شعار سال: برخی از
کارشناسان اجتماعی اعلام کردند در ساخت شهرکها و شهرهای جدید مسئولان شهری به
پیوستنگاری اجتماعی توجهی ندارند موضوعی که البته حسین ایمانی جاجرمی جامعهشناس
هم بر آن اشاره میکند و میگوید: «اگر شهرکهایی به سبب نبود مراکزی مانند
ایستگاه پلیس یا شکل نگرفتن سازمان اجتماعی و نظارت اجتماعی در وضعیت آشفتگی باشند
معمولاً گروههای مجرم آنها را برای سکونت و فعالیتهایی مانند تولید، توزیع و
فروش مواد مخدر انتخاب میکنند.» درباره رشد شهرکها و تأثیر آن بر پدیده مهاجرت
دکتر جاجرمی به سؤالات خبرنگار پاسخ میدهد.
ساخت شهرکهای جدید تا چه حد به پدیده حاشیهنشینی کمک کرده است؟
شهرکسازی و شهرکنشینی در کشور را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. نخست
نوع رسمی آن به این معنا که سازمانهای دولتی یا به عنوان وظیفه رسمی مانند شرکت
عمران شهرهای جدید دست به ساخت شهرها و شهرکهای نو میزنند یا به عنوان خدماتی
اجتماعی برای کارکنان خود شهرک میسازند مانند انواع شهرکهایی که اطراف تهران
نهادهای نظامی یا دانشگاهی ساختهاند. دسته دوم شهرکهایی یا شبه شهرکهایی که
تهیدستان شهری میسازند و معمولاً این نوع دوم از آنجا که عموماً غیرقانونی است و
بدون رعایت اصول مرسوم شهرسازی ساخته میشود به علل گوناگون مانند پیشبینی نشدن یا
کمبود فضاهای عمومی مانند مسیرهای دسترسی استاندارد و پارکها، پیشبینی نشدن
مسئولیت دستگاههای خدماترسان مانند آب، برق، گاز و روبناهایی مانند مدرسه و مرکز
بهداشت و از همه مهمتر تمرکز فقرا و تهیدستان در یک نقطه فضایی خاص سبب ترویج و
گسترش حاشیهنشینی میشوند. البته جالب است که در سالهای اخیر با ساخته شدن مسکن
مهر و شکلگیری محلههای آن به سبب آن که از ابتدا به ابعاد و پیامدهای اجتماعی
تمرکز تهیدستان فکری نشده بود اکنون شاهد شکلگیری نوع اسکان غیر رسمی یا حاشیه
نشینی رسمی هم هستیم که در نوع خود جای شگفتی دارد! و باید مورد مطالعه و پایش
دقیق قرار گیرد.
آیا همان قدر که حاشیهنشینی پدیدهای منفی تلقی میشود شهرکنشینی هم
پدیده منفی است؟
خیر. زیرا
شهرک یا شهرهای جدید یا به عبارت دیگر حومهنشینی یکی از تحولات توسعه شهری در
جوامع پیشرفته به حساب میآید. بویژه پس از جنگ جهانی دوم بسیاری از طبقات بالا و
متوسط جامعه در امریکا به سبب سیاستهای اسکان اتخاذ شده از سوی دولت فدرال و
انواع تسهیلات و یارانهها از شهرها خارج شده و زندگی با کیفیت و استاندارد
بالاتری را در پیرامون یا حاشیه شهرها در پیش گرفتند. عموم مناطق حومهای یا شهرکهای
حومهای در کشورهای توسعه یافته از بالاترین استانداردهای شهرسازی مانند فضای سبز
کافی منازل دارای حیاط اختصاصی و مراکز خرید بزرگ و مدارس و مراکز اجتماعی خوب
برخوردارند. هر
چند با انجام کارهایی مانند اعیانیسازی بویژه در اروپا و امریکا برخی از طبقات
بالا مانند نویسندگان و هنرمندان به مراکز شهرهای کلاسیک بازگشتند اما در مجموع در
آن دسته از کشورها زندگی در حومه نشانهای از وضعیت خوب شما تلقی میشود. البته
مسأله محلههای فقیرنشین جداست و ممکن است در حومهها هم به سبب تمرکز گروههای
اجتماعی خاص مانند تهیدستان یا مهاجران سکونتگاههای فقیر شکل گیرد. برای مثال
پاریس و لندن چنین وضعیتی دارند و بخش قابل توجهی از طبقات پایین اجتماعی مجبور به
زندگی در شهرکهای حومهای هستند. در ایران هم مسأله بستگی زیادی دارد به شهرکی که
در آن ساکن هستید. برای
مثال شهرک غرب، شهرک اکباتان از شهرکهایی هستند که سکونت در آنها به نوعی تفاخر
و تمایز هم برای ساکنانش دارد و در مقابل آن شهرکهایی هم هستند که به سبب سکونت
گروههای کارمندی با درآمد پایین چندان شهرت خوبی ندارند.
با این حال برای شهرکها هیچ پیوست آموزشی، اجتماعی و زیست محیطی وجود
ندارد انگار هیچ برنامهای برای ساخت آنها وجود ندارد و فقط برای سرریز شدن مردم
این شهرکها ساخته شده است؟
یک نکته مهم و قابل تأسف در ساخت شهرکها و شهرهای جدید در ایران این
است که کمتر ارزیابی اجتماعی یا همان پیوست نگاری اجتماعی پیش از اجرا برای آنها
انجام شده است یا حتی ارزیابی محیطزیستی. اگر قرار بوده برای فقرا کاری شود با
عجله و با شتاب و با روشهایهای عجیب و غریب مانند انتخاب نقطه برای ساخت از سوی
مسئولان به روش هلیکوپتری (پرواز با هلیکوپتر و مکانیابی با چشم غیرمسلح و فوری)
انجام گرفته است. انتخاب برخی سایتهای مسکن مهر و بیتوجهی به پیامدهای اجتماعی
سکونت گروههای خاص در آنها بخشی از این مسأله است.
آیا آسیبهای اجتماعی از این شهرکها وارد شهرها میشود؟
اگر شهرکهایی به سبب نبود مراکزی مانند ایستگاه پلیس یا شکل نگرفتن
سازمان اجتماعی و نظارت اجتماعی در وضعیت آشفتگی و آنومی باشند معمولاً گروههای
مجرم آنها را برای سکونت و فعالیتهایی مانند تولید، توزیع و فروش مواد مخدر
انتخاب میکنند. شهر مشهد و کرج نمونههای قابل ذکر در این زمینه هستند که بخش
قابل توجهی از آسیبهای اجتماعی در برخی شهرکهای اطراف آنها متمرکز شده است.
شاید همین موضوع باعث شده تا برخی از شهرکها برچسب خاصی بگیرند مثلاً
گفته میشود که حاشیههای تهران محل سکونت افراد خاص است؟
یک مسأله مهمی که باید خیلی به آن توجه داشت شهرت محلهها و شهرکها
است. اگر محلهای به قول معروف به موضوع ناخوشایندی متصل شود و شهرت یا به اصطلاح Reputation آن خدشهدار شود تأثیر بسیار منفی روی
توسعه آن خواهد گذاشت که اولین آن میتواند خروج گروههای معمولاً مرفه و آبرومند
باشد که تمایل ندارند در جایی زندگی کنند که شهرت چندان خوبی ندارد یا بد نام است.
همچنین شهرت سوءتأثیر منفی روی روحیه و نگرش ساکنان بویژه کودکان و نوجوانان میگذارد
و آنها سعی میکنند در تعامل با کسانی که از محل سکونت آنها اطلاعی ندارند از
فاش کردن محلهای که در آن زندگی میکنند پرهیز کنند. حتی ممکن است مقامات اداری و
پلیس هم رفتاری متفاوت و معمولاً تبعیضآمیز با محلهها و شهرکهای بدنام داشته
باشند. از نظر اقتصادی هم بدنامی و سوءشهرت موجب افت قیمت و کاهش ارزش اقتصادی
داراییهای ملکی و مستغلات افراد میشود. به نظر میرسد مشکلی که به آن در پرسش
اشاره شد مربوط به نبود برنامه و بینش اجتماعی در نزد سازمانهای مسئول ساخت و ساز
و توسعههای مسکونی باشد یا بیتوجهی سازمانهای خیریهای و امدادی که بدون توجه
به پیامدهای موضوع سبب شدهاند برای مثال زنان مطلقه یا سرپرست خانوار در جایی خاص
تجمع یابند و کافی است در این شرایط اتفاقی ناخوشایند هم بیفتد و آنوقت تر و خشک
با هم میسوزند. یک توصیه جامعه شناسی مسکن و توسعه محلهای به شهرسازان و مدیران
شهری این است که تلاش کنند محله دارای تنوع اجتماعی باشد و اقشار و گروههای مختلف
درآمدی و اجتماعی در آن ساکن باشند. همزیستی
و زندگی مشترک سبب کاهش پیشداوری و تضعیف کلیشههای فکری و رفتاری میشود البته به
شرطی که برای به اصطلاح «زیربنای اجتماعی» حتماً فکری شده باشد و مراکز و فضاهایی
که امکان تعامل میان گروههای مختلف را فراهم میکنند ساخته شود. مراکز و نهادهایی
که به آنها کاخهای مردم گفته میشود جاهایی مانند کتابخانههای عمومی و سرای
محلات جمعیتی که در این شهرکها زندگی میکنند برای کارمجبورند به شهرهای بزرگتر
بروند.
همین رفت و آمدها چه آسیبهایی برای افراد ایجاد میکند؟
اگر با برنامهریزی درست سکونت در شهرکها اتفاق بیفتد و شهرکها به
شکل صحیح مکانیابی شوند و امکانات حمل و نقل ایمن، ارزان و سریع و با کیفیت برای
ساکنان فراهم شود نه تنها آسیبی بوجود نخواهد آمد بلکه به نظر میرسد این وضعیت به
نفع شهر مادر و شهرکهای پیرامونی هم هست. به عبارت دیگر شهرکها سبب میشوند که
از بار تجمع و تمرکز و تراکم جمعیت و فعالیت در شهر مادر کاسته شود و در مقابل
شهرکها فرصت زندگی با کیفیت بالاتری نسبت به شهرمادر برای ساکنان خود فراهم میکنند.
مشکل در کشور ما از آن جایی آغاز میشود که برای ارتباط میان شهر مادر و شهرکها
معمولاً فکری نشده است. برای مثال قطار حومهای یک شرط لازم و کافی برای موفقیت
این شهرکهاست اما میبینیم که هنوز این امکان بخوبی و به کفایت فراهم نیست و در
چند سال گذشته است که مثلاً در شرکت مادر تخصصی شهرهای جدید به شکل جدی به دنبال
تکمیل و توسعه قطارهای حومهای هستند. تصور کنید اگر قطار حومهای هشتگرد فعال شود
بسیاری از ساکنان آن از مشکل رفت و آمد خطرناک روزمره میان آن جا با تهران و کرج
آسوده میشوند.
برای توسعه شهرکنشینی چه پیشنهادهایی دارید؟
به نظر من شهرکنشینی باید در پیوند با شهر مادر انجام گیرد و ساخت
شهرک و شهر جدید در فاصلهای طولانی از شهر مادر موجب اتلاف منابع و افزایش هزینهها
میشود و سالها طول خواهد کشید تا شهرکها کامل شوند. همچنین مطالعات اجتماعی و
حتی مردم شناختی بخش مهمی از کار توسعه شهری است و بدون توجه به شرایط و ویژگیهای
اجتماعی نباید دست به ریسک ساخت شهرک زد. همچنین باید تکلیف توسعه فضایی کشور روشن
شود و از تمرکز آسیبزای جمعیت در منطقه تهران بزرگ جلوگیری شود. ایران کشور
پهناوری است که فضاهای بکر و مستعدی برای توسعه مانند سواحل عمان و خلیج فارس دارد
اما از این فرصت چندان بهرهبرداری نشد و تمرکز عمده جمعیت در تهران و چند شهر
بزرگ داخل سرزمین است. در حالی که برای مثال عربها خیلی خوب حاشیه جنوبی خلیج
فارس را توسعه دادهاند. باید طرحهایی مانند توسعه سواحل مکران جدی گرفته شود و
به عنوان یک سیاست مهم در اسکان جمعیت و توسعه شهری از سوی تمامی دولتها پیگیری
شود تا از بار مشکلات تهران هم کاسته شود و به اصطلاح شهرنشینی متعادل گردد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 18 مهر97، شماره: 485151