شعار سال: میدانیم رشــد ظاهری درختان خزانشونده سرزمين ما ايران، معمــولا در اوايل پاييز به پايان میرســد. در زير پوســت اين توقفِ ظاهری رشــد، در درون گياه اما سازوكارهای حفاظت از جوانهها دســت به كارند. بر اثر كوتاهشدن دوره نوردهی (طول روز)، در پيرامون هريك از جوانهها پولكهای محافظ بسياری بهوجود میآيد، جوانه متورم میشود، به خواب میرود و برای ورود به سرمای زمستان آماده میشود. بنابراين «خواب پاييزی»، «خوابشكنی زمستانی» و «گلافشانی بهاری» در واقع ســه حلقه متوالی از زنجيــره روند محصولدهی گياهانانــد. پس چنين اســت كه معمولا در پی زمســتانهای ملايم كه طی آنها سرمای كافی به گياهان زمستانی نمیرسد، گلافشانی بهاری مختل میشود و شگفتا كه گندم و بسياری از گياهان ديگر كه عمده غذای ما را فراهم میكنند، به «بهارش» يا ســرمای زمستانینياز مبرم دارند.
اگرچه «بهارش» اکتشاف یا روشی نوین نیست، اما شهرت این پدیده بیشتر بهعلت کارهای شخصیای است که آن را در جهان علم معــروف كرد: او شخصی بود بهنام «لیسنکو» و در اتحاد جماهیر شوروی میزیست. «تروفيم ليسنكو»2 در سال ۱۸۹۸ در خانوادهای روستايی در جايی كه امروزه در قلمرو اوكراين قرار دارد، زاده شد. در انستيتو كشــاورزی «كيیف»3 درس خواند و در سال ۱۹۲۷ در ۲۹سالگی در ايســتگاه تحقيقات كشاورزی آذربايجان (شوروی سابق) آغاز بهكار كرد. او اندكی بعد از شروع بهکار، مدعی شد به روشی دست يافته است كه با آن میتواند سراسر سرزمين ماورای قفقاز را در زمســتان سبز نگه دارد تا روستاييان تهيدست تُرك در فصل زمستان برای تغذيه احشام خود دیگر در مضيقه نباشند. اين ادعا گرچه هرگز محقق نشد، اما به مذاق روزنامه پراودا كه در آن زمان ارگان حزب بود، بسيار خوش آمد.
«ليسنكو» در سال ۱۹۲۸ ادعايی ديگر مطرح كرد: او گفت كه این بار به روشی دست يافته است كه میتواند محصولات كشاورزی را به سه يا حتی به چهار برابر افزايش دهد. اين بار ادعای او بر گندم پاييزی متمركز بود. گندم پاييزی در پاييز كاشته میشــود و پس از تحمل سرمای زمستان، در بهار به محصول مینشــيند و چنانچــه آن را در بهار بكارنــد، به اين علت كه «بهارش» انجام نداده، دانه نمیدهد. او گفت اگر گندم پاييزی را بهطور مصنوعی در يك دوره ســرما و رطوبت قرار دهيم، میتوانيم در بهار نيز آن را بكاريم، به دانه بنشانيم و به اين ترتيب، از این نوع گندم سالی دو بار محصول بهدست آوريم.
اگرچه «بهارش»، يعنی لزوم زمستانگذرانی برای بسياری از گياهان منطقه معتدل واقعيت دارد، اما «ليسنكو» در اين ادعای اغراقآميز علمی صادق و راستگو نبود، چون «بهارش» روشی جديد و نوآوری ابداعی او نبود، بلكه از مدتها پيش، تحت بررسیهای علمی و تحقيقاتی بود. اگرچه اينبــار نيز وعدههای اغراقآميز «ليســنكو» آنگونه كه ادعا میكرد، به تحقق نپيوســت، اما بــار ديگر روزنامههای استالينی از ادعاهای اين مرد جوان جويای نام پشتيبانی كردند، تا سالها بعد پيوسته از اكتشافات «ليسنكو» در كشاورزی دم زدند و او را دانشــمندی نابغه و انقلابی بهشمار آوردند كه میتواند «غيرممكن را ممكن كند.»
كارهای «ليســنكو» در اينجا به پايان نرسيد. در سال ۱۹۲۸ استالين اعلام كرد كه قصد دارد اولين برنامه پنجساله را برای تبديل اتحاد شوروی به كشوری فوقمدرن اجرا كند. مطابق اين برنامه، دو كار میبايست به هر قیمتی انجام شود: يكی اشتراكیشدن زمينهای كشاورزی و ديگري تغييردادن طبيعت به نحوی كه تحت فرمان او، يعنی استالين باشد. استالين از علم ژنتيك مدرن متنفر بود. چون نمیتوانست كروموزومها را وادار به فرمانبرداری از آدمی كند. به اين ســبب، دانشــمندان اســتالينی، ازجمله «ليســنكو»، به جســتوجو در تئوریهای علوم زيستی پرداختند تا به تئوری لامارك رسيدند و آن را مناســب طرز فكر اســتالين يافتند؛ چون لامارك ژن و كروموزوم را نمیشــناخت و مدعی بود كه صفات اكتسابی، یعنی صفاتی که هر جاندار در طول زندگی بهدست میآورد، به نسلهای بعدی منتقل میشوند.
در ســالهای دهه ۱۹۳۰ هنوز برخی زيستشناسان سر سازش با استالين نداشتند. دغدغه بسياری از ژنتيكدانان آن روزگار كشاورزی يا ادعاهای شبهعلمی «ليسنكو» نبود، بلكه آنان برخلاف خواســت حاكمان در پی «ژنتيك مگس سركه» بودند، اما آزمايش روی مگسهای ســركه از يكسو تئوریهای ژنتيك را تأييد و از سوی ديگر اصول و نسبتهای وراثت مندلی وجود اجسامی را كه استالين از آنها نفرت داشت و كروموزوم ناميده میشدند، آشكار میكرد. بنابراين در آن زمان، ژنتيك مندلی در سراسر كشور اتحاد جماهیر شوروی ممنوع اعلام شد.
پــس از آن، تبليغات دولتی غالبا بر داســتانهای تخيلی از كشاورزانی روستايی متمركز شد كه نه با كاربست تئوریهای علمی، بلكه با كار سخت و استفاده از توانايی و هوش خود یکی پس از دیگری بر مسائل عملی پيروز میشد. در اين دوره، دستگاههای تبليغاتی اتحاد شــوروی كه از موفقيتهای مبالغهآميز «ليسنكو» پشتيبانی میكردند، از ناكامیهای او سخنی بهميان نمیآوردند.
رفتهرفته كار «ليســنكو» بالا گرفت. او نوشــتن نسخه برای گياهان ديگر را هم شــروع كــرد: هرس برگهای گياه پنبه، كاشــت درختــان بهصورت رديفی، كاربرد مخلوطهايی غيرعادی از كودها. اين ادعاها به اندازهای سريع ارائه میشدند كه زيستشناسان و ژنتيكدانان دانشگاهی فرصتی برای بررســی و ارزيابی آنها نداشــتند. حزب دستور داد كه مطبوعات به تعريف و تمجيد از كارهای علمی «ليسنكو» ادامه دهند. انقلاب كشاورزی «ليسنكو» در تبليغات از تحقيقات دانشگاهی پيشی گرفت. «ليسنكو» كه اكنون مقام و نفوذ بسياری به دست آورده بود و ظاهرا تمايزی بين زيستشناسی نظری و زیستشناسی كاربردی قائل نبود، زيستشناسان دانشــگاهی را «دوستان مگس سركه» و «دشمنان خلــق» لقب داد، آنان را به باد انتقاد گرفت و متهم كرد كه قصد دارند با انجام كارهای خلاف، يعنی تحقيق روی مگس سركه، عمدا چوب لای چرخ اقتصاد شــوروی بگذارند و آن را فلج كنند. او كه صندلی رياســت آكادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی را تصاحب کرده بود، در سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۰، پس از غيرقانونی اعلامكردن تئوری ژنتيك مندلی بسياری از دانشمندان منتقد و نيز آنانی را كه هنوز به ژنتيك مندلی اعتقاد داشتند، يا مظنون به داشتن اين اعتقاد بودند، به كشتن داد يا به اردوگاههای كار اجباری فرستاد تا در آنجا نابود شوند؛ در ميان آنان كم نبود شمار دانشمندانی معتبر كه از شهرت جهانی نيز برخوردار بودند.
سرانجام، گردش روزگار پايان كار «ليسنكو» را رقم زد. پس از مرگ استالين (۱۹۵۳)، پرده آهستهآهسته از كارهای او كنار رفت، واقعيت نمایان شد و چهره خود را آشكار كرد. در آن زمان، اگرچه او همچنان در سمت خود، يعنی رياست آكادمی علوم شوروی باقی مانده بود، اما گويی روزگاری ديگر در پيش بود. تيرهای انتقاد به جانب «ليسنكو» روانه شد. در سال ۱۹۶۴، «آندره ساخاروف»، ناراضی معروف شوروی، در مجمع عمومی آكادمی علوم شوروی اين سخنان را بر زبان راند: «ليسنكو» به علت در پيشگرفتن ديدگاه شبهعلمی، شيادی و ماجراجويی، تخريب آموزش، افترا، اخراج، دســتگيری و مرگ دانشمندان بســياری، مسئول عقبماندگی شرمآور اتحاد شوروی، بهويژه در علم ژنتيك است. اين مقارن با زمانی بود كه كشاورزی اتحاد شوروی به زانو درآمده و شــوروی بهاجبار دست به دامن کشورهای دیگر برای واردات گندم شده بود. در ســال ۱۹۶۲ «ليسنكو» از كار بركنار شد، از دانشمندان نابودشده اعاده حيثيت بــه عمل آمد و علم ژنتيك مندلی پس از دهها ســال دوباره پذيرفته شد و بار ديگر به درون اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی راه یافت.
پينوشتها:
1- Vernalization مشتق از واژه لاتینی Vernus بهمعنی بهار.
2- Trofim Lysenko
3- Kiev
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 27 دی 97، شماره: 3345