شعار سال: وقتی زنی برای ازدواج مهریه طلب میکند، وقتی زنی زیرآب همکار زن خود را میزند، وقتی یک مادر حتی از پدر هم بیشتر به فرزند دختر خود سختگیری میکند و وقتی زنان بدنهای خود را به انواع جراحیهای زیبایی میسپارند و ...، اولین صورتبندی که در ذهن بسیاری شکل میگیرد این است که دشمنان اصلی زنان خود زنان هستند و به عبارتی از زنان است که بر زنان است. این نتیجهگیری سادهانگارانه به راحتی مجموعهای از عوامل در هم تنیدهای را که زنان را در چنین موقعیتهایی قرار میدهد نادیده گرفته و انگشت اتهام را به سمت آنان میگیرد. به چه علت گاهی زنان که خود تحت سرکوب و تبعیض مردسالارانه هستند بر علیه منافع دیگر زنان عمل میکنند؟
دنیز کاندیوتی، نویسنده و پژوهشگر فمینیست ترک در مقاله ای با عنوان معامله با مردسالاری «Bargaining with Patriarchy» (1988)، توضیح میدهد که گاهی زنان تحت نظامهای مردسالار تصمیم میگیرند خواستهها و انتظارات سیستم را برآورده کنند تا در همان سیستم بتوانند امتیاز و منفعتی به دست آورده و وضعیت خود را بهبود ببخشند. این منفعت میتواند انواع مختلفی اعم از اقتصادی، عاطفی، اجتماعی و ... داشته باشد. مذاکره و چانهزنی با مردسالاری لزوما یک انتخاب آگاهانه نیست. گاهی زنان ناآگاهانه و یا به ناچار نقشهای سرکوبکننده را میپذیرند. برخی مواقع انگیزه کسب قدرت و بهبود جایگاه در میان نیست و این انتخابها تنها برای ادامه دادن و دوام آوردن است. بدون شک زنان طبقه فرادست و متمول، برای نه گفتن به این انتظارات مردسالارنه اختیار عمل بیشتری دارند اما زنان طبقه محروم از قدرت چانهزنی کمتری برخوردارند و مقابله عواقب شدیدتری برای آنان به دنبال دارد. اگر چه فارغ از تفاوتها میتوان گفت برخی از انتظارات و نقشهای تعیین شده برای تمامی زنان مشترک است، از جمله مادری و مادرانگی، متانت و لطافت، زیبایی و ... . زنان بسته به نژاد، مذهب، طبقه اجتماعی و اقتصادی صرفا هزینههای متفاوتی برای تخطی از این الگوهای تحمیلی میپردازند.
بر اساس نظریه کاندیوتی بسیاری از رفتارهای متناقض و گیج کننده زنان علیه منافع زنان را میتوان توضیح داد. برای مثال گاهی مادران در مقایسه با پدران محدودیتهای سختگیرانهای را نسبت به فرزند دختر اعمال میدارند. در نظام مردسالار هیچ ارزشی به اندازه مادری با مفهموم زن گره نخورده است. مادری ابتدا و انتهای زن بودن را در بر میگیرد و زن در مقام مادر بودن است که ارزش پیدا میکند. کوچکترین تخطی از مادرانگی مطلوب میتواند موقعیت و اعتبار زن را در خانواده و جامعه به خطر بیندازد. بنابراین ممکن است مادر بخواهد به هر قیمتی این موقعیت را حفظ کند تا حداقلی از قدرت و اتوریته «َAuthority» مردانه را به دست بیاورد و مورد سرزنش قرار نگیرد. حتی اگر نرمهای مردسالارانه و فرودستی زنان را بازتولید و دختر خود را مطابق با «زنانگی مطلوب» تربیت کند. نمونه دیگری که میتوان اشاره کرد زنانی است که بدنهای خود را برای رسیدن به «زیبایی مطلوب» به تیغهای جراحی میسپارند. مردسالاری زیبایی را برای زنان امری حیاتی تلقی میکند و در همدستی با سرمایهداری تعریفی محدود و الگویی غیرواقعی از زیبایی را ارائه میدهد. از این رو بسیاری از زنان برای کسب مقبولیت و محبوبیت بیشتر و کسب موقعیتهای اجتماعی و حتی اقتصادی، به هر دری میزنند تا «زیباتر» شوند. در واقع به ازای کسب مقبولیت بیشتر، داوطلبانه کالاانگاری «Objectification» زنان را تقویت میکند و به تضعیف دیگر زنانی را که امکان دستیابی به استانداردهای تعیین شده ندارند دامن میزند.
معامله با مردسالاری اگرچه ممکن است دستاوردهایی کوتاه مدت برای زنان به همراه داشته باشد اما در سطح کلان ایدئولوژی مردسالار را درونیسازی میکند، استحکام میبخشد و علیه کلیت زنان کارکرد پیدا میکند. این استراتژی فردگرایانه با روح جمعی فمینیسم و مبارزه با تبعیض در تضاد است چرا که سیستم سرکوب و تبعیض علیه زنان را هدف قرار نمیدهد و تنها امتیازاتی فردی و کوتاهمدت در ساختار و وضعیت موجود به دست میدهد. منفعت شخصی در برابر خسران جمعی. با این حال نمیتوان زنانی که به این مناسبات تن میدهند را محکوم کرد. مذاکره با مردسالاری چالش روزمرهای است که حتی فمینیستها و فعالان حقوق زنان هم از آن در امان نیستند. در مواجهه با این رویه، مقصر دانستن و محکوم کردن زنان ساده و سهلانگارانه است. منظور توجیه این رویه و یا نادیدهگرفتن عاملیت زنان نیست. زنان «انتخاب» میکنند، اما این انتخابها تحت انواع فشارها و تبعیضها شکل گرفتهاند. شرایط نابرابری که زنان در آن زندگی میکنند گاه انتخابها و فرصتهای محدودی را برای آنان به جا میگذارد. آیا میتوان زنی که برای بهبود وضعیت اقتصادی خود یا خانواده روسپیگری میکند را مقصر مطلق دانست؟ آیا میتوان زنان عامه که مهریه را به عنوان اهرم فشار برای بهبود موقعیت فرودست خود در ازدواج یا در راستای به دست آوردن حضانت برابر فرزندان طلب میکنند، مواخذه کرد؟ خیر نباید انتظار داشت زنان در چنین موقعیتهایی، یک تنه از همنوعان خود دفاع کنند و به جنگ مردسالاری بروند. حتی انگشت انتقاد را به سمت زنی که زیرآب همکار زن خود را میزند نباید گرفت (البته این رفتار مختص زنان نیست و مردان به وفور وارد رقابتهای غیراخلاقی با یکدیگر میشوند). نگاه انتقادی در وهله اول باید به سمت ساختاری باشد که فرصتهای برابر رشد و اشتغال را در اختیار زنان قرار نمیدهد. انگشت را ابتدا باید به سوی سیستمی گرفت که اعتماد به نفس زنان را تضعیف و احساس عدم امنیت را در آنان بالا میبرد. بعلاوه هرگز نباید فراموش کرد که مردان نیز به اندازه زنان موظفند در مبارزه با تبعیض و نابرابری نقش ایفا کنند. نگاههای سنگین و قضاوتگر را از روی عملکرد زنان بردارید و به هدف اصلی را نشانه بگیرید.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایتtelegra، تاریخ انتشار - ، کد مطلب:-،www.telegra.ph