شعار سال: گذر از جهان ذهنی به جهان عینی برای هر انسانی میتواند عبور از عرصه آرمانگرایی به واقع گرایی باشد. واقعیاتی به غایت دردناک؛ اما حقیقتی غیرقابل کتمان و ناگزیر به پذیرش.
اولین مواجهه با جهان پیرامونی میتواند تداعی گر مردمانی باشد که برای زنده ماندن به هرجایی که تصورش را بنمایید چنگ میاندازند. رمز پیروزی و اکسیر زندگانی در این آوردگاهِ پُر هیاهوی، دلهره آور و شدیداً هابزی، پای گذاردن بر گلوی دیگری است. انسانِ عصر پسامادی را همچون گمگشتهای حیران با چشمانی متعجب در دریایی مواج، خشمگین و طوفانی باید یافت که سوار بر قایقی شکسته و در آستانه غرق شدن به سختی پارو میزند تا شاید ساحل نجاتی از دوردستها نمایان گردد.
آدمی در جهان امروزین بشدت تنهاست. این حقیقت تلخی است که ما را گذری از آن نیست و نخواهد بود. عبور از عرصه جماعت گرایی به فردگرایی، نویدبخش هیچ آزادی رهایی بخشی برای انسان زمینی نبوده؛ بلکه تنها ما را به داخل قفسهای تنگ و کوچِ درونمان رهسپار نموده است. آنگاه که از پیوندهای جامعه سنتی خود عزم نیل به جهان مُتجدد را در سر پرواندیم هیچ گاه تصور آن را نمینمودیم که دچار گسستی چُنین دلهره آور و دهشتناک گردیم.
در میان گفتگو با مردمان شهر، ساعتی را به همنشینی با دوستی گذراندم که بیش از یک دهه از عمر خود را در مغرب زمین سپری نمود. هیچ گاه از خاطرم نمیرود که برای رفتن و رسیدن به آن مدینه فاضلهای که در آن آزادی، دیگر گوهر نایابی نبود و دیگر کسی را به جهت باورهایش مورد استنطاق قرار نمیدادند، همواره چشمانش برق شادی میزد. گویی همین دیروز بود که خبر پذیرش اقامتش در دیار غربت برای او و نزدیکانش مترادف با خوشبختی ابدی تعبیر گشت و پیروزمندانه سرود آزادی را همچون مانیفستی قهرمانانه سر میداد.
در میانهِ نوشیدن چای رفاقت و براساس همان سنت مالوف با او سخن گفتم. نظاره کردم که یارِ قدیمی خستهتر از آنی است که تصورش را مینمودم. برایم از اتوپیای جهانِ پسامدرنیته سخن گفت. از تجربه زیستِ انسانِ تهی گشته از معنا برایم دمی سخن گفت. در آن دیار غربت، انسانی را تحویل میگیرند و رباتی بی روح و فاقد هرگونه عاطفه را تحویلت میدهند. در مهد آزاری و رهایی باید آموخت که در تنهایی خود بجنگی. باید بیاموزی که تو تنها مهرهای هستی در چرخ دندههای نظام سرمایه داری که تضمین رشد اقتصادی امروز و فردای آن کشور، در گروی سگ دو زدنهای جان فرسای توست. از آن آسمان خراشهای چشم نواز، از آن آزادیهای اجتماعی، چیزی جز صورتکی مُضحِک و فریبنده نصیب تو و جماعتی بمانند تو نخواهد گردید. باید آموخت که آزادی از یک قفس تنها تو را به اندرون قفسی بزرگتر و پُر زرق و برقتر سوق خواهد داد؛ و او دریافت که آسمان نیلگون در همه جا همین رنگ است. آدمیان در پیِ کامیابی همواره میدوند. یکی در پی نان، یکی در پی آزادی و دیگری در پی عدالت؛ و سیاستمداران بر اریکه قدرت، غریو حق طلبی سر میدهند برای من، تو و هر آنکس که آمده تا در سایه سار دموکراسی و آزادی اندکی بیارامد. آنها تنها شیوه برده بودن و برده زیستن را در شمایلی مُلوّن و مسحورکننده در چارچوبِ قوانینِ مدنی خودساخته میآموزند.
دوستان و مهربان یاران، گذر از جهان ذهنی به سوی عینیات جهان پیرامونی به ما میآموزد که جهان همچنان بشدت هابزی، سرکش و بی رحم است. تنها ابزارهای تحمیق جماعت انسانی رنگ و لعابی رویایی بر خود گرفته، وگرنه در خورجینِ مبشران عدالت و آزادی، گردن آویزی از پولاد قرار دارد که جماعت انسانی را همچنان به بردگی بکشاند.
بهوش باشید آنکه برایتان سرود نان، آزادی و کار سر میدهد، بیشتر از دیگران در پی فریبتان آمده است؛ چراکه برای به اسارت درآوردنتان با بهره گرفتن از دنیای واژگان رنگارنگ آمده است. این حقیقت را نصب العین خود قرار دهید که امروزه زبان و کلام آرمانی، بنیادیترین ابزاری است که نظم اجتماعی مهندسی شدهِ نظام بهره کش برای به بردگی کشاندن انسان عصر اطلاعات و دانش از آن بهره میگیرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از عصر اسلام، تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۰، کد خبر:۲۸۸۲۵، www.asrislam.com