شعار سال: سادهترین برنامهها هم در آموزش و پرورش قابل اجرا نیست.» در حقیقت سند «تحول بنیادین آموزش و پرورش» از آن دست اسناد بالادستی است که با وجود مدینه فاضلهای که برای تعلیم و تربیت ترسیم کرده است، نتوانسته رؤیاهایش را عملی کند. خبرنگار «ایران» درباره این سند و میزان اجرایی شدنش در وزارت آموزش و پرورش با شیرزاد عبداللهی گفتوگویی انجام داده است.
چرا مسئولان تصمیم گرفتند تا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را تدوین کنند؟
ایده تهیه سندملی به سال 83-82 و دوره وزارت مرتضی حاجی برمیگردد که در دولت دوم اصلاحات (84 -80) وزیر آموزش و پرورش بود. هدف ظاهراً این بود که سندی تهیه شود تا با هر بار تغییر وزیر آموزش و پرورش سیاستها و روشها دستخوش تغییر نشود. این اتفاق همزمان با تهیه سند چشمانداز 20 ساله بود که طبق آن قرار است تا سال 1404 شمسی ایران قدرت اول اقتصادی، علمی، فنی و آموزشی منطقه شود. برخی هم سند ملی را قانون اساسی آموزش و پرورش میدانند. قرار بود دستگاههای دیگر مانند سازمان برنامه آن را تهیه کنند اما هیچ نهادی زیر بار این کار نرفت و نهایتاً آموزش و پرورش خودش متولی قضیه شد. تهیه سند به صورت یک پروژه تعریف و طی قراردادی به تیمی از متخصصان و کارشناسان به سرپرستی محمود مهر محمدی واگذار شد. با انتخاب احمدینژاد به ریاست جمهوری در سال 84 و آمدن محمود فرشیدی به وزارتخانه کار تهیه سند متوقف شد. تا سال 85 بیش از 90 درصد متن سند تهیه شده بود که به دلایل سیاسی و تفاوت نگاه دولت جدید با دولت اصلاحات متوقف ماند. محمود فرشیدی معتقد بود که ابتدا باید سند فلسفه آموزش و پرورش اسلامی تهیه و سپس سند بر اساس آن فلسفه بازنویسی شود و تیمی مأمور تدوین فلسفه آموزش و پرورش شدند که بدین ترتیب سند به محاق رفت. در سال 89 آقای حاجی بابایی سومین وزیر آموزش و پرورش احمدینژاد، ادامه کار سند را از سرگرفت. در مرحله اول متن تهیه شده توسط گروه مهرمحمدی را در شورایعالی آموزش و پرورش با فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی مورد نظر دولت وقت منطبق کردند. در مرحله دوم آن را برای تبدیل شدن به قانون به شورایعالی انقلاب فرهنگی فرستادند. طبق اساسنامه شورایعالی آموزش و پرورش، نهاد قانونی بالادست این شورا، مجلس شورای اسلامی است اما حاجی بابایی برای محکم کاری سند تحول را به شورایعالی انقلاب فرهنگی فرستاد. آنجا هم یکبار دیگر با تغییر و تحولاتی سند مورد بررسی قرار گرفت. متن تهیه شده اولیه، دستخوش تغییرات شکلی و محتوایی گستردهای شد و انسجام درونی آن از بین رفت. حتی از نظر نگارشی دچار آشفتگی، درازگویی، تکرار و کلی گویی است. بهعنوان مثال در فصل کلیات که درباره ارزشها و مفاهیم کلی است، بند 9 را گنجاندهاند که میگوید: «سن تعلیم و تربیت 5 سالگی است.»! متن مصوب فاقد انسجام حداقلی یک متن حقوقی و ایجاز، صراحت و شفافیت است. پنج فصل اول سند که تقریباً یک سوم حجم آن را تشکیل میدهند، بیان و تکرار چند باره یک سری کلیات است. با یک ویرایش شکلی توسط گروهی حقوقدان و حذف مطالب غیر اجرایی، 31 صفحه متن سند را میتوان با حفظ محتوای کنونی در پنج صفحه خلاصه کرد.
جایگاه سند تحولی در میان سایر اسناد تکلیفی اسناد آموزش و پرورش کجاست؟ اصولاً با وجود اسناد بالادستی چرا این سند تهیه شد؟
قرار بود سند تحولی یک سند جامع با رویکرد اجرایی باشد. اما در عمل حجم زیادی از سند درباره مطالب کلی است که در سایر اسناد هم بیان شده است. طبق متن سند تحولی، ارزشهای تعلیم و تربیت «بر اساس آموزههای قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت (علیهمالسلام)، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، سند چشم انداز بیست ساله ، نقشه جامع علمی کشور و سیاستهای کلی تحول نظام آموزشی تهیه و تدوین شده است.» در میان متون قانونی جمهوری اسلامی بالاترین و قدیمیترین سند بالادستی آموزش و پرورش قانون اساسی است که در اصل 30 میگوید: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد.» یا مطابق اصل 15 استفاده از زبانهای دیگر محلی و قومی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است یا در اصل سوم، بندسوم: آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه را ضروری اعلام کرده است. متأسفانه هنوز سازوکار اجرایی مشخصی برای اجرای این اصول نه در قانون اساسی و نه در دیگر اسناد بالادستی و نه حتی در سند تحول پیشبینی نشده است. از دیگر اسناد بالادستی میتوان به سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری، سند چشم انداز، قانون برنامه پنجم و ششم توسعه، برنامه درسی ملی و اولویتهای آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید اشاره کرد. آموزش و پرورش با تراکم اسناد بالادستی مواجه است که اغلب آنها کلیاتی است که اجرای آنها نیازمند پیوست اجرایی است. سند تحول فصلی بهنام راهکارهای اجرایی دارد، اما این راهکارها هم اغلب از حد توصیههای کلی و آرمانی فراتر نمیروند. با وجود اینکه از سال 90 تا حالا وزیران آموزش و پرورش سند تحول را راهنما و الگو و برنامه اجرایی خود میدانند ولی تأکید آنها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. وزیران سند تحول را بهعنوان یک متن خاص و انتقادناپذیر مطرح کردهاند که باید درباره آن حرفهای ستایشآمیز زد. آموزش و پرورش در عمل بهصورت روزمره اداره میشود و برنامه وزیران و سند تحول و امثال اینها و حتی اسناد بالادستی جنبه تزئینی و ویترینی دارد.
پس سند تحول بنیادین آن طور که شما میگویید یک متن آرمانخواهانه است. در این متن انسان آرمانی محصول آموزش و پرورش چگونه تعریف شده و چه مشخصاتی دارد؟
سند تحول در کلیات کاملاً آرمانی است. مثلی هست که میگوید سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است. نتیجه سالها کمالگرایی در آموزش و پرورش وضعیتی شده که تقریباً هیچکس از محصول 12 سال تعلیم و تربیت در مدارس راضی نیست. 6 فصل از هشت فصل سند بیان کلیات عقیدتی و سیاسی انسان آرمانی است. نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی، طبق سند مسئولیت آمادهسازی دانشآموزان جهت تحقق حیات طیبه در همه ابعاد آن در فرایندی تعالی جویانه، تعاملی، تدریجی، یکپارچه و مبتنی بر نظام، معیار اسلامی را برعهده دارد. از مشخصات اصلی حیات طیبه، تکیه بر ارزش غایی زندگی ـ قرب الیالله -... و نظام معیار متناسب با آن است... ردپای تفکرات مهرورزانه تیم احمدینژاد را در این بند از بیانیه ارزشهای سند به وضوح میبینیم: «تکوین و تعالی جنبههای انسانی هویت دانشآموزان برای تقویت روابط حق محور، عدالتگستر و مهرورزانه با همه انسانها در سراسر جهان.»، در سند تحول وظیفه آموزش و پرورش: «تربیت انسانی موحد، مؤمن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیتها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت جو و عاقل، عدالت خواه وصلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمعگرا و جهانی اندیش، ولایت مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عزت نفس، امانتدار، دانا وتوانا، پاکدامن و با حیا، انتخابگر و آزاد منش، خالق و کارآفرین، سالم و بانشاط، قانون مدار و نظم پذیر و آماده ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی» است. قرار بوده این اهداف در افق 1404 تحقق یابد. تا سال 1404 فقط 8 سال فاصله داریم. آموزش و پرورش امروز درگیر مسائل بسیار ابتدایی است. در واقع تهیهکنندگان سند وظایف و رسالت بسیار سنگینی به دوش آموزش و پرورش گذاشتهاند. اهداف و انتظارات حداکثری سند نه با اصول تعلیم و تربیت سازگار است و نه با امکانات و واقعیتهای مدرسه.
با این همه آیا سند تحول در حال اجرا است؟
از سال 90 که سند تصویب شده است هر چهار وزیر آموزش و پرورش از حاجی بابایی تا بطحایی مدعی اجرای سند بودهاند. سند تحول تقریباً بهصورت یک متن خاص و غیر قابل انتقاد در محافل رسمی آموزش و پرورش مطرح است. همه از آن تعریف و تمجید میکنند و کسی درباره اشکالات آن حرف نمیزند. در واقع مسئولان با سند مواجههای ایدئولوژیک دارند. البته بهدلیل آشفتگی و پراکندگی در متن سند بخصوص بخش راهکارها هر کسی میتواند بدون تلاش خاصی ادعا کند که چند بند سند را اجرا کرده است. در این میان اتفاقات جالبی هم میافتد، مثلاً مهمترین اقدام اجرایی آقای حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش دوره دوم احمدینژاد، تغییر ساختار مقاطع آموزشی از 5-3-3-1 به 6-3-3 بود. آقای حاجی بابایی ادعا میکرد که طرح 6-3-3 اجرای یکی از اصول مهم سند تحولی است درحالی که اصلاً ساختار 6-3-3 مقاطع آموزشی در سند موجود نیست. اتفاقاً سند در فصل «بیانیه مأموریت» تصریح کرده که 12 پایه تحصیلی در 4 دوره سه ساله برگزار شود. یعنی ساختار نظام آموزشی به تصریح سند که امضای حاجی بابایی پای آن است، 3-3-3-3 است. حالا معلوم نیست با وجود این تصریح، نظام خسارت بار 6-3-3 از کجای سند استخراج شده بود؟ چرا شورایعالی آموزش و پرورش و رئیس و معاون وقت شورا آن زمان اعتراض نکردند؟ سادهترین برنامهها هم در آموزش و پرورش قابل اجرا نیست.
وزیران آموزش و پرورش و مدیران سطوح مختلف به قدری درگیر مسائل جاری و روزمره هستند که اصولاً فرصتی برای اقدامات هدفمند ندارند. مزید بر اینها دخالت نهادها و اشخاص مرتبط و غیرمرتبط در عزل و نصبهای مدیران و محتوای کتابهای درسی و برنامههای تربیتی و... است. توصیههای نقل و انتقال کارکنان به تهران و شهرهای بزرگ و حتی توصیههای ثبتنام فلان دانشآموز در فلان مدرسه از گرفتاریهای وزیران است. آموزش و پرورش براستی یک وزارتخانه مظلوم و بیدفاع است که همه به خود حق میدهند در امور آن دخالت کنند. من تعجب میکنم که چرا وزیران آموزش و پرورش به مسئولان کشور واقعیت آموزش و پرورش را گزارش نمیکنند و برعکس در دیدارهای رسمی و غیررسمی تصویر غیر واقعی از این وزارتخانه ارائه میدهند و وعدههایی میدهند که قابل تحقق نیست.
جایگاه معلمان در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کجاست؟ گفته میشود که در سند خیلی از شرایط معلمی نادیده گرفته شده یا بندهای مربوط به معلمان در اجرا با مشکلات زیادی مواجه است. شما این موضوع را قبول دارید؟
در سند تکالیفی برای وزارتخانه و دولت در قبال معلمان پیشبینی شده است. مثلاً در راهکار 7/8 فصل هدفهای عملیاتی و راهکارها «بر معلم محوری در رابطه معلم و دانشآموز در عرصه تعلیم و تربیت و جلوگیری از اجرای هر سیاست و برنامه نظری و عملی که این محوریت را مخدوش کند.» تأکید میشود اما در حال حاضر وزیر آموزش و پرورش در سخنرانیهای خود «مدرسه محوری» و عدم تمرکز را ترویج میکند! اما درک روشنی از مدرسه محوری هم در حرفهای مسئولان دیده نمیشود. مسئولان در عین حال آموزش و پرورش را نهادی حاکمیتی معرفی میکنند. در این صورت وظایف حاکمیتی را چگونه میتوان تفویض کرد؟ در راهکار 1/10 «برنامهریزی و به کارگیری امکانات و فرصتهای اجتماعی برای اعتلای فرهنگ عمومی در تکریم و پاسداشت مقام معلم با تأکید بر استفاده از ظرفیت رسانه ملی» پیشبینی شده، در حالی که بخشی از معلمان بر این باورند که حیثیت معلمان گاهی در برنامه 20 و 30 رسانه ملی مورد تعرض قرار میگیرد و از دست آموزش و پرورش هم کاری ساخته نیست. در راهکار 2/10- استقرار نظام سنجش صلاحیتهای عمومی، تخصصی و حرفهای، تعیین ملاکهای ارزیابی و ارتقای مرتبه (نظام رتبهبندی) علمی و تربیتی معلمان و تقویت انگیزه ارتقای شغلی در آنان پیشبینی شده است در حالی که فاز 2 طرح رتبهبندی سه سال است که به تعویق افتاده است و تازه این رتبهبندی که اجرا میشود ربطی به رتبهبندی مندرج سند ندارد و صرفاً جنبه رفاهی دارد. راهکار 3/10- اصلاح قوانین و مقررات موجود استخدامی، مالی و اداری متناسب با حرفههای تخصصی، با مشارکت دستگاههای ذیربط تکلیف شده است اما اقدام متناظری صورت نگرفته است. در راهکار 3/12 ایجاد سازوکارهای قانونی برای افزایش انگیزه معلمان و مربیان با ساماندهی مناسب خدمات و امکانات رفاهی و رفع مشکلات مادی و معیشتی آنان، پیشبینی شده که فعلاً معطل مانده است. وزیران آموزش و پرورش سلیقه خود را بر سند اعمال میکنند یا در بهترین حالت دو ،سه تا بند از سند که با سلیقه آنها جور در میآید را انتخاب میکنند و میگویند در حال اجرای سند هستند.
یکی از اثرات عملی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تغییر کتابهای درسی بوده است. وزارت آموزش و پرورش چقدر در این باره مفید عمل کرده است؟
من اثری از تحول و تغییر در کتابهای درسی مطابق سند ندیده ام. کتابهای درسی از لحاظ حجم، محتوا، تصویر، رسم الخط و جنبههای هنری و گرافیکی برای دانشآموزان جذابیت ندارند. در عمل هم دانشآموزان مجبور به حفظ متن کتاب درسی و پس دادن آن در امتحان هستند. این شیوه قدیمی و منسوخ است.
وزیر آموزش و پرورش مرتباً میگوید که حفظ کردن مطالب درسی خوب نیست و باید جای خود را به آموزش مهارتهای زندگی بدهد. برای این تغییر باید محتوای کتاب و برنامه درسی، روش کار معلم و فضا و تجهیزات آموزشی تغییر کند. با شعار «باید گردد» که چیزی عوض نمیشود. دست آموزش و پرورش در تغییر محتوای کتب درسی متناسب با روانشناسی دانشآموزان و اصول تعلیم و تربیت بسته است. در تولید محتوای کتاب درسی خطوط قرمزی وجود دارد که عبور از آن غیرممکن است. محتوای کتابهای درسی بر پایه اشباع دینی و پرکردن چشم و گوش دانشآموز از سمبلها و نشانگان عقیدتی تهیه میشود. هر چه دانشآموزان به مسائل عقیدتی بیاعتناتر میشوند و مسئولان ابراز نارضایتی میکنند حجم و غلظت مباحث دینی در کتابهای درسی افزایش مییابد در حالی که بسیاری از معلمان و کارشناسان یکی از دلایل بیعلاقگی دانشآموزان به مباحث کتابهای درسی را همین رویکرد اشباع اعتقادی و ایدئولوژیک میدانند. در سند تحول «متناسبسازی حجم و محتوای کتب درسی و ساعات و روزهای آموزشی با توانمندیها و ویژگیهای دانشآموزان.» و «بهرهمندی فزونتر از روشهای فعال، خلاق و تعالی بخش» و «بهرهگیری از تجهیزات و فناوریهای نوین آموزشی و تربیتی در راستای اهداف» تکلیف شده و البته در کنار آن بندهایی مانند تکیه بر تفاوتها بخصوص هویت جنسی دانشآموزان نیز آورده شده که باعث ایجاد نوعی نگاه جنسیتی در کتابهای درسی شده است.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران تاریخ انتشار 8 اسفند 97، کد خبر: 502751، www.iran-newspaper.com