شعارسال: کوپپچ 52 ساله، درباره واهمهها و نگرانیهای قشر متوسط و علت برآمدن احزاب راست پوپولیست پژوهش میکند. برای نگارش کتاب جدیدشان، پای صحبت اعضای حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) نشسته است و در گردهماییها و مراسم احزاب حضور یافته است.
در انتخابات پارلمان اروپا آرای اردوگاه پوپولیستهای راست باز افزایش مییابد. تداوم این روند موفقیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
دلایل آن پیچیدهتر از آن است که در گفتار، نمایشهای تلویزیونی و از زبان تحلیلگران انتخابات بیان میشود. دلایل آن را نه این سیل پناهندگان میتواند توضیح دهد و نه عمقیابی شکاف فقیر و ثروت بعد از روند جهانیشدن. ما اکنون در دوران دگرگونسازی بهسر میبریم که جهانگستر است.
منظورتان چیست؟
از فروپاشی دیوار به اینسو، دیگر آن دو بلوک ایدئولوژیکی متخاصم وجود ندارند که پیشتر رویدادهای جهانی را رقم میزدند، بلکه اکنون این شرکتهای غولآسا هستند که کارکنش آنها حدومرز نمیشناسد. دولتهای ملی بخش بزرگی از استقلال خود را ازدست دادهاند، چون نمیتوانند تجارت جهانی را کنترل و تنظیم کنند، حیطه نفوذ و تأثیر سیاستمداران و مقامات اروپا باوجود همه پیمانهای بینالمللی، دیگر آنگونه که باید نمیتواند گرهی از کار بگشاید. ازاینرو یافتن راهحلهای رضایتبخش برای مسائل اجتماعی روزبهروز دشوارتر میشود.
چرا؟
چون از سویی یک رسته جهانی سروران وجود دارند که به تمام نقاط جهان پرواز میکنند، از طریق ویدئو کنفرانس در تمام کشورها مشاوره میدهند، تصمیم میگیرند و پولهای هنگفت به جیب میزنند، بیآنکه مجبور باشند مسئولیت جهانی را تقبل کنند و از دیگر سو توده مردم از حداقل رفاه بهرهمند نیستند، زیرا نقش و نفوذ احزاب مردمی، اتحادیههای کارگری و قراردادهای نرخ جمعی دستمزدها در محدوده کشورها رو به پایان است و بههرحال از میان میرود.
چرا باید چنین روندی الزاما به تقویت پوپولیستهای راست منجر شود؟ بهنظر میرسد ایده چپها که پیشینه تاریخی دارند، اصولا باید در عرصه بینالمللی از این شرایط بیشترین استفاده را میکرد.
اما ایدههای آنها به دورانهای گذشته تعلق دارد. خلاف پوپولیستهای راست جدید تظاهر میکنند که گویا ایدههاشان بدیلهای نوآیینی است. حزب آلترناتیو حتی این ادعا را در نام خود یدک میکشد. اینکه ما به ایدههای دیگر و بدیع نیاز داریم تا با تحولات درونساخت دوران خود برخورد کنیم، امری است گریزناپذیر. همچنین در حوزه فرهنگ آن پیوستگی روشن که پیشتر ما را در فهم جهان یاری میکرد، تار و مبهم میشود. جامعه ما از تکیهگاههای پیشین خود دور میشود.
منظورتان چیست؟
دیگر سنجه روشنی برای فرهنگ فرادستی که از انسانباوری و روشنگری سرچشمه میگرفت، وجود ندارد که بتوان با آن به ارزشهای تعهدآور بازگشت. اساسا چنین بهنظر میرسد که مدل جامعه غربی منزلت رفیع خود را از دست داده است، چون دیگر پیشرفت اقتصادی لزوما ارزشهای دموکراتیک بار نمیآورد.
هویتهای فرهنگی که برای انسانها امر وجودیاند، هرچه بیشتر متکثر میشوند؛ نمونهاش جنسیت؛ در کنار مردان و زنان اکنون جنس سومی هست که «متفاوت» نامیده میشود و بنابراین مفاهیم جنسیتی بیشماری را علیالاصول دربر میگیرد.
اما گرچه ما جهان را بهطور روزافزون تار و ناروشن میفهمیم، دیدگاههای ظاهرا روشن و بیبدیلی در مناظرههای علنی سیطره دارند. لیبرالها و بهاصطلاح محافل روشنفکری که تریبون و صدای بلندی دارند و افکار عمومی را سمتوسو میدهند، کنترل اندیشه را توصیه میکنند.
این انتقاد تندی است.
وقتی این بهاصطلاح مصرفکننده متوسط Otto هنگام بحران اروپا میپرسید چرا اتحادیه اروپا اساسا باید یونان را نجات دهد، این خطر را میپذیرفت که بهعنوان خائن قلمداد شود و آن کسی که از کمیسیون اروپا انتقاد میکرد و میگفت مثل یک دولت عمل میکند، بدون آنکه به واسطه انتخابات مشروعیت داشته باشد؛ مانند دشمن اروپا به او نگریسته میشد. درحالیکه چنین پرسشهایی باید واقعنگرانه و عینی مورد بحث قرار میگرفتند؛ اما بسیاری از صداهای سلطهگر جهانشهری، عنوانی که مایلم به دانشگاهیان و طبقه مسلط فرهنگی بدهم، فکر میکنند تنها نگاه آنها به جهان اعتبار دارد. ازاینرو بود که بسیاری از آنها تا پایان کار فکر میکردند مردم بریتانیا هرگز به برگزیت رأی نخواهند داد. جهانشهریها شیفته دروغهای سفید هستند. حتی وقتی نژادپرستی پوپولیستهای راست را مورد نکوهش قرار میدهند، نیاتشان عاری از ریا نیست؛ چون بسیاری از آنها نژادپرستی را درونی کردهاند.
باز هم یک انتقاد خیلی تندتر.
این گونهای از نژادپرستی است که کمتر به چشم میآید؛ چون در مؤسسات و در سیستم اقتصادی ما به طور ساختاری رخنه کرده است. جهانشهریها سود سهام پسااستعماری را حمل و انبار میکنند.
باز هم متوجه فریبکاری دیگری شدهاید؟
بسیاری از جهانشهریها وضعیت اسفبار جهان ما را تحلیل انتقادی میکنند. آنها درآمدهای میلیونی، شرکتهای اینترنتی یا مدیران کمپانیهای بزرگ را مسبب و عوامل اصلی این شرایط میدانند؛ ولی متوجه نیستند که آنها خود نیز شریک جرم این وضعیت هستند؛ چون آنها در مقام وکیل، دانشمند، پزشک و مدرس پای ثابت مسابقه نئولیبرالها هستند. آنها با گشادهدستی و آسودهخاطر با مبالغ هنگفت، خانههایی در مناطق محبوب فرادستان میخرند و جداییافکنی اجتماعی را تشدید میکنند؛ آنها به همدیگر دروغ تحویل میدهند و ادعا میکنند هرکسی با تدابیر خودبهینهگر میتواند از عهده زندگی لوکس و فانتزی برآید و نزد کسانی که برای حداقل رفاه جان میکنند، این احساس تقویت میشود که گویا در یک جهان موازی زندگی میکنند. در نتیجه آن رشته احساسی که آنها را به جامعه پیوند میزند، از هم میگسلد.
شما پیشنهادهایی برای چارهجویی این وضعیت دارید؟
ما امکانات زیادی نداریم. ما باید واقعنگرانه و عینی بحث کنیم و از جنگ عقاید ایدئولوژیک در سیاست جلوگیری کنیم. ما باید بپذیریم که هر حقیقتی نسبی است و حقیقت خود ما نیز. عرصه عمومی برای مباحث اجتماعی باید گسترش یابد. اگر فضای دانشگاهها و پارلمانها و عرصه عمومی گشودهتر شود، جذابیت پوپولیستهای راست بهعنوان منبع جذب انواع نارضایتیها از بین میرود.
پروپاگاندای تحقیرکننده انسانها از رتوریک پوپولیستهای راست جداییناپذیر است. این امر گفتوگوی بیغرضانه با آنها را ناممکن نمیکند؟
کرامت انسانی تعرضناپذیر و ارجحتر از هر چیزی است. نمیخواهم راست افراطی را در حزبی مثل آلترناتیو بیخطر جلوه دهم، گفتوگو با آنها سخت است؛ اما متأسفانه حزب در سطوح متعددی بینهایت نامدارا است. من به خاطر پژوهشم در گردهمایی جناح لیبرال آنها شرکت کردم، آنها تفاوت چندانی با لیبرالهای چپ در میان مدرسان دانشگاهها نداشتند. در مراسم ایام آدونت، آنها سرودهای عید کریسمس میخواندند، کاملا ساده و دلنشین. احساس کردم در خانه پدری هستم. اگر ما امکان این ارتباطها را درحالیکه آنها را اخلاقا شماتت میکنیم، نادیده بگیریم، در نتیجه شکاف جامعه را پیشاپیش شتاب میبخشیم.
شعار سال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری ایرنا، تاریخ انتشار: 12خرداد1398 ، کدخبر: 83337842: www.irna.ir