شعار سال: رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با دانشجویان و در تبیین بخشی از نظام فکری و معرفتی انقلاب اسلامی، به ماجرای انقلابیگری، موافقان و مخالفان پرداختند. رهبر انقلاب در بخشی از بیانات خود و پس از تشریح مباحثی ذیل معنای انقلابیگری، به جریان مقابل این نوع تفکر در کشور اشاره کردند و نکاتی را درخصوص آنها متذکر شدند. برداشت نسبتا دقیق از سخنان رهبر انقلاب اینگونه شکل میگیرد که دو جریان مسیر خود را از انقلاب و خلق و خوی انقلابی جدا کردهاند و مسیر دیگری میروند؛ اول جریانات و گروههایی که معتقدند انقلاب، تفکر و عمل انقلابی با وقوع یعنی پیروزی انقلاب و شکست رژیم پهلوی پایان یافته و حالا باید بهگونهای دیگر و با تفکری متفاوت از تفکر انقلابیون کشور را اداره کرد و گروه دوم جریاناتی که به بهانه انقلابیگری و با استفاده از مصادیقی که ظلم میخوانند، در پی ساختارشکنی هستند و اهداف خود را خارج از ساختارهای جمهوری اسلامی و انقلاب پیگیری میکنند. این دو گروه البته ضرر یکسانی برای انقلاب داشته و دارند و در بزنگاههای مختلف نشان دادهاند که چگونه میتوانند اخلال جدی در مسیر صحیح امور ایجاد کنند.
بازگشت از آرمان های انقلاب
نهضت آزادی
در ایام پایانی حکومت پهلوی و در جریان مذاکراتی که سران نهضت آزادی با محمدرضا پهلوی داشتند، دقیقا همان زمانی که مهدی بازرگان و اطرافیانش رسما معتقد به مبارزه پارلمانی بودند، این یقین حاصل شد که باوجود مخالفت آنها با حکومت و دولتداری پهلوی، این جریان مخالف سلطنت آنها نیستند و میگویند که پهلوی بماند، ولی حکومت نکند. بعد از انقلاب البته این جریان مسیر خود را عوض نکرد و زمانی که بر صندلی تصدی دولت موقت تکیه زد، این نگاه خود را در اداره دولت به کار گرفت. چندماهی از انقلاب نگذشته بود که نمایندگان دولت موقت دقیقا در نقطهای مقابل انقلابیون قرار گرفتند و زمانی که در الجزایر حضور یافته بودند، با دشمن درجه اول انقلاب به مذاکره نشستند؛ مذاکراتی که به محض افشا شدن، شرایط استعفای دولت وقت را فراهم آورد.
نهضتآزادی بعدها در بحبوحه جنگ تحمیلی هم علیه رزمندگان و ادامه جنگ با صدام موضع گرفت که نتیجه آن نامه وزیر وقت کشور به رهبر انقلاب درباره این گروه و پاسخ امام(ره) بود. امام فرمودند: «نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است... . اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم بهویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد.»
مرحوم منتظری
در ایام ابتدایی پیروزی نهضت خیلیها تصور میکردند قائممقام رهبری شاخصی برای شناسایی مخلصین انقلاب از منحرفین است. آیتا... منتظری شاگرد اول مکتب امام (ره) شناخته میشد و مخالفان او مرتجع و ضدانقلاب. کمی بعد و در ایامی که عیار قائممقام مشخص شد و در بزنگاهها خود را نمایان کرد و آن تصمیم امام راحل در مورد وی گرفته شد، آیتا... منتظری هم همان داشتههای اولیه خود از اصول نهضت را از دست داد و چند سال بعد آنچنان از انقلاب فاصله گرفت که حتی سران دولت اصلاحات هم نتوانستند او را تحمل کنند.
آیتا... منتظری در این ایام با گروههایی چون نهضت آزادی نزدیکی ویژهای پیدا کرده و مدافع تفکر آنها هم میشود. برای مثال وی در دی ماه 84 گفت: «نهضت آزادی حزبی است که استوار و باثبات در دفاع از اسلام و مبارزه با دیکتاتوری و استبداد ایستادگی کرده است.» قائممقام معزول امام(ره) چنانکه از مسیر اولیه خود بازگشته، در اظهاراتی ایدهای را که چندین کتاب برای آن نوشته، زیر سوال میبرد.
آیتا... منتظری در این سالها به هر مناسبتی به جریان انقلابی و مسئولان دولت و نظام میتازد و حتی در مواردی معتقد است انقلابیون متوهم شدهاند که برخی مشکلات کشور را نتیجه فشارهای استکبار میدانند. او حتی میگوید: «امام در ایجاد دشمنی با کشورهای منطقه نقش اول را داشته است.»
عمادالدین باقی که خود را آیینه تمامنمای آیتا... منتظری میداند هم در مصاحبهای صریحا میگوید که تفکر انقلابی همان تفکر لنینی و استالینی است و تاکید میکند: «ما میخواهیم از قطار انقلابیگری پیاده شویم، ولو اینکه لازمهاش این باشد که از قطار حکومت هم پیاده شویم.»
جریان اصلاحات
ایستادگی در مقابل نگاه انقلاب در بسیاری از افراد و جریانها جاری بود؛ از جمله سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات که با شعارهای خوشرنگ و لعابی چون آزادی، دموکراسی و تنشزدایی به قدرت رسید، اما کشور را بهگونهای اداره کرد که همه آن شعارهای زیبا رنگ باخت و کشور به سمت دیگری رفت. در مساله آزادی یاران خاتمی آنقدر از انقلاب و معیارهای آن فاصله گرفتند که توهین به ائمه اطهار و امام خمینی(ره) در دایره آزادی بیان جای گرفت؛ جملاتی از جمله اینکه حتی علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد، اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی، حکومت دینی جلوی رشد علمی را میگیرد و... . مردمسالاری در انتخابات مجلس ششم جای خود را به تقلب در حوزه تهران داد و در نهایت راهیابی نمایندگانی که داعیه دموکراسی و قانون داشتند، به تحصن در مجلس و ایستادگی در مقابل قانون اساسی ختم شد.
نهایتا هم برداشت متوهمانه از ارتباط با جهان بهویژه آمریکا کار را به جایی رساند که پایان شعار گفتوگوی تمدنها محور شرارت خوانده شدن ایران بود و انتهای گفتوگو با جهان و تنشزدایی، از دست رفتن دستاوردهای علمی کشور بهویژه دستاوردهای هستهای.
جریان تکنوکرات
اظهارنظرهای افرادی چون زیباکلام یا غرضی که میگویند معتقدند آیتا... هاشمی لیبرال بود هم نمیتواند مبنای قضاوت در مورد آن مرحوم باشد. باید اظهارات و اقدامات وی بررسی شود تا جایگاهش مورد ارزیابی قرار گیرد. تاختن مرحوم هاشمی به انقلابیون گام اصلی در مقابله با این جریان در کشور نبود، چراکه زدن برچسب متحجر، کله شق و نفوذی اولین گام در سیاهنمایی علیه جریان انقلابی در کشور بود. هاشمیرفسنجانی برخلاف امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، همیشه نگاه خوشبینانهای به بیرون از مرزها داشت. ماجرای مکفارلین و پیگیری معامله با آمریکا و دریافت سلاح اسرائیلی یکی از آنها بود و البته بعدها اجرای سیاستهای اقتصادی مغایر با انقلاب اسلامی در دهه 70 نمونه دیگر آن. هاشمیرفسنجانی البته در نگاه به بیرون و دفاع از ایده خود هم ید طولایی داشت. او در گفتوگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات بر حذف شعار «مرگ بر آمریکا» تاکید و ادعا کرد که امام با حذف این شعار موافق بودند. یا اینکه در جای دیگری آمریکا را در کنار چین قرار داد و گفت: «به امام نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا یا چین با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم.»
البته اینکه آیتا... هاشمی اظهار میکرد که دوران افزایش قدرت دفاعی به سرآمد و به جای داشتن موشک برویم و با دیگران مذاکره کنیم، خود مصداق دیگری از همین فرآیند است.
ساختار شکنی و عبور از انقلاب
منافقین و بنیصدر
سازمان مجاهدین خلق از دهه 40 به دلیل آنکه معتقد بود نهضت آزادی رویکردی سازشکارانه دارد، از این نهضت منشعب شده و با سرلوحه قرار دادن اندیشههای مارکسیسم، مبارزه مسلحانه را در دستور کار خود قرار داد. بعد از انقلاب، مسعود رجوی که براساس اسناد به دلیل همکاری گسترده با ساواک، علیرغم دستگیری در سال 50 اعدام نشده بود، رهبری این سازمان را برعهده گرفت و به سهمخواهی از انقلاب پرداخت. سازمان مجاهدین (منافقین) اگرچه قصد داشت مسعود رجوی را بهعنوان کاندیدای اولین انتخابات ریاستجمهوری معرفی کند، اما به دلیل آنکه با تحریم رفراندوم به قانون اساسی رای نداده بودند، از حضور در انتخابات منع شدند. از این رو به حمایت از بنیصدر در آن انتخابات پرداختند. سرانجام بنیصدر توانست در روز 9 بهمن 1358، با کسب حدود 80 درصد آرا به جایگاه اولین رئیسجمهور در نظام جمهوری اسلامی برسد؛ جایگاهی که امامخمینی(ره) در روز تنفیذ، این حکم را محدود به عدم تخلف از احکام اسلام و تبعیت از قانون اساسی دانست. از آغازین روزهای تابستان 59، درگیریهای بنیصدر با چهرههای شاخص انقلاب بهخصوص اعضای حزب جمهوری اسلامی علنی شد. پافشاری در عدم پذیرش نخستوزیری محمدعلی رجایی، اتهام به دکتر آیت و... از جمله این خصومتها بود. اگرچه میتوان غائله 14 اسفند 59 را نقطه عطف مخالفت بنیصدر با انقلاب دانست؛ غائلهای که با دستور بنیصدر و سازماندهی میلیشیا و شعبان بیمخهای اطرافش به صحنه رویارویی جبهه متحد مخالف انقلاب با تودههای انقلاب و مدافع امام و قانون اساسی تبدیل شد. سرانجام بهرغم توصیههای مکرر امام مبنیبر پایبندی بنیصدر به قانون، 20 خرداد سال 60 حکم بنیانگذار کبیر انقلاب مبنیبر عزل بنیصدر صادر شد. بعد از این حادثه نزاعهای خیابانی و اقدامات خشونتآمیز و مسلحانه سازمان مجاهدین با هدف حذف چهرههای انقلاب در دستور کار این سازمان قرار گرفت و بعد از انفجارهای گستردهای چون انفجار دفتر نخستوزیری و حزب جمهوری اسلامی، ترور کور و آمار کشتهها با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم ملاک جنایات این گروه شد.
سیدمهدی هاشمی
اغلب انقلابیون، چهره او را در حالی به یاد داشتند که سال 55 با ریش تراشیده در دادگاه جنایی اصفهان به جرم قتل آیتا... شمسآبادی محاکمه میشد و به همین خاطر به اعدام محکوم شده بود. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اتکا به موقعیت خود در بیت آیتا... منتظری، مسئولیت واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت. فعالیتهای خودسرانه هاشمی اما باعث شد وقتی سپاه در سال 61، اساسنامهاش را برای تصویب به مجلس فرستاد، واحد نهضتهای آزادیبخش را از ساختارش حذف کنند. جریانی که تحت عنوان باند سیدمهدی هاشمی شناخته میشد، عمدتا با سوءاستفاده از موقعیت او و امکانات سپاه، دست به اقدامات خودسرانه زیادی زد که گردآوری و مخفیسازی مقادیر زیادی اسلحه، ایجاد شبکه سرقت اسناد از ادارات، ایجاد اختلاف در میان پاسداران و نیز تضعیف فرماندهان ارشد سپاه، انتشار شایعات از طریق شبنامه علیه مسئولان نظام و... تنها بخشهایی از این اقدامات بود. هاشمی در متن اعترافاتش این اقدامات را ناشی از وسوسه گروهی و خطی و بیاعتمادی به قانون و مقررات دانست و گفت کاهش معنویت در جو مبارزات آن زمان که نوعی عملزدگی را برایش به همراه داشت، به سلسلهای از اشتباهات و لغزشها دچار شد که درنهایت به انحراف او انجامید.
چپهای دهه 60
«یک نفر از اصلاحطلبان امروزی، تکرار و تاکید میکنم که یک نفر از اصلاحطلبان امروز، در دهه 60 پشیزی برای آزادی بیان، آزادی اندیشه، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد ارزش قائل نبود.
از سید محمد خاتمی گرفته که تخم چشم من است تا آقای تاجزاده، حجاریان، موسوی خویینیها، علیاکبر محتشمیپور، کروبی و میرحسین موسوی.» این جملات روایت صادق زیباکلام، از واقعیت چهرههای اصلاحطلب در دهه 60 است؛ چهرههایی که آن زمان به جریان چپ موسوم بودند و رادیکالیسم افسارگسیختهای را در دستور کار قرار دادند. جریانی که بعد از انقلاب حکم به انحلال ارتش داد. از طرف دیگر برخوردهای تند و افراطی «اکبر پونز»های این جریان تا مرز برخورد تند با غیر محجبه ها و درنهایت حکم به دیوارکشی دانشگاهها از جمله اقدامات این جریان است؛ جریانی که در مقابل انتقادات نسبت به تندرویها و افراطهایشان جامعه مدرسین و جناح راست را محافظهکار و مروجان اسلام آمریکایی میخواند! این جریان اگرچه در دهه 70 با نقاب جمهوریخواهی به میدان آمد ولی در همان دهه نیز رادیکالیسم سیاسی جای خود را به رادیکالیسم ایدئولوژیک داد و به تعبیر مرحوم هاشمیرفسنجانی «به وسیله رسانههای تحت جریان خود هر روز صبح بمبی زیر پای ملت منفجر میکرد!»
جریان انحراف
این جریان را شاید بتوان متاخرترین نمونه خلط میان دو مقوله انقلابیگری و ساختارشکنی دانست. جریان انحراف مدتها است برای آنچه که فکر میکند عدالتخواهی است، قید ساختارهای رسمی را زده و حتی از لزوم برگزاری انتخابات زودهنگام و تغییر روسای قوا و... سخن میگوید. در این میان اظهارات گاه و بیگاه رئیسجمهور سابق علیه قوه قضائیه شاهبیت همه مواضع شاذ این جریان محسوب میشود؛ مواضعی که از قضا به دنبال افزایش برخوردهای قضایی با اطرافیان او تشدید شد و صحبتهایی به میان آمد که مرزهای عمل سیاسی داخل نظام و چارچوبهای متعارف را درنوردید و بیش از همه جریان معارض را در آن سوی مرزها خوشنود کرد. برخی در ابتدا این رویه را تلاشی برای خروج از انزوا تفسیر کردند، اما شدت گرفتن سوگیریهای تند و تیز این جریان علیه کلیه ساختارهای نظام، باعث شد خیلیها به این جمعبندی برسند که رئیس جمهور سابق با رفتارهای رادیکال خود و با تمرکز بر نارضایتیهای عمومی موجود در سطح جامعه به سمت فاصلهگذاری از نظام حرکت کرده ؛ جمعبندیای که از این جریان حتی در میان حامیان سابقش نیز چهرهای معارض تصویر کرد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت فرهیختگان آنلاین ، تاریخ انتشار 9خرداد 97، کدمطلب: 18822 ، www.fdn.ir