سیاسی
بیبیسی مینویسد: آفریقا از این نظر که اینجا نیز گروههای تکفیری و بنیادگرا از ضعف دولت، فقر اقتصادی، عقبماندگی آموزش و پرورش و البته کمبودهای بهداشتی بهرهبرداری کرده و شرایط رشد را به دست آوردهاند، با افغانستان مشابهتهای زیادی دارد. فاکتورهایی که مثلا در مناطقی از موزامبیک، یا مناطقی دیگر در غرب قاره سیاه به رشد چنین گروههایی منجر شده است. نکته جالب در مورد ضعفهای دولتی منجر به رشد گروههای بنیادگرا این که در برخی از مناطقی که پیکارجویان قدرت و کنترل مناطق را به دست گرفتهاند، شاهد فراهم آمدن خدمات و عدالت قضائی بهتری بودهایم- که همین هم باعث جلب حمایت محلی و مردمی شده است.
بیشتر کارشناسان سیاسی آفریقا بر این باورند که برای شکست افراطگرایی، رویکرد نظامی خشن به کار نمیآید و برای دستیابی به این هدف باید راهحلهای سیاسی از جمله مذاکره با پیکارجویان را باید به کار بست.
موضوع دیگری که از نظر کارشناسان سیاسی باید در مورد آفریقا مدنظر قرار گیرد، این واقعیت است که بنیادگرایان آفریقا شرایط لازم برای تسلط و کنترل دولت را ندارند- و از این نظر شرایط آفریقا با افغانستان تفاوت دارد.
یکی از کسانی که به چنین نگاهی باور دارند فولان نصراله است. یک کارشناس امنیتی- که عقیده دارد «تسلط یک گروه بنیادگرا بر کشوری در آفریقا شگفتانگیز خواهد بود».
فولان نصراله میگوید که «بنابراین پیکارجویان رادیکال آفریقایی را نباید از دریچه رخدادهای افغانستان و قدرت گرفتن طالبان ارزیابی کرد. بله، از نظر ضعف دولت و نارضایتی مردم و قدرت و نفوذ گروههای رادیکال بین آفریقا و افغانستان شباهتهایی وجود دارد، اما شرایط متفاوت مناطق را هم در تفسیر وضعیت این دو منطقه نباید از نظر دور کرد».
یکی از مسایلی که باعث تفاوت وضعیت آفریقا با افغانستان میشود، تفاوتی است که در بین پیکارجویان آفریقا با مثلا طالبان وجود دارد.
بیبیسی در این زمینه مینویسد که «پیکارجویان آفریقا قطعا انسجام طالبان را ندارند. این گروهها اغلب ترکیبی از شبهنظامیان مختلفی هستند که گاه حتی هدف واحدی نیز ندارند. این تشتت که حاصل رقابت فزاینده داعش و القاعده در نقاط مختلف دنیاست، در مواردی حتی جنگها و درگیریهای خونینی را نیز در میان برخی از این گروهها موجب شده است».
در این زمینه صحبتهای فولان نصرالله میتواند فهم و تحلیل اوضاع پیکارجویان آفریقا را سادهتر کند- آنجا که میگوید «گروههای بنیادگرای آفریقا اگر چه از ضعف دولت برای رشد و تثبیت خود بهره میگیرند، ولی فراموش نباید کرد که در اغلب موارد خود این گروهها ضعیفتر از دولتهای کشورهایشان هستند».
درسهای افغانستان
در شرایطی که در ماههای اخیر شاهد بحثها و مذاکرات فراوانی درباره تضمین خروج نیروهای خارجی از کشورهای درگیر با گروههای بنیادگرا و رادیکال هستیم؛ کارشناسانی مانند «کامفورت ایرو» از اندیشکده بحران بینالملل معتقدند که بحران طالبان در افغانستان درسهایی برای مناطق دیگر جهان دارد- که باید فورا آنها را یاد گرفت.
به گفته این کارشناس سیاسی «دولتهای فاسدی که از مشروعیت داخلی بیبهرهاند، زمانی که از حمایت بینالمللی محروم میشوند، تبدیل به یک سری دولتهای پوشالی میشوند که توان تسلط بر گروههای مخالف خود را ندارند».
این اتفاقی است که در افغانستان نیز رخ داد و همین حالا هم شاهد تبعات ویرانگرش در فرودگاه کابل هستیم- که تقلای تکاندهنده مردم برای خروج از افغانستان چه فجایعی که میتواند به وجود آورد. این شاید مهمترین درس بحران افغانستان برای دیگر کشورهای دنیا باشد. یا همان طور که سمیرا جید میگوید: «جامعه جهانی قطعا برای این که در کشورهایی مانند سومالی اتفاق مشابهی پیش نیاید، تصمیمات بهتری خواهد گرفت».
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از شفقنا، تاریخ انتشار:۳ شهریور ۱۴۰۰، کدخبر: ۱۲۱۰۵۳۴، fa.shafaqna.com