شعارسال: پیش از این درباره سیر تطور فلسفه مسیحیت با بخشعلی قنبری گفتوگویی داشتیم. در بخش نخست وی به نظام الهیات مسیحی در عصر حاضر اشاره میکند و بر این باور است که برخی از فیلسوفان و عارفان مسیحی جنبه عملی و برخی جنبه نظری داشتهاند و برخی هر دو جنبه را دارند، البته عارفانی نیز دیده میشوند که در ارائه نظریه فوقالعاده هستند، برخی هم در عرصه عملی و نظری حرف برای گفتن دارند. در ادامه درباره اثرگذاری و اثرپذیری آموزههای اسلام و مسیحیت نسبت به یکدیگر با این عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا: سیر اثرگذاری و اثرپذیری آموزههای اسلامی و مسیحی نسبت به یکدیگر در گذشته تا عصر حاضر چگونه بوده است؟
واقعیت این است که تعامل میان اسلام و مسیحیت از همان قرون نخستین دیده میشود و اگر از ظهور اسلام حساب کنیم، رابطه تعاملی این دو مطرح است به خاطر اینکه اولین قرونی است که مسلمانان مجبور به کوچ از حجاز میشوند و به حبشه میروند و حاکم آنجا هم فردی مسیحی است، از همان زمان است که استقبال شروع میشود و رابطه اسلام و مسیحیت به شکل خوبی ادامه مییابد.
در قرآن کلمه «قِسِّيسينَ»(مائده/۸۲) آمده که همان کشیش است. قرآن بر خلاف احوال یهودی که نسبت به آنها دید خوبی ندارد، نسبت به قسیسین نگرش مثبت نشان میدهد و لذا در همان ابتدا رابطه خوبی برقرار میشود و در ۸۴ غزوه اسلامی، غزوه مستقیم و در واقع جدی با مسیحیان نداشتهاند و در آن دو جنگی هم که بوده، درگیری شدت نیافته خاتمه پیدا کرده است و مسلمانان و مسیحیان تا سال ۱۰۹۴ هیچ درگیری مستقیمی نداشتند.
در حوزههای عرفان، کلام و حتی الهیات میان مسلمانان و مسیحیان تعاملاتی صورت میگیرد و مسلمانان آثار یونانی را ترجمه میکنند و آثار یونانی از طریق زبان عربی و زبانهای دیگر ترجمه و وارد عالم اسلام میشود. در مسیحیت هم مسیحیان در فلسفه خود دو گرایش عمده دارند که تحت تاثیر اسلام بوده؛ گرایش «ابنسینایی» و گرایش «ابنرشدی» و این نشان میدهد اسلام چقدر آنجا اثرگذار بوده، بحثهایی هم آنها مطرح کردند که مورد استفاده مسلمانان بوده و برخی را تایید و یا رد کردند، الهیات اسلام بسیار گسترده بود.
در اسپانیا و آن زمان که اندلس گفته میشد، رابطه میان مسلمانان و مسیحیان وارد عرصه جدیدی میشود و حتی نقل است که پارهای از عارفان مسیحی، بخشی از عرفان اسلامی ما را میپذیرند و در عرفان خودشان وارد میکنند، به طور مثال برخی از مقاماتی که در آثار مسلمانان وجود داشت به حوزه مسیحیت منتقل میشود.
ایکنا: اثرگذاریها میان اسلام و مسیحیت تا به امروز ادامه دارد؟
در عصر حاضر هم همینگونه است، وقتی در حوزه الهیات مسیحی مسئلهای مطرح است، آن مسئله برای ما مسلمانان به عنوان سوال طرح میشود. بهطور مثال در الهیات مسیحی «الهیات شبانی» مطرح میشود و ما به فکر میافتیم که آیا ما در متون دینی خودمان گزارهها و جملاتی برای بازسازی الهیات شبانی داریم یا خیر، این باعث میشود که متفکر مسلمان دوباره به متون دینی خود نگاه کند و با تاثیرپذیری از مسیحیت در الهیات شبانی یک الهیات کلامی معادل در اسلام شکل گیرد.
ایکنا: جنگهایی که میان مسلمانان و مسیحیان رخ داده، اثر منفی بر این رابطه داشته است؟
مسلمانان در قرن هفتم به قسطنطنیه حمله میکنند، یک جنگ دیگری نیز در انتهای قرن یازدهم است که «جنگهای صلیبی» نامیده میشود. ظاهر قضیه جنگ است اما در باطن وقتی با پیشرفتهای اسلامی آشنا میشوند اینها را با خود میبرند و در دنیای امروزی هم اتفاقا بسیاری از فیلسوفان و عارفان و عرفاندوستان و مستشرقان مسیحی با جهان اسلام آشنا میشوند و خود اینها عامل گسترش اسلام در مغربزمین هستند و تعامل خوبی به وجود میآورند.
«هانری کربن» یکی از همان افرادی است که به ایران میآید و با شیعه اثنیاشعری به طور کامل آشنا میشود و سپس آثار خود را به زبان فرانسوی مینویسد و بسیاری از کسانی که آثار کربن به فرانسوی را میخوانند مسلمان و شیعه میشوند و برخی از این شیعیان افرادی مانند «کمال» است که به حوزه علمیه قم میرود و جزء روحانیون مبلغ اسلامی میشوند و این اتفاق از طریق هانری کربن به وقوع میپیوندد.
همچنین خانم «آنه ماری شیمل» را داریم؛ وی اسلام شناسی آلمانی است که آثار عرفانی اسلام را مطالعه میکند و به زبان آلمانی بر میگرداند و باعث میشود عرفان اسلامی در مغرب زمین به شدت رواج یابد. ویلیام چیتیک آمریکایی یکی دیگر از معاصران است، حوزه مطالعات ویلیام چیتیک عرفان اسلامی، ابنعربی و مولوی است. یکی از کسانی که از این طریق مسلمان شده، «محمد لگنهاوزن» است.
تعاملات میان اسلام و مسیحیت به شکل بسیار گستردهای در حال شکلگیری است و مسیحیان به مطالعات اسلامی علاقهمند میشوند، بسیاری از افراد مانند «کرن آرمسترانگ» در مغربزمین تعاملات خوبی را به وجود میآورند. در سالی که واقعه ۱۱ سپتامبر رخ میدهد، در آمریکا علیه اسلام تبلیغات میشود، او کتابی با عنوان «محمد(ص)» مینویسد که یکی از پر فروشترین کتابهای آمریکا میشود. همچنین خانم «دونیز ماسون» کتابی با عنوان «قرآن و کتاب مقدس» مینویسد، وی ۲۰ سال در مراکش زندگی میکند و زبان عربی یاد میگیرد و قرآن را به زبان فرانسوی ترجمه میکند. کتاب او ۱۳۰۰ صفحه است و به فارسی هم ترجمه شده، لذا تعاملات اسلام و مسیحیت بهشدت گسترش پیدا میکند و این از مسئله تبلیغات جداست و حوزهای علمی است و اگر تغییری صورت میگیرد به واسطه مطالعات علمی و تعاملات فرهنگی میان اسلام و مسیحیت است.
تنها یک کلامدان مسیحی به نام «مونتگومری وات» تمام عمر خود را میگذارد و بر کلام اسلامی بحث میکند و آنها را به انگلیسی مینویسد و این تعاملی است که اسلام از طریق وی به مغرب زمین انتقال میدهد و یا «هری ورد سون» کتابی با عنوان «فلسفه علم کلام» مینویسد که هزار صفحه است و یا کتاب دیگری نوشته با عنوان «بازتابهای کلام اسلامی در فلسفه یهودی»، بسیار هم کار کرده است و در آنجا مسیحیت را هم مطرح میکند و اکنون این تعاملات میان اسلام و مسیحیت در دنیای امروزی ما به شکل گستردهای وجود دارد.
ایکنا: با توجه به اختلاف ادیان که اغلب هم ناشی از کجفهمیهای پیروان ادیان است، چرا باید به دنبال شکلگیری گفتمان تقریبی میان اندیشههای اسلامی و مسیحیت باشیم؟
طبیعی است که میان ادیان اختلافهایی باشد اما اگر به این اختلافها هم نگاه کنیم؛ اولا قالب فقهای شیعه، مسیحیان را اهل کتاب یگانهپرست تلقی میکنند، در قرآن هم آمده «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»، نه آنکه مسیحیان مشرکند و نجس، در اثر مطالعاتی که به عمل آمده علمای اسلام پذیرفتهاند که رویکر مسیحیان با اسلام تفاوت دارد و در بحثهای توحیدی اختلاف دارند، اما در عین حال میگویند توحید شما را میپذیریم، لذا این هم یکی از عواملی شد که تعاملات زیادی را به وجود آورد.
در نوع نگاه مسیحیان به عیسی مسیح(ع) با آنها اختلاف داریم، اما در بعضی دیدگاهها اشتراکهایی وجود دارد، اینکه عیسی(ع) «کلمةالله» است، جنبه بشری نبوت است، آنها میگویند عیسی مسیح(ع) از پدر به وجود نیامده، ما هم این را میگوییم، اما چیزهایی در مورد حضرت عیسی(ع) بیان میکنند که متکلمان ما نمیتوانند بپذیرند. در عرفان مسیحیت وضعیت خیلی بهتر است، تقریبا هیچ عارف مسیحی وجود ندارد که در کشف و شهود عرفانی خود به آن توحیدی نرسیده باشد که ما مسلمانان به لحاظ عقلی آن را مطرح میکنیم.
عارفان مسیحی میگویند ما کشف و شهودی داریم که در آن دیگر تثلیث نمیبینیم و مثلا مایستر اکهارت میگوید من خدای حقیقی را پدر، پسر، روحالقدس نمیدانم، من خدای حقیقی را گادهِد (God head) میدانم و این فراتر از خدای پدر، پسر، روحالقدس است و به صراحت بیان میکند این عبارت تجلی خداست. ما از عارف مسیحی چه انتظاری داریم؛ اینکه بگوید خداوند یگانه است و شریکی برای او نیست، این تصور مایستر اکهارت در کشف و شهود عرفانی همه عرفای مسیحی قابل استرداد و به دست آوردن است.
اگر بخواهیم اشتراکهای این دو دین را بحث کنیم، اشتراکها زیاد است؛ هر دو دین الهی هستند و تعاملات اینها میتواند بهتر از این بشود و هر دو میتوانند اکنون در مقابل سکولاریسم و «مادیگرایی اخلاقی» ایستادگی کنند.
مادیگرایی اخلاقی غیر از ماتریالیسمی است که ملحدان مطرح میکردند، یک دسته هستند که به لحاظ نظری خداوند را انکار میکنند، به اینها «مادیگرایان نظری» و «ملحدانه» میگویند، مادی گرایی اخلاقی این نیست، ممکن است یک نفر به خدا هم معتقد شود اما همه جهان هستی را در ماده خلاصه کند و فقط به فکر کسب منافع و لذایذ دنیوی باشد، با همکاری دین اسلام و مسیحیت میتوان مقابل اینها ایستادگی کرد. در همه ادیان معنویت و نه مادیت هدف است و اینها میتوانند مقابل کسانی که در پی الحاد و نفی خداوند هستند بایستند و مردم دنیا را به سمت خداگرایی و معنویت گرایی دینی دعوت کنند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از خبرگزاری ایکنا ، تاریخ انتشار: 7 بهمن 1396 ، کدخبر: 3683144 ، www.iqna.ir