شعار سال: مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، در تاریخ دوم خرداد سال 1390 در حکمی، مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را تشکیل دادند و رئیس و اعضای شورای عالی آن را منصوب کردند. ایشان همچنین در 14 اسفند 1391 لازمه تحقق الگوی اسلامی– ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان را «گفتمانسازی» آن در جامعه دانستند. اکنون که 7 سال از تأسیس این مرکز میگذرد فرصت را مغتنم دیدیم تا در گفتوگو با دکتر عبدالحسین خسروپناه، عضو کمیته علمی این مرکز و رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، گامهایی که برای گفتمانسازی این الگو برداشته شده است و دستاوردهای عملی آن را به بحث بگذاریم.
چرا «گفتمانسازی» در پیشبرد یک پروژه اهمیت دارد؟
اگر جامعهای بخواهد پیشرفت همگانی یا به تعبیر غربیها، توسعه پایدار داشته باشد باید همه اقشار مختلف، سازمانها و نهادهای مختلف مشارکت کنند چراکه «پیشرفت» یک امر کاملاً اجتماعی است و همگان در آن نقش دارند همانطور که همگان در انحطاط یک جامعه هم نقش دارند. بنابراین، باید «گفتمانی» شکل بگیرد تا مشارکت همگانی را ساماندهی کرده و به الگو، تحقق عینی ببخشد.
برای گفتمانسازی در این حوزه چه گامهایی باید برداشت؟
مقصود از گفتمانسازی «فرهنگسازی» است نه برگزاری همایش، کنگره، سفارش مقاله، کتاب و امثالهم. برای فرهنگسازی هم باید چند گام برداشت؛
گام نخست «آموزش» است که سطوح مختلفی را دربر میگیرد. معتقدم، در بحث از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید آموزش را از مقطع ابتدایی کلید زد و از همان ابتدا کودکان را با مفهوم پیشرفت و ضرورت آن برای جامعه آشنا کرد.
گام دوم که باز ریشه در گام نخست دارد به جهتگیری و محتوای مواد آموزشی بازمیگردد. باید علومی که در دبیرستانها و دانشگاهها تدریس میشود «پیشرفت محور» باشد و رابطه تمام علومی که به صورت تخصصی آموزش داده میشود با پیشرفت جامعه مشخص شود. در سطح آموزش عالی نیز باید مشخص کنیم که هر رشته در کجای جغرافیای پیشرفت جامعه قرار دارد و قرار است به کدام ساحت الگوی پیشرفت، جامه عمل بپوشاند.
گام سوم، اصلاحات ساختاری است. بعضی ساختارها مانع پیشرفت هستند. مثلاً ساختار اداری در کشور ما ساختار انحطاط است نه پیشرفت! یا اگر ساختارهای آموزشی ما پژوهشمحور و کاربردی نباشد باز ارتباطی با پیشرفت پیدا نمیکند. ساختارهای اداری، آموزشی، سلامت، اقتصاد، معیشت، همه باید در مسیر پیشرفت اصلاح شود و در این مسیر قرار گیرد. اینها راهکارهایی برای تحقق گفتمانسازی در عرصه الگوی اسلامی -ایرانی پیشرفت است. بیشک در این راه نمیتوان از نقش و تأثیر رسانهها چشم پوشید.
معمولاً 6 مرحله برای گفتمانسازی تعریف میشود؛ 1. تحلیل مبانی و مفاهیم 2. بازتولید این مبانی و مفاهیم 3. درگیر کردن نخبگان 4. فراگیر کردن 5. نهادسازی 6. بازتولید مفاهیم متناسب با نیازهای روز جامعه. به اعتقاد شما، اکنون الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت در چه مرحلهای از گفتمانسازی قرار دارد؟
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هنوز نوشته نشده و آنچه که تا به امروز ارائه شده «الگوی پایه» است؛ یعنی در واقع به یک معنا مانیفست (بیانیه) پیشرفت را دستاندرکاران این جریان در مجموعه الگوی اسلامی -ایرانی پیشرفت تدوین کردهاند. این مانیفست تا حدی نخبگان دانشگاهی و حوزوی را توأمان درگیر کرده است؛ لذا میتوانیم ادعا کنیم که در واقع یک مقبولیت نخبگانی نسبی حاصل شده است. البته گفتوگو در خصوص این الگو همچنان استمرار دارد و باید نخبگان بیشتری برای تدوین آن شرکت کنند.
اما برخی از اهالی فکر و نخبگان اساساً با مبانی اسلامی موافق نبوده و مدل توسعه را تنها مدلی میدانند که در غرب وجود داشته است. اما واقعیت این است که مدل توسعه یکسان نیست، مثلاً مدل توسعه سوسیالیستی کشورهای اروپای شمالی با مدل توسعهای که انگلیس و امریکا دارند، متفاوت است حتی مدل توسعه انگلستان و امریکا هم نسبتاً متفاوت است. در واقع این بسیار سادهانگارانه است که مدل توسعه در جهان غرب را یک مدل توسعه ثابت قلمداد کنیم.
بر این این اساس، در پاسخ به پرسش شما که در کدام مرحله گفتمانسازی قرار داریم باید گفت این الگو، تا حدودی مرحله نخبگانی را طی کرده و در مرحله ورود به پله چهارم یعنی فراگیر شدن رسیده است؛ البته هنوز این فراگیری محقق نشده است و رسانهها نقش تعیینکنندهای را در این فراگیری خواهند داشت.
تأکید داشتید که مدل توسعه نمیتواند یکسان باشد و اساساً هدف، ارائه مدلی بومی برای پیشرفت است. در این فضا، وجه ممیزه الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت از سایر الگوهای توسعه چیست؟ چه مؤلفههایی در این الگو به بومی شدن آن، جامه عمل میپوشاند؟
این الگو به لحاظ «هستیشناسی» توحیدمحور است به لحاظ «معرفتشناسی» بهرهگیری از عقل و وحی دارد و به لحاظ «انسانشناسی» هم بیشتر ناظر به ساحتهای مختلف انسان است. انسان را در الگو پایه تک ساحتی نمیبینند برخلاف بعضی از الگوهای مدرن که به انسان نگاهی ماتریالیستی دارند.
اشاره کردید که این الگو مرحله نخبگانی را از سرگذرانده است، اما پرسش این است که چقدر میان مطالبات نخبگان و توده مردم اجماع و اتفاقنظر وجود دارد؟ مردم در جریان تدوین این الگو که قرار است نقشه راه کشور باشد، کجا ایستادهاند؟
فارغ از بحثی که در مورد الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت داریم، اساساً ارتباط نخبگان با توده مردم را در کشور چندان مثبت نمیبینم. معمولاً جریان نخبگانی ولو با گرایشهای مختلف کار خود را انجام میدهند و توده مردم هم همین طور. یعنی آنقدر که سلبریتیهای فرهنگی یا ورزشی در توده مردم تأثیرگذار هستند، نخبگان تأثیری ندارند. البته صدا و سیما به عنوان رسانه ملی در این اولویتبندی بیتقصیر نیست؛ چراکه فضایی که برای معرفی ورزشکاران، بازیکنان، هنرمندان و... اختصاص میدهد، با فضایی که برای معرفی نخبگان ارائه میکند، برابر نیست. بر این اساس، بیشتر سلبریتیها هستند که بر توده مردم تأثیرگذارند. طبیعتاً اگر بخواهیم تأثیرگذاری الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را در توده مردم ببینیم، باید از طریق سلبریتیها اقدام کنیم. چون نخبگان چندان ارتباطی با توده مردم ندارند و بسیاری از اوقات نخبگان اصلا نسبت به مشکلات و دغدغههای مردم آگاه نیستند. این قشر نخبگانی، ارتباطی با مردم ندارند، در جمع مردم نمینشینند و نمیدانند که درد دل آنان چیست.
بنابراین شما فکر میکنید بین مبانی که در الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت از طرف نخبگان طرح شده است و آن چیزی که مطالبه مردم است شکافی وجود دارد؟
اصولاً مردم خیلی دغدغه «مبنایی» ندارند، دغدغه مردم «کاربردی» است. مردم کارکرد را میبینند و خیلی نگاه مبنایی و فلسفی به مقولهها ندارند. میخواهند بدانند که این مقوله چه کارکرد مثبتی در زندگیشان میتواند داشته باشد، البته از طرفی با مبانی توحیدی از آن جهت که اکثر جامعه ما موحد هستند و به خدا و پیامبر اعتقاد دارند، اختلاف نظری نیست.
من از این فرمایش شما به آن مرحله ششم گفتمانسازی برمیگردم که در واقع در این مرحله باید مفاهیم را در جهت نیازهای روز جامعه بازتولید کرد، از سال 90 این الگو کلید خورده است و ما هنوز در مرحله اما و اگرهای نخبگانی هستیم و همان طور که اشاره کردید در خوشبینانهترین حالت دستاورد ما در این 7 سال یک مانیفست است که البته هنوز هم جای بحث و گفتوگو دارد، به اعتقاد شما اینکه ما خیلی روی مراحل مبنایی تمرکز کردهایم باعث نشده که از مسائل مبتلابه جامعه غافل بمانیم؟
بله، به نظر من، مرکز اسلامی- ایرانی پیشرفت نباید بیش از این، روی «الگوی پایه» بماند و همین را مسلم بگیرد، بعدها میتواند اصلاحاتی انجام دهد. نیاز امروز جامعه ما رفتن به سمت فعالیتهای کارکردی است. باید این الگوی پایه را برای کشف الگوهای کاربردی که بیشتر با زندگی مردم در ارتباط است، به کار گرفت. این را باید نخبگان طراحی کنند و بعد دولتمردان ولو به صورت تصویب قوانین، اصلاحات ساختاری روی آن انجام دهند تا بتوانند پیشرفت را در زندگی روزمره مردم ملموستر کنند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران تاریخ انتشار 1 آبان97، کدمطلب: 486996، www.iran-newspaper.com