پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۶۲۰۸۹
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۰
راه برون رفت کشور از معضلاتی که جمهوری اسلامی ایران بدان‌ها گرفتار شده است موکول به طراحی مجموعه‌ای از سیاست‌های بهم پیوسته و چند بعدی در سیاست خارجی و حتی سیاست‌های داخلی می‌باشد.
شعار سال: قاسم محبعلی نوشت؛ دیر زمانی از تحولات اخیر افغانستان نگذشته بود که ما شاهد بحرانی جدید و از نوع دیگر در گوشه دیگری از سرزمین ایران هستیم. واقعیت این است که هنوز آثار ناشی از خروج نا به هنگام و بحث برانگیز آمریکا از آفغانستان و سپردن قدرت به طالبان برای ما چندان روشن نیست. تحولی که وضعیت و آینده مبهمی برای منافع ملی، امنیت و فراتر از آن فرهنگ و تمدن ایرانی، کشور و مردم افغانستان، مناسبات منطقه‌ای و بین المللی در پی آورده و حکومت، جامعه سیاسی و مدنی ایران را به شدت و در جهت‌هایی بعضا متفاوت به خود مشغول کرده است. با این حال ظاهرا شکل گیری بحرانی دیگر درمرز‌های شمال غربی کشور فعلا آن را تحت الشعاع خود قرار داده است.

بحران قفقاز و آنچه در آنجا می‌گذرد نیز دارای زمینه‌ها و ریشه‌های تاریخی و بعضا نوین می‌باشد. آذربایجان و ارمنستان دو جمهوری جدا شده از شوروی سابق، کشور‌هایی محاط درخشکی هستند که در بین سه همسایه بزرگتر یعنی ایران، روسیه و ترکیه محصور شده اند و تنها راه دیگر آنان به آبراه‌های بین المللی و آزاد جمهوری گرجستان برای رسیدن به دریای سیاه می‌باشد.

تقسیم جغرافیای فعلی این دوکشور در دوره شوروی سابق صورت گرفته و ریشه‌های اختلافات سرزمینی به نوعی به دوره سلطه روس‌ها باز می‌گردد، ولی بعد از استقلال آن‌ها در دهه ۹۰ میلادی زمینه بروز پیدا می‌کند. آذربایجان یک کشور دوتکه شده است که بخش خودمختار نخجوان توسط باریکه‌ای که ارمنستان را به ایران متصل می‌کند از خاک سرزمین اصلی جدا می‌شود.

در جنگ پیشین ارمنستان موفق به اشغال بخش‌های قابل توجهی از سرزمین‌ها آذری علاوه بر سرزمین‌های ارمنی نشین می‌گردد. اما در جنگ اخیر وضعیتی کاملا متفاوت رخ می‌دهد و این طرف آذری بوده که موفق می‌شود علاوه بر سرزمین‌ها آذری بخش‌هایی از سکونت گاه‌های ارمنی نشین را نیز تصرف نماید. اما مداخله روسیه و میانجگیری پوتین باعث شد که قره باغ همچنان بخشی از ارمنستان باقی مانده توسط دالان لاچین با ارمنستان مرتبط شود. دالانی که تداوم آن توسط روسیه تضمین و امنیت آن توسط نظامیان روسی تامین می‌گردد. اما مشکل ارتباط نخجوان و خاک آذربایجان حل نشده باقی می‌ماند.

در این مورد اخبار بعضا متناقض منتشر شده و گمانه زنی‌های مختلفی صورت گرفته است. یکی از انان ایجاد دالانی و یا کریدوری مشابه دالان لاچین می‌باشد. دیگری تصرف باریکه‌ای حدودا ۴۵ کیلومتری مرز ارمنستان با ایران از سوی آذربایجان و متصل شدن دو بخش اذربایجان به یکدیگر است.

این تحول خصوصا ایجاد کریدور در داخل خاک ارمنستان از نظر حقوقی توافقی بین دوکشور محسوب می‌شود و طبعا نمی‌تواند مشخصا مورد اعتراض ایران قرار گیرد، اما در واقع در همان شکل نیز یک تحول مهم وقابل توجه در مسیر‌های ارتباطی این منطقه رقم خواهد زد. تا کنون هم نخجوان و هم ترکیه برای ارتباط زمینی وحتی هوایی با آذربایجان الزاما می‌بایستی از ایران عبور کنند. اما درآن صورت علاوه بر آذربایجان ترکیه نیز دیگر نیازی به استفاده از خاک ما نداشته و می‌تواند مستقیما با باکو و از این طریق با آن سوی دریای مازندران و قفقاز شمالی و روسیه ارتباط زمینی پیدا نماید. آذربایجان نیز از این طریق به ترکیه و اروپا دارای راه ارتباطی می‌گردد. حاصل آن کاهش اهمیت ترانزیتی و طبعا اهمیت ژئوپلیتیکی ایران خواهد بود.

اما مشکل و تهدید بزرگتر برای ایران تصرف باریکه مرزی ایران و ارمنستان تلقی می‌گردد، که نه تنها آثار ناشی از ایجاد دالان مذکور را دارد بلکه یک تغییر عمده جغرافیایی محسوب شده و ارمنستان را از لیست همسایگان تاریخی و فعلی ایران خارج خواهد ساخت. ارمنستان بین ترکیه و آذربایجان ساندویچ شده و مزیت ارتباط با ایران را که برای آن استقلال و امنیت ملی ان کشور اهمیت حیاتی دارد، از دست خواهد داد و ایران نیز از مزیت راه ارتباطی نه تنها با این کشور و همچنین فرصت راهی جایگزین با راه ترکیه برای رسیدن به دریای سیاه واروپا محروم خواهد شد. نتیجه هر بیشتر به اهمیت ژئو پلتیکی یک همسایه دیگر ایران یعنی ترکیه افزوده شده و آذربایجان را نیز تقربیا از ایران بی نیاز خواهد ساخت.

روابط ایران و ترکیه همواره پر فراز ونشیب بوده و خصوصا ترکیه فعلی که تنها یک رقیب جدی برای موقعیت ومنافع ایران محسوب نمی‌شود بلکه در موارد متعددی تهدیدی جدی برای ایران محسوب می‌گردد. سیاست‌های ایران و ترکیه نه تنها در قفقاز جنوبی که در خاورمیانه به ویژه در عراق و سوریه درتقابل با یکدیگر قرار داشته و در آسیانه میانه نیز از زمان فروپاشی شوروی تا کنون سیاست ترکیه بنا بر رقابت و حتی حذف حضور و نفوذ ایران بوده است. این سیاست اخیرا به افغانستان نیز تسری داده شده است و ترکیه بهمراه قطر و پاکستان از جمله حامیان طالبان بوده و تلاش دارند اندیشه‌های اخوانی را در حاکمیت طالبان جایگزین تفکرات سلفی و فرهنگ پارسی زبانان نموده و با تحکیم سلطه طالبان پشتون گرا عملا حضور و نفوذ ایران و فارس زبان‌ها تضعیف نمایند.

ترک‌ها و دولت اردوغان مخالف برکناری صدام و روی آمدن دولت شیعه و حضور کرد‌ها در ساختار قدرت در عراق بوده و طرفدار بازگشت حکومت اقلیت سنی در عراق هستند. در سوریه نیز حکومت علوی برنتابیده و از جریانات سنی تندرو و اخوانی حمایت می‌کنند. در لبنان نیز سیاستی در تعارض با نقش طایفه را دنبال می‌کنند. از همه مهم‌تر استفاده از ابزار قوم گرایان وجدایی طلبان آذری برای اعمال فشار برایران و بهره برداری از آن به مثابه ابزاری متقابل در قبال نزدیکی احتمالی و طبیعی جوامع کردی منطقه اعم ازکرد‌های ترکیه، عراق و سوریه با ایران می‌باشد. نزدیکی هرچه بیشتر با پاکستان هم پیمان طالبان نیز می‌تواند مشکلاتی برای ایران دربر داشته باشد. گذاشتن این قضایا در کنار هم حاکی از آن است که سیاست‌های ترکیه به سمت گسترش حضور و نفوذ هر چه بیشتر در اطراف و در بین همسایگان عموما در حال بحران و بی ثبات نمودن ایران بوده و این وضعیت مشخصا به ضرر منافع، امنیت و اعتبار و موقعیت تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایران تلقی می‌گردد.

در همان حال اقدامات اسراییل برای حضور و هم پیمانی با همسایگان مشکل دار ایران نیز معضل دیگری است که با عملکرد سیاست خارجی ترکیه و دیگر رقبا و قدرت‌های در حال تخاصم با جمهوری اسلامی هم افزایی دارد. راهبردی که که در تقابل با راهبرد اعلامی جمهوری اسلامی مبنی تشکیل جبهه مقاومت علیه اسراییل و تلاش برای حضور در کشور‌های اطراف آن و حمایت از نیرو‌های ضد اسراییلی قابل ارزیابی و شناسایی می‌باشد. از این رو به نظرمی رسد حضور و همکاری نظامی اسراییل و جمهوری آذربایجان برای حکومت جمهوری اسلامی غیر قابل تحمل به نظر می‌رسد. از تشدید تضاد ایران واسراییل، تقربیا همه همسایگان ایران اعم از دوست و دشمن سود می‌برند. اسراییل هم همزمان از تشدید هر بیشتر ایران هراسی و تخریب روابط جمهوری اسلامی ایران با همسایگانش متنفع می‌شود. در حقیقت هم اکنون درمنطقه ما مثلثی از محور‌های سه گانه شکل گرفته است که یک محور آن رابطه ایران با کشور‌های منطقه، محور دیگر مناسبات ایران با اسراییل و فراتر از آن با غرب و محور سوم مناسبات و روابط کشور‌های منطقه با اسراییل و غرب می‌باشد. این محور‌ها در تناسب‌های معکوس با یکدیگر به سر می‌برند تخاصم ایران با اسراییل و غرب برای همسایگان و رقبای منطقه‌ای ایران سودمند است و از تخاصم ایران با رقبای منطقه‌ای و همسایگان اسراییل و غرب متنفع خواهند شد.

در همین حال باید به نقش پیجیده و سیاست چند گانه روسیه در این بحران نیز توجهی جدی داشت. کاملا واضح است که روسیه هم همانند اسراییل از وضعیت فعلی و گرفتار شدن همزمان ایران در تخاصم با غرب و اسراییل از یک سو و کشور‌های منطقه بهره مند می‌شود. تهدید ایران برای آذربایجان و تشدید شکاف این دو و در قبال آن حضور و نقش تردید ناپذیر روسیه را در منظقه قفقاز جنوبی هر بیشتر تقویت و مستحکم‌تر می‌سازد. می‌توان گفت از دست رفتن تعادل و توازن رفتاری جمهوری اسلامی در قبال این دو کشور و نزدیک شدن آن با ارمنستان هزینه حمایت روسیه از متحد طبیعی خود یعنی ارمنستان را به دوش ایران انداخته و خود را از تقابل مستقیم با ترکیه رهایی بخشیده است؛ و در همان حال نیاز همه طرف‌های در حال چالش و از جمله ایران را به نقش روسیه افزایش داده است. طبیعی است روس‌ها تا وقتی نیاز به حضور فعال آنان نباشد از بیان مواضع علنی اجتناب خواهند کرد و علاوه بر مدیریت بحران اجازه خواهند داد میوه‌ی بحران به خوبی برسد و یا درموقع ضروری با استقبال طرفین به عنوان ناجی حل وفصل بحران و مطابق با منافع ملی روسیه در قضایا ورود نمایند.

روسیه با این که یک قدرت بزرگ نظامی هست، همچنان کشوری در حال توسعه و متکی به مزیت صادرات انرژی و وضعیت ژئوپلتیکی می‌باشد و در دو جنبه رقیب ایران محسوب می‌گردد. گاز و نفت ایران می‌تواند در سیاست متنوع سازی منابع انرژی اتحادیه اروپا جایگاه موثری داشته باشد وحتما روسیه از آن رضایت نخواهد داشت. تحقق این امربه عادی سازی روابط ایران با اروپای غربی و حل مناقشه هسته‌ای، سیاست خاورمیانه‌ای ایران و رفع تحریم‌های جاری بستگی تام و کمال دارد. اضافه بر آن بهبود رابطه ایران وغرب به بهبود روابط ایران با کشور‌های منطقه انجامیده و نقش و حضور بیشتر ایران را در آسیای میانه و قفقاز افزایش داده و اشتیاق این کشور‌های برای استفاده از ایران برای ارتباط با جهان را در پی خواهد داشت. این امر نه تنها به استقلال بیشتر آن‌ها از روسیه کمک خواهد کرد، بلکه به سیاست غرب برای محدود سازی روسیه در اروپای قاره‌ای و آسیای میانه یاری خواهد رسانید؛ بنابراین پر بیراه نیست که روس‌ها نیز وضعیت فعلی ایران و گسترش تخاصمات با همسایگان از جمله همسایگان در قفقاز جنوبی در خدمت منافع و سیاست‌های دولت آقای پوتین ارزیابی نماید.

می‌توان دریافت که اتحادیه اروپا و آمریکا چندان با سیاست‌ها و رفتار ترکیه اردوغان و روسیه پوتین همراهی نداشته باشند. هیچکدام از بسط نفوذ و قدرت گیری این دو سود نمی‌برند. احتمالا اگر روابط خوب و حتی عادی با ایران داشتند روشی متفاوتی اتخاذ می‌کردند. نادیده گرفتن نقش و منافع آنان آز سوی ایران کمک شایان توجهی به منافع و سیاست‌های روسیه و ترکیه به مثابه دو رقیب منطقه‌ای ایران کرده و خواهند نمود.

به نظر می‌رسد راه برون رفت کشور از معضلاتی که جمهوری اسلامی ایران بدان‌ها گرفتار شده است موکول به طراحی مجموعه‌ای از سیاست‌های بهم پیوسته و چند بعدی در سیاست خارجی و حتی سیاست‌های داخلی می‌باشد. به طور مجمل می‌توان گفت سیاست خارجی ایران نیازمند آن است همزمان در دو محور مناسباتش با غرب و اسراییل و و محور مناسباتش با کشور‌های و رقبای منطقه‌ای خود باز نگری کرده و تعدیلات ضروری و لازم را اعمال نماید. این بحث بسیار مهمی است که امکان و فرصت پرداختن به آن‌ها دراین مقاله موجود نیست.


شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از امتداد نیوز، تاریخ انتشار: ۱۷مهر۱۴۰۰، کد خبر: emtedad.news،۴۳۵۰
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین