دومین گزاره من این است که جمهوری اسلامی ایران فاقد استراتژی صلح است. مصالحه سیاسی در دکترین جمهوری اسلامی ایران جایگاهی ندارد. اگر در مواردی صلحی مطرح شده است به جای یک استراتژی شاید بیشتر یک تاکتیک مدنظر باشد.
سومین گزاره من وجود خشونت ساختاری و اجتماعی است که در ابعاد مختلف اعم از فیزیکی، ایدئولوژیکی، فرهنگی و... در همه فضا ها اعم از آموزشی وسیاسی و قضایی و... قابل رویت است. پرخاشگریهای فردی و خشونتهای جمعی، تعداد پروندههای موجود در قوه قضاییه و روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسایه همگی دال بر وجود ظرفیتهای خشونت آمیز است. روابط ایران با 15 کشور همسایه کمابیش ناظر بر وجود اختلافاتی جدی است. رویکرد جمهوری اسلامی ایران با بازیگران جدی منطقهای و بین المللی و نیز نهادهای مدنی کمابیش نشان می دهد این نگاه منفی در همه حوزه ها وجود دارد.
لذا من ادعای خود را مجددا تکرار میکنم: صلح کلاسیک در نگاه جمهوری اسلامی ایران در عمل و نظر جایگاهی ندارد و هرجایی که به آن تن در داده ایم از روی اجبار و به ناچار و بنا بر مصلحت بوده است. آزادسازی گروگانهای آمریکایی و قبول خاتمه جنگ و پذیرش قطعنامه 598 و حتی امضای توافق نامه برجام به نوعی تاکتیک بود. این حرکت از نظر سیاستگذاران یک استراتژی نبود و از سر ناچاری به این حرکت تن دادند. لذا هرگاه جمهوری اسلامی ایران در موضع ضعف و استیصال قرار گرفته است به صورت تاکتیکی و موقتی تن به مصالحه سیاسی داده است. اما صلح در قرائت مثبت آن کمی عمیقتر و گسترش یافتهتر است. صلح در قرائت جدید آن با موضوعاتی نظیر عدالت، حکمرانی خوب، رعایت حقوق بشر، دموکراسی، محیط کسب و کار امن و شفاف و ... اجین و هم بسته است. در صلح مثبت نهادهای سرزنده و امیدوار و جامعه، هدف محسوب میشود. صلح مثبت، آیندهنگر، استراتژیک و توسعه گرا است. در مورد صلح مثبت ما رویکردیهایی داریم و میتوانیم نمره ای مثبتتر از صلح سنتی کسب کنیم. ما امروز بر اساس شاخصها 137 از 163 هستیم و کم مانده به قعر جدول نزدیک شویم.
در اینجا سوالاتی که مطرح میشود این است که آیا مصالحهناپذیری در ذات انقلاب و نظام است یا قرائتی خاص است؟ آیا ما کارشناسان حوزه علوم سیاسی با تجربه چند دهه این روند را تایید میکنیم؟ باید نظری کسب شود حال این نظر می تواند نظر توده های مردم باشد و یا نظر نخبگان و کارشناسان حکومتی، ولی باید نظری کارشناسی وجود داشته باشد. نمی توان چهار دهه سیاستی را استقرار بخشید بدون اینکه هیچ تنوعی در سیاست ها اتخاذ کنیم. باید این پرسش را مطرح کرد که تاب آوری جامعه تا کجا خواهد بود؟جامعه 4 دهه با سیاست های مصالحه ناپذر هم راستا بود. آیا این امر می تواند استمرار پیدا کند؟ آیا این توانایی را دارد که همچنان چنین روندی، توسعه کند را کندتر ببیند؟
فقدان توسعه و کارآمدی دولت در برآورده کردن نیازهای اولیه موجب آسیبپذیر کردن فرایند توسعه خواهد بود. به هر ترتیب من می توانم سوالات زیادی را در ادامه مطرح کنم. ما همچنان با انقلاب مداوم روبرو هستیم. آیا نمی خواهیم یک وضعیت مستقر را در آینده رقم بزنیم؟ اگر خارج از گود نظام سیاسی بودیم انقلابیگری توجیهی داشت؟ آیا همه کشورهایی که در سطح جهان به دنبال استقلال و تغییر منافع ملی بودند ضمن تعارض با منافع بینالمللی، منافع خود را تامین کردند؟ این سوالات جدی است و باید پاسخی برای آنها بیابیم.
سخنرانی دکتر مجتبی مقصودی ، استاد علوم سیاسی در دوازدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت خبری تحلیلی ساعت24 ، تاریخ انتشار: 21 فروردین 1398 ، کدخبر: 435845 ، www.saat24.news