شعار سال: اینها همه شنیدههای من از دانشجویان
مهاجر بود. اینها را گفتم نه برای اینکه بگویم رفتن بد است، که البته در بسیاری
مواقع میتواند خوب هم باشد، بلکه بگویم تا چه حد ممکن است آرمان ما از زندگی در
جای دیگر غیرواقعی باشد. آرمانی که با تصور تحقق آن در جای دیگر، زندگی را در این
شهر غیرممکن كردهایم. آرمان به تنهایی و بدون امید به تحقق آن چون خیالی میشود
که نهتنها سازنده نیست بلکه میتواند به انفعال بینجامد. آنچه میتواند منجر به
تغییر و بهبود اوضاع شود البته آرمان همراه با امید است. آرمانی معطوف به آینده،
نه در شهر دیگر بلکه در شهر خویش و امیدی که با فهم لحظه اکنون خود، درصدد تغییر
آن برآید. اما امروز شاهدیم که بسیاری از ما آرمان خویش را نه در شهرمان بلکه در
شهری دیگر جستوجو کرده و از آنجایی که این آرمان را در جای دیگر تحققیافته تصور
میکنیم، خالی از امیدی به تغییر، دل در گرو شهر دیگر نهاده و با خیال آن سر میکنیم.
این آرمانیسازی شهر دیگر اما ویژگی مهم دیگری نیز دارد و آن این است
که دوگانه «آرمانشهر-پادآرمانشهر» را میسازد. تا جایی که در پاسخ به پرسش از
چرایی مهاجرت، از بسیاری از افراد میشنیدم که «هر کجا بروم بهتر از ایران است».
در این دوگانه «فرنگ» یا امروزیتر آن «خارج» -آنچه ما شهر دیگر نامیدیم- در
جایگاه آرمانشهری در مقابل ایران در مقام «پادآرمانشهر»
تصویر میشود. برای توضیح بیشتر باید بگویم امروزه انواع مختلفی از
مهاجرت در جهان وجود دارد. عدهای با مهارت و دانش خود اقدام به مهاجرت میکنند، برخی
با سرمایهگذاری، بعضی به بهانههای خانوادگی و در نهایت نیز افراد زیادی از طریق
توسل به پناهندگی. نکته مهم اما در اینجا این است که این انواع مهاجرت با انگیزهها
و اهداف متفاوتی رخ میدهند. بارزترین این تفاوتها، تفاوت میان مهاجرت نیروی کار
ماهر است با پناهندگان. در اکثر موارد نیروی کار ماهر به دلیل کشش ناشی از
فرصتهای اقتصادی بهتر در کشور مقصد مهاجرت میکنند و پناهندگان به
دلیل رانش ناشی از وضعی بدشان در كشور خود. به عبارت دیگر مهاجرت گروه نخست «کشش
محــور» است و مهاجرت گــروه دوم «رانشمحـور». امــــا امـــروزه در ایـــران به
نظر می رسد که تقریــبا همه مهــاجرتها «رانشمحور» شدهاند؛ یعنی کارگران ماهر
هم (که شامل دانشجویان نیز میشود) شبیه پناهندگان میکنند که پدیدهای نگرانکننده
است، چراکه فراهمكردن فرصتهای اقتصادی هم دیگر این افراد را در کشور خود نگاه
نخواهد داشت یا آنها را به آنجا باز نخواهد گرداند.
برای نمونه بسیاری از دانشجویانی که قصد ترک وطن داشتند، بیان میکردند
که تحصیل هدف اصلی آنها نیست بلکه میخواهند به این بهانه از کشور خارج شده و در
آنجا زندگی دیگری را از «صفر» بنا کنند. این خواست شروعکردن از صفر است که افشاگر
رانشمحوربودن تصمیم به مهاجرت بوده و وجه پادآرمانشهری تصویر وطن را برجسته میکند.
بسیاری از ساکنان این شهر باور کردهاند که این شهر دیگر جای ماندن نیست، جای
ساختن نیست، جای آرمان نیست و اساسا امیدی هم به بهبود وضعیت
آن نیست.
در نهایت اما به نظر ساخت این شهر ممکن نخواهد شد جز با برهمزدن این دوگانه
و مواجهه با هر آنچه در این شهر هست نه به مثابه چیزی که در جای دیگر هست و در
اینجا نیست و باید میبود بلکه به مثابه آنچه هست و آنچه میتواند باشد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 23 اسفند 97، شماره: 3391