شعارسال: فهرست بلندبالایی از دانشآموختگان رشتۀ تاریخ در گوشه و کنار جهان وجود دارد که به اعتبار دانش و بینش حاصل از دوره تحصیل و نیز ارتقای برخی مهارتهای فردی و شناخت ابزارها موجود برای کار و هدفشان، به چهرههایی برجسته و اثرگذار تبدیل شدهاند. تیموتی اسنایدرTimothy Snyder یکی از آنهاست. او نه فقط فردی موفق و محترم در فضای علمی و دانشگاهی شناخته میشود، که در عرصۀ عمومی نیز بسیار فعال است و نوشتههای او خوانندگان بسیاری حتی در میان مردم عادی دارد. ما در این یادداشت به اسنایدر و روش کار او میپردازیم و بر نگرش او به عنوان یک دانشآموخته موفق و توانمند علوم انسانی درنگ میکنیم.
مهارت نویسندگی؛ و کار با رسانههای بزرگ و نشریات معتبر
بدیهی است و تردیدی وجود ندارد که کار اصلی تاریخ و کسانی که به آن مشغولند، بررسی و کنکاش در گذشته است و مسائل و موضوعات روز به اندازه آنچه در گذشته سپری شده برای بیشتر آنها اهمیت و اولویت ندارد. اما اسنایدر هم به تاریخ و گذشته مسلط است و هم به مسائل روز و آنچه در عصر حاضر با آن سروکار داریم تسلط دارد و میتواند دیروز و امروز را به هم پیوند بزند.
مثلاً زمانی که ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به پیروزی رسید، وی «در فیس بوک، همان بستری که به انتخاب ترامپ کمک کرده بود» به رئیسجمهور منتخب تاخت و «سرنوشتی را هشدار داد که امریکاییها مدتها بود خیال میکردند هرگز بر سرشان نخواهد آمد». همین «پست فیسبوکی اسنایدر بیش از ۱۸ هزار بار به اشتراک گذاشته شد و به سرعت در همه جای فیس بوک و اینترنت و رسانههای جهان پخش شد». چندی بعد او متن همین نوشته را توسعه داد و آن را به کتاب کوچکی به نام «در برابر استبداد» On Tyranny تبدیل کرد [۱]. کتاب کوچکی که با این جمله زیبا آغاز میشود: «تاریخ تکرار نمیشود، ولی راه را نشان میدهد».
اسنایدر برای روزنامههایی مثل گاردین مینویسد و در شبکههای تلویزیونی و حتی برنامههای کمدی هم حضور مییابد. وی موضوعات فراوانی، از بحران کریمه و جنایتهای جنگی گرفته تا نبرد سایبری میان دولتها را به بحث و بررسی میگذارد. پشت واژه به واژه گفتهها و نوشتههای او سالها مطالعه و پژوهش وجود دارد. برخلاف بسیاری از کسانی که چه در ایران و چه در کشورهای دیگر عنوان روشنفکر عرصه عمومی را یدک میکشند و اطلاعات تاریخی آنها همیشه ناقص و تحلیلشان از حوادث تاریخی اغلب سطحی و گاهی هم مضحک است، اسنایدر دقیق و سنجیده و مستند حرف میزند و مینویسد و به ندرت خطا و اشتباه میکند. از اینرو اعتبار و شهرتی که به دست میآورد پایدار و خدشهناپذیر است و تابع موجهای احساس نیست.
اما جای دادن اسنایدر در قالبهای از پیش تعیین شده و چسباندن عناوین مرسوم و متداولی مثل «مدرس دانشگاه» یا «روشنفکر عرصه عمومی» یا حتی «تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالمللی» به او و اصرار به شناخت وی در همین محدودهها، بدون عیب و ایراد نیست و راز موفقیت چشمگیر او را آشکار نمیکند.
اینترنت، شبکههای اجتماعی و گفتوگو با مردم عادی
مهارت اسنایدر در شروع کردن و بعد پیش بردن یک گفتوگوی جدی و عمیق با مخاطب عادی، به راستی حیرتانگیز و ستودنی است. زبان ساده و گویای او یک طرف، جذابیت او در صراحتی است که برای بیان فهم خود از حقیقت به کار میگیرد. بیشتر نوشتههای اسنایدر و نیز آنچه دیگران دربارۀ او گفته یا نوشتهاند در سایت اینترنتی وی موجود است [۲]. اما اسنایدر مخاطبان خود را نه به شرکتکنندگان در کلاسهای درس محدود میکند و نه به چند هزار بازدیدکننده از سایتش دلخوش و راضی میشود. حضور پررنگ او در شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و توئیتر و مهارت و مداومت وی در استفاده از این ابزارهای نیرومند عصر حاضر بر اثرگذاری و شهرت وی میافزاید.
البته اسنایدر حتی در این فضای پر از شایعه و دروغ و کذب که به قول خودش چیزی «شبیه یک تصادف بزرگ خونین» است، از اصول کار یک روشنفکر حقیقی و اخلاق حرفهای ژورنالیستی کوتاه نمیآید و همه را به راستیآزمایی و صحتسنجی آنچه میبینند و میشنوند دعوت میکند. میگوید: «از آنجا که در عصر اینترنت تکتک ما ناشر ایم، تکتک ما مسئولیت شخصی درک عمومی حقیقت را برگردن داریم» و بعد با اشاره به آنچه ما هر روز در این فضا با دیگران به اشتراک میگذاریم میافزاید: «اگرچه آن فرد دیگری را که مقابل صفحه رایانه نشسته نمیبینیم، در مسئولیت آنچه او روی آن صفحه میخواند سهم داریم».
جمعبندی و نتیجهگیری
اسنایدر میگوید «پذیرش شکست بسیار سخت است، اما هرچقدر انجام این کار سخت را به تأخیر بیندازیم [و اصلاح خطاها و عیب و ایرادهایی را که سبب شکست ما شدهاند دیرتر شروع کنیم]، اوضاع بدتر میشود». شاید برای همه ما که هنوز به هدفی که در ذهن داشتیم نرسیدهایم بهتر باشد که به جای ناامیدی و تسلیم شدن و وادادن به مسیری که تاکنون پیمودهایم فکر کنیم و خطاها و ایرادهایی را که در کار و نگرشمان وجود داشته است بیابیم و بعد با عزم و اراده برای اصلاح آنها بکوشیم. تأمل بر تجربه موفقیت اسنایدر و آدمهای مثل او به ما کمک میکند تا گامهای رشد و پیشرفت را بهتر و درستتر برداریم و مجبور به آزمودن آزمودهها و تکرار خطاها نباشیم.
از تحلیل این الگو، به چند نکته میرسیم: نخست آنکه برای رسیدن به هدف به سطح بالایی از دانش و بینش نیاز داریم و رسیدن به این سطح هم سالها زمان میبرد و صبر و پایمردی ما را میطلبد. نه فقط شکیبایی، که به پشتکار و سرسختی هم نیاز است؛ و البته جسارت برای لحظاتی که مسیر تنگ یا دشوار میشود.
در کنار اینها، شناخت ابزارها که برای رسیدن به هدف نیاز داریم نیز ضروری است؛ و از آن مهمتر آشنایی با راه و روش به کارگیری این ابزارها. زیرا شناخت ابزارها به تنهایی کافی نیست و فراگیری راه و روش استفاده از آنها نیز به همان اندازه لازم و اجباری است. همچنین از خودمان بپرسیم دغدغه اصلی ما چیست و میخواهیم به چه نیازی از نیازهای جامعه پاسخ بدهیم؟ اسنایدر و چهرههای مانند او میکوشند نیاز به بهتر دیدن و درستتر اندیشیدن را پاسخگو باشند، اما ما اسنایدر نیستیم و پاسخ خودمان را به این پرسش خواهیم داد؛ پاسخی که نقش ما را در جامعه معین و مشخص میکند.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت بردار، تاریخ انتشار: 4مهر1397 ، کدخبر: - : www.bordar-ensani.ir