شعار سال: در بند (1) ماده
26 اعلاميه جهاني حقوق بشر آمده است: «هرکس حق دارد از آموزش بهرهمند شود. آموزش
دستکم در مراحل ابتدايي و پايهاي رايگان خواهد بود. آموزش ابتدايي اجباري خواهد
بود...». از ديگر سو در اصل 30 قانون اساسي نيز ميخوانيم: «دولت موظف است وسايل
آموزش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و...». راهاندازي
مدرسههاي غيردولتي در راستاي خصوصيسازي آموزش بوده و آسيبزاترين پيامدش خدشه در
حق برخورداري از آموزش رايگان است. آموزش و آن هم کيفي آن جزء حقوق اوليه انسان
بوده و هيچکس و با هر بهانهاي نميتواند به رايگانبودن و کيفيبودن آن آسيب
رساند. مدرسههاي غيردولتي زمينه پوليکردن اين حق را فراهم کرده و با بهانه اينکه
مدرسههاي دولتي نميتوانند آموزشي بهينه را در دسترس نوآموزان قرار دهند، بخشي از
خانوادهها را وادار ميکنند که فرزندانشان را به مدرسههاي پولي بفرستند و خود،
هزينههاي آموزش آن را بپردازند و خودخواسته از بخشي از حق معنوي و مادي خويش چشم
بپوشند. آموزش مانند درمان از وظايف ذاتي دولت بوده و هيچکس حق ندارد به بهانههايي
مانند کسر بودجه، بيکيفيتبودن معلمان، فضاهاي آموزشي، شلوغي کلاسها، عدم
امکانات درخور آموزشي و... در مدرسههاي دولتي، اين وظيفه را از دوش دولت برداشته
و بر شانه خانواده بگذارد. اين رويه هنگامي آسيبزاتر ميشود که دولت با کاهش عمدي
مدرسههاي دولتي در برخي مناطق، خانوادهها را وادار به نامنويسي در مدرسههاي
پولي ميکند؛ براي نمونه اکنون در برخي مناطق تهران بخش بزرگي از دانشآموزان به
خاطر نبود مدرسههاي دولتي، در مدرسههاي پولي درس ميخوانند و شوربختانه سازمانمند
از حق برخورداري از آموزش رايگان باز ميمانند.
امروز در کشور
چندان اثري از آموزش رايگان باقي نمانده است! در همه انواع مدرسهها، از غيردولتي
گرفته تا هيئتامنايي، تيزهوشان، نمونهدولتي و... حتي دولتي، آنچه يکسان است
دريافت پول از خانوادههاست و آنچه تفاوت دارد ميزان اين دريافتهاست. در روستاها
بهخاطر قطعنشدن برق و تلفن و در مناطق مرفه شهرها نيز به بهانه قبولي در کنکور و
بهترين معلمان و بهترين رشتهها و بهترين دانشگاهها و... تفاوت در پرداختها
زمينه تفاوت در خدمات را فراهم ميکند. نخستين کنشهاي گروهي کودکان در فرايند
آموزش رخ مينمايد. کودکانِ خانوادههاي متوسط و تهیدست با مقايسه خويش با همکلاسيها،
کودکان فاميل، همسايهها و... چه در فضاهاي واقعي و چه در رسانههاي گوناگون و
مجازي، نخستين جرقههاي بيعدالتي را حس ميکنند. آموزش
به عنوان يكي از اخلاقيترين کنشهاي انساني، بايد به دور از بيعدالتي بوده و
فرايند آموزش بايد مانند باراني باشد که دانايي و توانايي را يکسان به همه
شهروندان ميبخشد. از اين زاويه مدرسههاي پولي با دميدن بر شکاف آموزشي، بيعدالتي
آموزشي را افزايش داده و زمينه بيعدالتيهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و حتي
سياسي را فراهم ميکند.
سامانه آموزشي کشور با همه تلاشهاي انجامشده يا در حال انجام همچنان
ساختاري نمرهمحور و کنکورمدار دارد و در آن چندان خبري از آموزههاي نويني مانند
شهروندسازي، پرورش هوش اجتماعي، آموزش از راه مشارکت و همکاري و... نيست. اين ساختار زمينه دستيابي به نمرههاي بالاتر
با هر روشي را گسترش داده و شايد به اوجي خطرناک رسانده است. مدرسههاي غيردولتي – به جز
آنهايي که سفت و سخت دانشآموزان را گزينش ميکنند- براي ادامه کار نيازمند رضايت
دانشآموزان و خانوادهها هستند. با توجه به افت کلي آموزش در کشور، دستاندرکاران
مدرسه براي نگهداشتن مشتريهاي خويش نمرهدهي ميکنند و دانشآموزان را به نمرهگرفتنهاي
بيحسابوکتاب عادت داده و ميدهند؛ البته اين بيماري همه انواع مدرسههاي پولي را
گرفتار خويش کرده است. اين بيماري واگيردار افزون بر پيامدهاي آسيبزاي فردي براي
دانشآموزان، آموزش، مدرسه و آموزگار را از جايگاهي معنوي و اخلاقي گذشته به زير
کشيده و در چند سال آينده چيزي از آنها باقي نميگذارد. به باور نگارنده تنها راه
ممکن براي بازگشت آموزش به جايگاه واقعي و حقيقي خويش، رايگان و کيفي کردن آن در
همه زمينههاست؛ در اين راه نيز افسانههايي مانند کمبود بودجه و پرهزينهبودن
آموزش براي دولت و... پذيرفتني نيست و نخواهد بود.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 28 بهمن 97، شماره: 3368