پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۴۵۲۵۲
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۰
فیاض زاهد فعال سیاسی اصلاح‎طلب، ضمن تاکید بر ایجاد اصلاحات در جبهه اصلاح طلبان ، در این زمینه از پیرمردهای پا به سن گذاشته‎ای می‎گوید که در این جریان حضور دارند و لازم است با نقل مکان به اتاق‎های فکر جای‎شان را به جوان‌ترها بدهند.

شعار سال: «اصلاح اصلاحات» واژه‎ای است که به تازگی به لغتنامه جریان اصلاح‎‎طلب اضافه شده است. تلاش برخی اعضای این جریان که با نگارش نامه‎ای به رهبر معنوی خود آغاز شد، با اظهارات تئوریسین این جناح هم وارد مرحله جدیدی شد. اگرچه تاکنون خبری از به ثمر نشستن این نامه و تئوری جدید سعید حجاریان به گوش نمی‌رسد اما چهرههای سیاسی کم و بیش به این وحدت نظر رسیدند که می‎توانند با دستکاری کوچکی در ترکیب این جریان و نمود آن شورای عالی سیاستگذاری، به تغییرات مبارکی برسند. فیاض زاهد فعال سیاسی اصلاح‎طلب، با اعلام موافقت خود در این زمینه از پیرمردهای پا به سن گذاشتهای می‎گوید که در این جریان حضور دارند و لازم است با نقل مکان به اتاق‎های فکر جایشان را به جوان‌ترها بدهند.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

بحث اصلاح اصلاحات چند وقتی است که بر سر زبانها افتاده است. از آقای حجاریان گرفته که بحث تشکیل هسته سخت اصلاحات را مطرح میکند تا برخی دیگر از چهرههای اصلاحطلب که در تأیید این اظهارات خواستار تغییراتی اعم از شکلی و ماهوی در بدنه اصلاحات هستند. شما چقدر قائل به انجام چنین اصلاحاتی هستید؟

قطعاً این نیاز جدی احساس میشود که در دو سطح سخت‌‏افزاری و مکانیزم اجرایی و تشکیلاتی اصلاح‎طلبی در ایران یک بازبینی صورت بگیرد. این امر بیشتر متد و شکل پردازش این جریان سیاسی را هدف قرار می‏‌دهد. شخصاً از مدت‌ها قبل در مصاحبه‌ها و نوشتارهای مختلفی اعلام کردم از منظر مانیفست و جهانبینی، در جریان اصلاحات نیازمند بازبینی هستیم. یک تغییر در آن، تغییر شکلی است و منظور سعید حجاریان از به‌کارگیری هسته سخت، پیدا کردن راهکار مناسب برای پرهیز از ورود چهرههای فرصت‏‌طلب یا ناآشنا به فرهنگ یا فرآیند اخلاقی، شخصیتی یا سیاسی نگرش اصلاحی است. چیزی را هم که من مد نظر داشتم، این بود که ما در دستیابی به خواستهها و مطالبات اجتماعی، بازنگری شرایط پیرامونی، تحلیل اوضاع منطقهای و یک راهبرد بینالمللی نیازمند یک مانیفست جدید هستیم. این مانیفست از این جهت اهمیت دارد که ابعاد و شاخص‏‌های مختلف یک نگرش را با هم میبیند. یعنی در آن، بخشهای فرهنگی در تعارض با بخش اجتماعی قرار نمی‎‎گیرند و این دو بخش در تعارض با اقتصاد یا حوزههای بین‌الملل قرار ندارند. شاید در نظر برخی خوانندگان مطلب، این خودش یک نوع بازگشت ایدئولوژیک باشد. اما منظورم متصلب اندیشیدن نیست.

منظورتان چیست؟

ما باید بتوانیم آدمها را درست اندازهگیری کنیم تا هر کسی که از راه میرسد، نتواند به خواستههای انتخاباتیاش برسد. نتواند در زمان انتخابات و تنها برای اینکه وارد لیست انتخاباتی شود و از مزایای جریان سیاسی استفاده کند بهترین بهرهبرداری را انجام دهد. از آن بالاتر اینکه ما باید ببینیم که چه تغییرات اجتماعی در باورها، نگرشها، رویکردها و تعاملات درونی جامعه ایران شکل گرفته است.

اولویت امروز جامعه ایران چیست؟ مردم ایران در برخورد با مشکلات و معضلات سیاسی و اقتصادی طرفدار چه نوع رویکردی هستند؟

افکار عمومی یک فرآیند سیال است. شما نمیتوانید با نگرش‎های متصلب سراغ جامعه بروید. جامعه‎ای که در دو سال قبل به شما رأی داده لزوماً در دو سال آینده به شما رأی نخواهد داد. جریان اصلاحات اگر میخواهد همچنان در صحنه سیاسی ایران باقی بماند باید متناسب با سؤالهای جدید پاسخ‎های جدید ارائه کند. طبیعتاً همه آنچه را که در گذشته احساس میکردیم درست است در فرصتهای جدید می‎تواند نادرست تلقی شود، لذا فارغ از تمرکز بر اصلاح تکنیکی و روشمند جریان اصلاحی، به بازنگری عمیق و جدی و ساختارمند توسط تئوریسینهای برجسته جریان خودمان باور دارم.

پیشنهاد برای اصلاح اصلاحات در زمان مناسبی صورت گرفته است؟

اتفاقاً بعد از رویدادهای دی ماه سال 96 روشن شد که ما درک نادرستی در بسیاری از حوزه‎ها داریم. از آن بالاتر به دلیل ریزش محبوبیت اصلاح‌طلبان و تهدیدات داخلی و بینالمللی نیازمندیم که مجدداً وضعیت خودمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. در 40 سال گذشته کشور ایران همیشه در شرایط حساس بوده و این بهانه‎ای نیست که ما به خودانتقادی دست نزنیم و بازبینی دقیقی از شرایط آن پیدا نکنیم. اگر می‏‌خواهیم در انتخابات آینده یا در سپهر سیاسی ایران نقش‌آفرینی کنیم حتماً باید در مکانیسم‎های ارتباط مجدد و طرح اندیشه‏‌های نوین خودمان با مردم دست به بازنگری دقیق بزنیم. اما معنی این کار این نیست آنهایی که به هر دلیلی در شورای اصلاح‏‌طلبان قرار نگرفتند، احزابی که در حاشیه هستند و کسانی که در بین افکار عمومی پایگاه اجتماعی ضعیفی دارند، این تغییر و بازسازی را بهانه‌‏ای برای بازگشت خودشان قرار بدهند. و البته منظور آنهایی که به صورت ریشهای و دغدغه‎مند به دنبال اثرگذارتر کردن اصلاحات هستند به هیچ وجه حضور خودشان در این مناسبات را مد نظر ندارند.

به شورای عالی سیاستگذاری اشاره کردید. صد نفر از جوانان اصلاحطلب نامه‌ای را هم به این منظور خطاب به آقای خاتمی نوشتهاند و انتقاداتی را نسبت به ترکیب آن وارد دانستند. انتقادات وارد شده به شورای عالی را قبول دارید؟

بدون تردید ما اصلاحطلبان از نظر لایه‏‌بندی اجتماعی دچار تغییرات جدی شده‎ایم. جریان اصلاح‎طلب در میان خود پیرمرد زیاد دارد و بخشی از آنها هم بازنشسته شده و بیکار هستند و خدمات درخشانی هم در گذشته داشته‌اند و چه بسا علاقه‌مند نیستند که عرصه را به جوان‌ترها واگذار کنند. البته این کار هم نباید تحت احساسات و یک شبه صورت بگیرد. ما باید تدبیر مناسب و دقیق داشته باشیم. به این معنا که دسته دسته نیروهای جوان را وارد تشکیلات کنیم و دسته دسته نیروهای کهنسال را به اتاقهای فکر منتقل کنیم. این امر نیازمند مطالعه بررسی تجربه‎های مختلف در کشورهای دیگر است. انگلیس، فرانسه و امریکا از یک سو و کره جنوبی و مالزی در سمت دیگر و کشوری مانند چین و تجربیاتش از حزب کمونیست از مواردی است که باید در این زمینه مورد نظر ما قرار بگیرد.

بحثی که مدت‌هاست در مورد اصلاح طلبان مطرح میشود، جدایی آنان از بدنه اجتماعی است. الان خیلی از منتقدان به جریان اصلاحات همین امر را دلیل کمرنگ شدن اعتماد مردم نسبت به آنان میدانند. این جدایی آیا آفتی برای این جریان در کوتاه مدت وحتی بلندمدت محسوب نمی‌شود؟

در یک سطح این انتقاد وارد است اما نباید فراموش کرد که وقتی جریان اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی به قدرت میرسد طبیعی است که در راستای به‌کارگیری ایده‎ها و نظرات خود در جهت ارائه خدمت به مردم فعالیت می‌کند. وقتی یک نفر استاندار، وزیر، معاون وزیر، نماینده و... میشود، دسترسی به او به نسبت دورانی که بیکار بوده سخت می‎شود. در این شرایط باید مکانیزمی در روابط عمومی یا در رسانه‌ها و یا در سیستم‌های مدیریتی این افراد به کار گرفته شود که رابطه خود را با خاستگاه و نیروی اجتماعی که از آن برآمده‎اند، قطع نکنند. این انتقاد وارد است اما نباید به شکل عوامانه با آن برخورد کرد. طبیعتاً برخی درگیر مسئولیتی هستند تا بتوانند به شعارهای سرداده خود تحقق ببخشند. بخشی از اینها هم افرادی هستند که از ابتدا اصلاح‎طلب نبودند. تا مدیر شدند همان میز مدیریت آن ها را اصلاح‌طلب کرد. طبیعتاً افراد در این شرایط به نیروهای حامی خود توجهی ندارند و لطمات سختی را به بدنه اجتماعی وارد می‌سازند.

حل این مشکل چگونه امکانپذیر است؟

به نظر میآید احزاب و چهره‎های برجسته اصلاح‌طلب به صورت رندوم می‎توانند جلسات هم‌اندیشی برگزار کنند و در معرض این نظرات قرار بگیرند. میتینگ‌های فصلی در استان‌ها و شهرستان‌های بزرگ برگزار کنند. چهرههای اصلاح‌طلب در سراسر کشور میتوانند با یک نقشه روشن و از قبل تهیه شده در جریان ملاقاتها و دیدگاه‎ها قرار بگیرند. بخشی هم به نظام متصلب اداری برمی‌گردد. بسیاری از چهرههای اصلاح‎طلب مایل بودند که وارد دولت شوند، اما ساختار مورد نظر سازمان اداری و استخدامی کشور انعطاف لازم را ندارند. وقتی آقای احمدی‌نژاد صدها هزار نفر را وارد بدنه دولت کرد، در واقع سنگینی آنها را بر دوش این دولت انداخت. وقتی مدیری بخواهد از نسل جدید استفاده کند، از این امکان برخوردار نیست.

اما مشکل اصلاح‌طلبان یکی دو تا نیست. آن ها مدتی است که با گروهی به نام براندازان هم روبه‌رو شدهاند. این موضوع مخصوصاً از دیماه 96 بیشتر دیده شد. وضعیت به شکلی است که حتی از سوی خارج‌نشینان هم انتقاد زیادی به اصلاحطلبان و البته شخص آقای خاتمی مطرح میشود. آیا براندازان را در قامت یک رقیب میبینید؟

واقعیت این است که جریان اصلاح‎طلب و رهبر معنوی آن آقای خاتمی، سنگر جمهوری اسلامی هستند. اگر افکار عمومی از اصلاح‌طلبان گذر کنند و ناامید بشود، معنای آن این خواهد بود که امکان اصلاح و پیگیری مطالبات مبتنی بر روش‎های مدنی در ایران جوابگو نخواهد بود. اگر این اتفاق بیفتد، بهره آن را اعضای پایداری و نخواهند برد بلکه جریان برانداز از آن سود میبرد.

مجموعه رفتار تندروها هم به این دلیل که از طرفی ارزیابی دقیق از شرایط کشور ندارند و از طرف دیگر توانایی و کارآمدی لازم را ندارند، باعث نمی‌شود که در مقابل براندازان قرار بگیرند. اوج کارآمدی آنها در دولت یکدست آقای احمدی‌نژاد خود را نشان داد که هنوز هم کشور درگیر فجایع آن است. اینها در زمین براندازان بازی می‎کنند. جراید افراطی، صدا و سیما و برخی مقامات پازل بازی جنگ روانی براندازان هستند.

رقیب قوی به‌شمار می‌آیند؟

در حال حاضر براندازان رقیب جدی نیستند، اما اگر فرآیند‌ها به سمت اصلاح نرود، چه بسا تا دو سال دیگر امکان مانور بیشتری پیدا کنند.

سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 8 مرداد 97، کد مطلب: 475972، www.iran-newspaper.com


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین