شعار سال: هر قدر ارتباطات
انسانی، تأثیرپذیری و تأثیرگذاری اجتماعی، وابستگیهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی
بیشتر میشود، دانش محدود اهمیت بیشتری پیدا میکند. در این فضا، مسأله آب از آن
جهت که ماهیت انسانی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاص خود را دارد و با نظامهای
حقوقی، مناسبات و ارزشهای اقتصادی، الگوهای فرهنگی، ارزشها، نگرشها و رفتارهای
مردم ارتباط دارد، نیازمند دانش محلی و بومی است. اما «قنات» گونهای از دانش بومی
است که با وجود اینکه محدود به یک جغرافیا، تاریخ و روابط خاصی است، در طول دو سه
هزار سال، کارآمدی خود را ثابت کرده و نشان داده است که با عقلانیت جوهری که
پایدارساز است، ارتباط دارد و دلیل این مدعا را در چند مورد میتوان عنوان کرد:
1. قنات، فناوری است که محدودیتهای خود را به رسمیت میشناسد؛
از جمله این محدودیتها میتوان به محدودیت میزان بارش، محدودیت دما و تبخیر،
محدودیت توزیع نامتوازن آب در محدودههای جغرافیایی مختلف (قنات میتواند بارش را
از یک جایی که بارش هست به یک جایی که نیست منتقل کند)، محدودیت کمبود انرژی و...
اشاره کرد.
2. قنات نهادهایی را حول خود شکل میدهد. ما برای قنات
یک «نهاد سنجش آب» داریم. گاهی اوقات، ساعتی میسنجند، گاهی با پیاله، گاه با کاسه
و... یعنی یک نظام سنجش حول خود ایجاد کرده است.
3. قنات همچنین نهادهای تقسیم کار و هزینه نیز دارد.
تقسیم هزینه لایروبی قنات، هزینههای مربوط به نگهداری، تعمیر چاهها، سرچشمه
قنات، کورههای قنات و...
4. قناتها، نهادهای ناظر هم ایجاد کردهاند؛ یعنی، قنات
«میراب» و «مسئول» دارد و به نوعی با یک نظام حقوقی ناظر بر حریم قنات هم پیوند
خورده است؛ برای مثال، در حریم قنات نمیتوان چاه زد، آلودگی ایجاد کرد و...
بنابراین، به نظر میرسد که قنات یک سیستم شده است که هم
محدودیتها را به رسمیت میشناسد و هم محدودیت خلق میکند و به منطقی ورود میکند
که میتوان آن را «منطق سازگاری با کم آبی» دانست.
این فناوری و دانش که دستاورد تمدنی ایران است حتی با نظام اجتماعی هم
از منظر «عدالت اجتماعی» پیوند میخورد. قنات اساساً بر مبنای «اخلاقِ محدودیت» شکل میگیرد. ما دو مدل
انسان داریم؛ انسانهای «حریمدار» و
انسانهای «حریم در»! ما در 50 سال گذشته تمام حریم قناتها را دریدهایم. چاه زدهایم
و فاضلابها را به سمت قناتها هدایت کردهایم و امروز از حریم قنات چیزی باقی
نمانده است.
«اخلاقِ محدودیت»
مبنای دانش بومی است؛ یعنی، پذیرش اینکه خیلی از چیزهای ما محدود است. با این پیشفرض
میتوانیم بگوییم که دانش بومی در حوزه آب دانشی است که محدودیت مقدار آب در
دسترس، محدودیت مقدار سرمایه، محدودیت سایر نیازمندیها (ما به غیر از آب نیازمندیهای
دیگری همچون جاده، فرودگاه، آموزش و پرورش و... هم داریم) محدودیت
زمان، محدودیت ناشی از ارزشها را میشناسد.
در 50 سال اخیر، ما سه تکنولوژی آبرسانی داشتهایم؛ تکنولوژی «موتور
پمپ»، «سد» و اخیراً تکنولوژی «انتقال آب». هر سه اینها به یک معنا غیربومی
هستند؛ چراکه خود را محدود به هیچ چیز نمیکنند. تا چند دهه موتور پمپ برای
کاربران خود به این معنا بود که یک منبع لایزالی بهنام آب زیرزمینی وجود دارد که
ما میتوانیم هر لحظه و به هر میزان از آن استفاده کنیم، این دقیقاً خلاف قنات
است، بر این اساس، میتوان گفت که موتور پمپ بر اساس «توهم فراوانی» بنا شده است.
سدسازی یک ابزار است که میتواند کارکرد مثبت و منفی پیدا کند. متأسفانه ما در فرآیند سدسازی
محدودیتهایمان را در نظر نداشتیم؛ به این معنا که تصور کردیم محدودیت آب نداریم و
هر قدر بخواهیم میتوانیم سد بسازیم. به نظر میرسد که امروز ایده محیط زیستی ما
بر نامحدود بودن آب بنا شده است که این نگرش میتواند مشکلات بسیاری را بهدنبال
داشته باشد.
بر این اساس، آنچه امروز در دانش بومی برای ما مهم است منهای خود
فناوری، دو اصل «نرمافزاری» و «عقلانی» است که دانش عمومی بر آن بنا شده است؛
نخست، دانشی که خود را در حیطه خاصی محدود میکند. دوم، «حریمداری». این دو،
مؤلفههای اساسی هستند که در بحث از دانش بومی آب، باید مورد توجه قرار گیرند.
*مکتوبهای حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانیهای دکتر
محمد فاضلی و دکتر هادی خانیکی است که هشتم مهرماه در نشست «نگاهی تاریخی به دانش
و فناوری آب در ایران» در محل خانه اندیشمندان علومانسانی ارائه شد.
یادداشـــت
در کدام سیستم آبرسانی «گفتوگو» امکانپذیرتر
است؟
دکتر هادی خانیکی
استاد ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی
1 امروزه «آب» مسألهای نیست که تنها به حوزه حکمرانی
مربوط شود. آب میتواند «همبستگی اجتماعی» و «انسجام ملی» را هم در معرض تهدید قرار
دهد. حتی
فرآیند دموکراتیزاسیون و تلاشهایی که تاکنون در ایران برای دموکراسی شده را میتواند
با خطر مواجه کند. معتقدم علت این امر، آن است که زیست مدنی ما که در گذشته بر
اساس آبرسانی قنات بود امروزه بدرستی به یک زیست مدنی بر اساس سایر اشکال آبرسانی
بدل نشده است و ما باید برای برونرفت از بحران آبی که امروز با آن مواجهیم، آن
زیست مدنی برآمده از آبرسانی قناتها را در اشکال مدرنش احیا کنیم.
2 «گفتوگو»
فرآیندی است که قاعدتاً در جریان آن باید فهم تازهای شکل گیرد و معنای مشترکی بین
گروههای مختلف به وجود آید تا بتوان به وضعیت اجتماعی سر و سامان داد. در این
بحث، مقصود بررسی این نکته است که «کنشگران حوزه آب چقدر توانستهاند چنین گفتوگویی
را در سطح جامعه محقق کنند؟»
3دو نظام آبیاری را در تاریخ ایران میتوان شناسایی کرد؛ 1. نظام آبیاری
که در آن گفتوگو ممکن است 2. نظام آبیاری که گفتوگو بردار نیست. «امکان گفتوگو»
در سیستم قنات و «امتناع گفتوگو» بعد از حفر چاه در نظام آبیاری در ایران اتفاق
افتاد.
4 بهنظر میرسد که سیستم قناتی از آنجا که بر نوعی سیستم تقسیم آب به
شکلی خودجوش و مدنی استوار است، در درون یک نظام اجتماعی قرار میگیرد؛ بنابراین
میتوان دانش و فناوریای که بر قناتها بنا شده را به نوعی منتهی بهگفتوگو دید.
در دوران ساسانیان «دیوان آبیاری» شکل میگیرد که بر مالکیت و تقسیم آب
نظارت داشته است، همین «دیوان آبیاری» در قرن دوم هجری به ضبط خراج از مالکان آب میپردازد.
در دوران عباسی ما شغلهایی مرتبط با آب مثل مقسم و... داشتیم و همه این مشاغل در
یک سیستم رسمی و از بالا شکل میگیرند. در چنین سیستمی کمتر امکان گفتوگو بر سر
آب وجود دارد. اما وقتی در دوران طاهریان، در شمال خراسان زلزلهای میآید و قناتها
یا خشک میشوند یا آبهایشان با هم مختلط میشود، از مردم خواسته میشود تا برای
حل این بحران، راهکار ارائه کنند. اینجاست که «رفتارِ از پایین» و «مشارکت» به
رسمیت شناخته میشود و گفتوگو شکل میگیرد. بنابراین، میتوان آب را در سیستم
قناتی، واسطهای برای شکلگیری همبستگی و همکاری عمیق مدنی دید. قنات از آنجا که سبب توسعه
مشارکت، کار جمعی و تعامل اجتماعی است، سازمان اجتماعی مناسبی را برای ایجاد،
نگهداری، بهرهوری و مدیریت آب به وجود میآورد و فراتر از مسأله آب، این نوع
مدیریت، نوعی حفاظت از منطقه و اکوسیستم است و ما در عمل به «گفتوگو» نزدیک میشویم.
پنج از
دانش فناوری قنات میتوان نوعی مناسبات و رفتار مشارکتی را استخراج کرد که امکان
گفتوگو را فراهم میکند. چون به میزانی که مشارکت وجود داشته باشد، استفاده از
توان و خرد جمعی هم میسر میشود. اما در دوران مدرن و از دوره رضا شاه به بعد که
چاه عمیق حفر میشود، بتدریج آن توافق جمعی حاصل از همکاری و دانش، شاید بهدلیل
اینکه انتقال دانش بین نسلی صورت نمیگیرد یا شاید بهدلیل اینکه فرصتی برای ایجاد
مکانیسم حل اختلاف فراهم نمیشود، بتدریج، از بین میرود و ما شاهد بروز اختلافها
بر سر آب و شکست گفتوگو در حوزه آب هستیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 11 مهر97، شماره: 484182