شعار سال: با انتصاب معاون سیما و سپس مدیران ۶ شبکه تلویزیونی، پازل مدیریتی پیمان جبلی درحال تکمیل است. مهرماه سال گذشته بود که جبلی جایگزین علیعسگری شد و امیدها برای تغییرات مثبت در سازمان صداوسیما افزایش پیدا کرد؛ از همان ابتدا مشخص بود که حضور جبلی با تغییرات مدیریتی و احتمالا فرمی و محتوایی همراه خواهد شد؛ تغییراتی که با انتخاب علیرضا خدابخشی بهعنوان معاون سیاسی صداوسیما آغاز شد و تاکنون و با انتخاب محسن برمهانی به سمت معاون سیما و مدیران تازه ۶ شبکه ادامه پیدا کرده است.
معاونت سیما یکی از مهمترین و موثرترین بخشهای سازمان صداوسیماست و یکی از دلایل اصلی این اهمیت، ارتباط مستقیمش با مخاطبان و مردم است. تامین و تولید سریالها و برنامههای سرگرمکننده باعث شده از دهه ۷۰ تا بهامروز، این معاونت بیش از بخشهای دیگر در معرض رسانهها و حتی انتقادها باشد. حالا برمهانی ۴۳ ساله که قبل از این انتصاب، مدیرکل تامین و رسانه بینالملل صداوسیما بود به ساختمان ۱۳ طبقه جامجم رفت و یک روز بعدش هم حکم مدیران جدید ۶ شبکه تلویزیونی را امضا کرد. معاون جدید سیما برخلاف مدیران قبلی دانشآموخته فیلمسازی از دانشگاه صداوسیما و کارشناسارشد تهیهکنندگی از همین دانشگاه است و سابقه تهیهکنندگی، اجرا و نویسندگی را در کارنامهاش دارد. تاکنون شاهد واکنش منفی خاصی نسبت به این انتصاب نبودهایم و شاید یکی از مهمترین دلایلش ناشناختهبودن برمهانی و دلیل دیگرش این باشد که برمهانی تنها معاون سیماست که از بدنه خود این معاونت به بالاترین حدش رسیده است.
حالا و بدون توجه به حاشیهها و با امید اینکه وضعیت تلویزیون بهمراتب بهتر از اینی باشد که دچارش شده است، ضمن بررسی چالشهایی که پیشروی این معاونت است پیشنهادهایی را جهت ارتقای کیفی و کمی این بخش مهم از رسانه ملی ارائه میدهیم، پیشنهادهایی که بازتاب مصاحبهها و تحلیلهای اهالی فرهنگ و هنر و رسانهایهاست و برگرفته از شناخت نیازهای امروز و فردای سازمان صداوسیماست.
جبلی چه میخواهد؟
متن احکام منتشرشده توسط مدیران بالادستی برای مدیران بخشهای دیگر شاید بهنظر کلیشهای و تشریفاتی و حتی شعاری باشد که اکثرا همینطور هم هست، اما در متن حکم جبلی برای معاون جدید سیما نکات جالبی دیده میشود که میتوان تفاوت نگاه مدیر فعلی و قبلی سازمان را در آن آشکارا دید. اگر «پیگیری تحول در رویکرد، محتوا و سازوکارهای معاونت سیما درجهت هویتمحوری و عدالتگستری، شکوفاسازی ظرفیتهای نرمافزاری و سرمایه انسانی داخل سازمان، پایش و پالایش فرهنگ و دانش سازمانی در سیما، متناسب با ضرورتهای نقشهای رسانه ملی بهعنوان دانشگاه آگاهی و معرفت عمومی، آوردگاه تبیین، قرارگاه امید، نشاط و آسایشگاه زیبایی و هنر، بازآرایی، سازماندهی و ارتقای مراحل طراحی، اجرا و پخش در چرخه تولید و جانمایی نیروها و واحدها متناسب با اقتضائات دوره تحول» را تکراری، شعاری و کلی بدانیم، اما از کنار «رفع تشتت و ایجاد همآهنگی و همافزایی بین شبکهها در مسیر سیمای تراز انقلاب اسلامی» و «ایجاد بسترها و سازوکارهای مناسب تعامل با ظرفیتهای گسترده بیرون سازمان و شکستن انحصارات و حلقههای بسته در تولید و انتشار محتوا» نمیتوان بهسادگی گذشت. قبول کردن اصل تشتت در شبکهها و برنامهها آنهم ازسوی رئیس سازمان صداوسیما گام مثبت بلندی است، اما اگر این بهمعنی جلوگیری از بروز و ظهور تنوع و خلاقیتهای برنامهسازی و مدیریتی شود میتواند منجر به ضربات غیرقابل جبرانی شود. نکته مهم دیگر مطالبه شکستن انحصارات و حلقههای بسته در تولید و انتشار محتواست که پیش از این و در مطلبی با عنوان «راز حلقــه بستـه تهیهکنندههای تلویزیون» در یک رسانه به آن پرداختیم و در حوزه حلقههای بسته در انتشار محتوا هم گزارشی با عنوان «انحصارپلاس» منتشر کردیم و حالا منتظر میمانیم ببینیم قرار است برمهانی با چه ابزار و برنامههایی، این خواستهها را اجابت کند و در چه بازه زمانی باید منتظر اثرات این تغییرات شویم. «سامانبخشی به شبکههای سیما با هدف اجتناب از تعدد و تکثر غیرمفید شبکهها و ارتقای کمی و کیفی مخاطبان» هم مطالبه مهمی است که نشان میدهد دیگر خبری از گسترش کمی شبکههای تلویزیونی نیست و تجربه سالهای اخیر «شبکههای زیاد و مخاطبان کم»، باعث شده مدیران ارشد رسانه ملی به فکر ایجاد تناسب و تعادل بین شبکهها و مخاطبانش باشند.
محسن و این چالشها
بعید است کسی در سازمان صداوسیما باشد و منکر افت چشمگیر در بخش تولیدات نمایشی تلویزیون در دهه۹۰ شود. تولیداتی که بهترینهایش به کمتر از تعداد انگشتان دو دست میرسد و صرفا کنداکتور تلویزیون را پر کردند و خاصیت دیگری نداشتند. بهجز دو سریال «موسی (ع)» و «سلمانفارسی» هم نباید منتظر سریالهای فاخر و عظیمی آنهم در سالهای آتی باشیم. انبوه تولیدات خنثی با هدف ایجاد فضای آزمون و خطا برای کارگردانان جوان یا حتی حمایت از دوستان نتوانست جوابگوی خواستههای مخاطبان باشد و درنهایت منجر به قدرت گرفتن سریالهای شبکه نمایش خانگی شد و حالا این تلویزیون است که باید بازی باخته را دستکم به مساوی بکشاند. بازی باختهای که پیش از این با اختلاف گل بالا، برندهاش بود و خواب خرگوشی ناشی از وجود و امکان قدرت برای محدودسازی رقبا و همچنین عدم مدیریت صحیح و نبود استراتژی مناسب برای وجه سرگرمی باعث این شکست سنگین شد. موفقیت برنامههایی مانند «جوکر»، «همرفیق» و «مهمونی» در شبکه نمایش خانگی نشان داد که برنامههای ترکیبی، مسابقات و تاکشوها چه میزان طرفدار پایکار دارد که برای برنامههای محبوبشان از جیبشان خرج هم میکنند و سوال تلخ این است که این جنس از برنامههای تلویزیون چقدر خوب نیستند که حتی بهصورت رایگان هم دیده نمیشوند؟ برنامههایی که اکثرا کپی ناشیانهای از نمونههای موفق خارجیاش هستند و حضور گلدرشت اسپانسرها، مانع دیگری برای دیدنشان است. حضور سلبریتیها و چهرههای مشهور مجازی در برنامههای تلویزیونی و چگونگی مدیریت آنها بهنحوی که نه رانده شوند و نه درخواستهای غیرمعمول داشته باشند، چالش دیگری است که برمهانی و دوستانش با آن مواجه هستند. اگر پیش از این و در سالهای اخیر، مدیریت سلبریتیها به حذف آنها ختم شد و پس از کاسته شدن تماشاگر با اعطای امتیازات و دستمزدهای بیشتر، جذب شدند، اما دیگر وقت آن رسیده که این همکاری شکل عقلانی به خودش بگیرد و درنتیجه تولیدات جذابی روی آنتن برود.
نحوه تعامل با سینما و اهالی سینما و شبکه نمایش خانگی و شفافکردن نسبتش با ساترا از دیگر کارهایی است که معاونت سیما باید به بهترین شکل انجامش دهد. بهرمانی هرچند یکروز پس از انتصابش، ۶ مدیر تلویزیون را تغییر داد، اما شبکههای اصلی یکی از مهمترین دغدغههای او خواهد بود. شبکه یک و شبکه سه که مهمترین شبکهها هستند فعلا بدون تغییر هستند، اما باید منتظر ماند و دید که آیا در ادامه این همکاری به چه صورت خواهد بود و مدیران این شبکهها تا چه اندازه خودشان را با سیاستهای تازه تطبیق خواهند داد.
پیشنهادهایی برای معاونت سیما
شاید چالشها سخت بهنظر بیایند، اما امکانات، نیروی جوانی و همچنین یکدست بودن تیم مدیریتی سازمان صداوسیما میتواند سریعتر و راحتتر از چیزی که بهنظر میرسد مشکلات را کنار بزند. همانطور که در ابتدای گزارش گفته شد پیشنهادهایی برخاسته از جمیع نظرات و تحلیلهای رسانهای و فرهنگی برای دوره جدید ارائه میدهیم که احتمالا میتواند برای مدیران گرهگشا باشد.
توجه و پذیرش اصل سرگرمی و رقابت در برنامه و سریالسازی میتواند یکی از اصلیترین راهکارها برای پربارتر شدن شبکههای تلویزیونی باشد. انکار وجه سرگرمی و توجه بیش از حد به اصل انتقال پیام خشک و چکشی، آن چیزی نیست که مخاطبان از رسانه صداوسیما توقع دارند. افزایش و تعدد رسانهها، دیگر جبر دهههای گذشته را برای تماشاگران این رسانه ایجاد نمیکند و اتفاقا اینبار، این رسانه ملی است که باید بهدنبال جذب و ارضای نظر و مطالبات مخاطبان باشد، مخاطبانی که بخشی از درآمدشان را به خرید اشتراک محصولاتی که دوست دارند اختصاص میدهند و برای سرگرم شدن منتظر برنامههای رایگان، تلویزیون نمیبینند. این را درکنار آندسته از مخاطبانی بگذارید که فیلمها و سریالهای خارجی روز را از راهها و بسترهای مختلف تماشا میکنند و تسلطشان به آثار بهروز بیش از مدیران تلویزیون است.
شعار استفاده از همه ظرفیتها و نگاهها در سالهای اخیر کم داده نشده است، اما تجربه عمل نکردن به آن نشان میدهد که بهواقع یکی از راهکارهای صحیح و سریع برای تامین همه سلایق، عمل به همین شعار است. اگر آنطور که رئیس سازمان صداوسیما بارها گفته درهای این سازمان روی همه باز است پس باید شاهد حضور و فعالیت نگاههای مختلف و البته در چهارچوب قانون و شرع باشیم. بسیاری از چهرهها در یکدهه اخیر به دلایل نامعلوم و حتی خندهدار، از همکاری با صداوسیما منع شدند و فهرست ممنوعالکارها روزبهروز طولانیتر و شلوغتر شد. دعوت از چهرههای قدیمی درکنار جوانان کارآزموده و بااستعداد راهحل دیگری است که به معاونت سیما پیشنهاد میشود. جوانگرایی و خلاقیت بهمعنای انکار و فراموشکردن نیروهای قدیمی و پیشکسوت نیست. شاید برخی کارگردانان و بازیگران قدیمی نتوانند موفقیتهای قبلی خود را تکرار کنند، اما بهکار گرفتن آنها در موقعیتهای درست میتواند جدا از حفظ شأنیت آنها باعث امیدواری جوانان به ثبات آینده شغلیشان شود و از تجربیات این پیشکسوتان استفاده کنند.
نکته دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد خالی نماندن آنتن از برنامههای جذاب و پرطرفدار و اهتمام به آرشیو غنی صداوسیماست. پیش از این اشاره شد که پخش تکرار سریالهای موفق قدیمی بهمراتب منطقیتر از ساختن سریالهای ضعیف و کممخاطب است. تسلط روی سریالهای خارجی و عنایت ویژه به تامین برنامههای مناسب از طریق ارتباط با کشورهای دیگر پیشنهاد دیگری است که میتواند به کمک فراهم کردن یک سبد جامع نمایشی بیاید. غفلت از دوبله جذاب فیلمها و سریالهای بهروز و همچنین تجاریکردن هنر دوبله و بسته نگه داشتن محدوده آن، باعث شده کمتر سریال خارجی قابل دفاعی در سالهای اخیر پخش شود و این یک ایراد بزرگ است.
ساخت مسابقات و برنامههای ترکیبی متنوع و جذاب و نهصرفا بزرگ و پرهزینه هم گزینه دیگری است که میتواند تماشاگر را پای تلویزیون بنشاند و خودش را شریک رسانهای بداند که بخشی از هزینههایش را میدهد.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از سایت روزنامه فرهیختگان، تاریخ انتشار:۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، کد خبر: ۷۱۶۵۲، www.farhikhtegandaily.com