پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 28
کد خبر: ۲۶۴۱۶۸
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۱:۲۸
سنگ‌اندازی‌های ترکمنستانی‌ها در مسیر تجار و فعالان اقتصادی ایرانی، چند سالی است که در حال تکرار شدن است. هر بار با شنیدن داستان یکی از این سنگ‌اندازی‌ها این زخم چندساله سر باز می‌کند.در ادامه یکی از این نمونه‌ها را می‌خوانید. یکی از فعالان متخصص در حوزه پلیمر که عمده فعالیت و تخصص اش در راه‌اندازی خطوط تولید این محصولات در ایران و دیگر کشورهای همسایه است به تازگی به دعوت یک گروه به‌صورت قانونی برای راه‌اندازی یک پروژه به کشور ترکمنستان رفته که با رفتارهای ناشایست و خارج از عرف روبه رو شده بود.
شعارسال: ماجرای متخصص پلیمری که با دعوت قانونی برای راه‌اندازی خط تولید به ترکمنستان می‌رود اما در آخر مجبور می‌شود دست‌خالی جانش را بردارد و به کشور بازگردد.

سنگ‌اندازی‌های ترکمنستانی‌ها در مسیر تجار و فعالان اقتصادی ایرانی، چند سالی است که در حال تکرار شدن است. هر بار با شنیدن داستان یکی از این سنگ‌اندازی‌ها  این زخم چندساله سر باز می‌کند.در ادامه یکی از این نمونه‌ها را می‌خوانید. یکی از فعالان متخصص در حوزه پلیمر که عمده فعالیت و تخصص اش در راه‌اندازی خطوط تولید این محصولات در ایران و دیگر کشورهای همسایه است به تازگی به دعوت یک گروه به‌صورت قانونی برای راه‌اندازی یک پروژه به کشور ترکمنستان رفته که با رفتارهای ناشایست و خارج از عرف روبه رو شده بود.

وی می‌گوید: پاییز امسال گروهی از فعالان اقتصادی کشور ترکمنستان به‌واسطه شناخت و معرفی برخی فعالان حوزه پلیمر، نزد بنده آمدند و درخواست کردند، در راه‌اندازی یک واحد تولید پلیمر در نزدیکی عشق‌آباد پایتخت این کشور با آن‌ها همکاری کنم. ما از آن‌ها پذیرایی خوبی کردیم و برای آن‌ها دریکی از هتل‌های تهران اسکان گرفتیم.

این متخصص پلیمر می‌افزاید: بعد از توافقات انجام‌شده و بعد از این که تمامی مدارک و سوابق فعالیت خودم را در اختیار آن‌ها قراردادم، قراردادی با گروه ترکمنستانی منعقد کردیم تا به منظور ارائه مشاوره و آموزش‌های لازم برای راه‌اندازی این پروژه با دعوت‌نامه قانونی  به این کشور بروم، اما از همان ابتدا رفتارهای خارج از عرف مأموران مرزی و گمرک این کشور هنگام ورودم آزاردهنده بود به طوری که باوجود این که بنده دعوت‌نامه رسمی داشتم اما مأموران تمام محتویات چمدان‌هایم را بیرون ریختند و حتی مرا وادار کردند که در دستگاه body scanner قرار بگیرم تا بدنم را اسکن کنند.

وی ادامه می‌دهد: این تمام ماجرا نبود و بعد از این که با طرف ترکمنستانی که قرار بود برای آن‌ها خط پلیمر را راه‌اندازی کنم ملاقات کردم، در وهله اول گذرنامه ام را گرفتند و مرا به یک مسافرخانه بردند که بیرون شهر   و از کمترین امکانات رفاهی و حتی بهداشتی بی‌بهره بود و اعلام کردند که باید آن جا مستقر شوم. به دلیل این که محل استقرار در شأن بنده و هیچ ایرانی دیگری نبود، اعلام کردم با هزینه شخصی خودم برای من یک هتل در عشق‌آباد گرفته شود ولی مخالفت شد و گفتند به دلیل این که گذرنامه شما گردشگری نیست نمی‌توانید در شهر مستقر شوید!

این استاد حوزه پلیمر می‌افزاید: با توجه به این که گذرنامه من در اختیارشان بود و با آن‌ها قرارداد منعقد کرده بودم، ترجیح دادم همکاری‌ام را ادامه دهم اما هیچ امکانات اولیه و نیروی متخصصی برای راه‌اندازی خط تولید در اختیارم قرار ندادند و دستگاه‌هایی   که خریده بودند کاملاً بی‌کیفیت و قدیمی بود. خلاصه به هر سختی که بود کار را ادامه دادم و از تجربه‌هایی که در دیگر کشورهای همسایه داشتم بهره گرفتم اما حتی یک مترجم هم در اختیارم قرار ندادند که بتوانم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم. روزهای پنجم و ششم بود که متوجه رفتارهای عجیبی شدم به طوری که با صدای بلند و نامناسب با من سخن می‌گفتند. این رفتارها ادامه داشت تا این که روز ششم مرا به دفتر شرکت شان بردند و آن جا مورد عتاب قرار دادند و از من توضیح خواستند که چرا خط تولید هنوز راه‌اندازی نشده است که به‌سختی و با زبان اشاره به آن‌ها توضیح دادم.

وی ادامه داد: تمام مشکلات و کمبودها را به آن‌ها گفتم اما گوششان بدهکار نبود و از من خواستند که ضمانت‌نامه بدهم که خط تولید را به‌صورت موفقیت‌آمیز راه‌اندازی می کنم. رفتارهای ناشایست و نبود امکانات و حتی تغذیه به شدت ضعیف، استرس فراوانی را به من  وارد کرده بود. با این درخواست با یکی از تاجران قدیمی ایران در ترکمنستان تماس گرفتم و موضوع را توضیح دادم که درنهایت به من توصیه شد که صبوری و کار را تمام کنم. روز ششم بود که خط تا حد زیادی راه‌اندازی شده بود ولی رفتارهای ناشایست شان ادامه داشت و مدام با من با لحن طلبکارانه سخن می‌گفتند.

این متخصص راه‌اندازی خطوط تولید پلیمر می‌افزاید: روز هفتم مجدد مرا به دفترشان احضار کردند و این بار درخواست عجیب‌تر و خلافی را از بنده داشتند؛ باوجود تمام بدرفتاری‌ها و خدمات به شدت ضعیف، برگه‌ای جلوی بنده گذاشتند و گفتند بنویس که همه مطالباتم را از این شرکت گرفته‌ام و هیچ درخواست و مطالبه‌ای ندارم. این در شرایطی بود که بنده ریالی از آن‌ها نگرفته بودم و طبق قرارداد باید آن‌ها تمام حقوق بنده را پرداخت می‌کردند. برایم تعجب‌آور بود که چرا باید این رفتارها با بنده بشود؟ وقتی همین افراد به تهران آمدند تا با من دیدار داشته باشند باعزت و احترام با آن‌ها رفتار شد اما این رفتارشان کاملاً خلاف آداب و عرف حقوقی بود. مجدد با مسئولی که در ترکمنستان بود تماس گرفتم و ماجرا را شرح دادم.

وی ادامه می‌دهد: وحشت‌زده بودم و نمی‌دانستم چه‌کار باید بکنم. گذرنامه ام دست آن‌ها بود و از من می‌خواستند که برگه ای را امضا کنم که هیچ مطالبه‌ای ندارم؛ مجدد تاجر قدیمی که در عشق‌آباد بود به بنده توصیه کرد به‌هیچ‌وجه مقاومت نکنم و به هر بهانه‌ای گذرنامه ام را از آن‌ها بگیرم و به سمت مرز ایران بروم زیرا ممکن است برایم پاپوش درست کنند و در چمدان‌هایم مواد مخدر بگذارند و هیچ‌وقت نتوانم دوباره به کشور ایران بازگردم. مدام اصرار می‌کردند که برگه را امضا کنم. با هر ترفندی بود از آن‌ها خواستم گذرنامه ام را بدهند تا بروم هوایی عوض کنم و بعد برگه‌ها را امضا کنم. یک ساعت به من وقت دادند و از همان یک ساعت نهایت استفاده را کردم. یک تاکسی گرفتم و چند برابر هزینه عادی به او پول دادم  تا به متل بروم و وسایلم را بردارم و جانم را در دستانم بگیرم و به‌طرف مرز ایران بروم.

این متخصص ادامه می‌دهد: به مرز که رسیدم؛ مجدد همان رفتارهای ناشایست و زشت با بنده شد تا بالاخره توانستم پایم را در خاک کشورم بگذارم و خودم را نجات بدهم. همزمان با من یک تاجر ترکمنستانی با لبخند وارد خاک ایران شد و مورد استقبال گرم طرف ایرانی قرار گرفت. من آشفته نظاره‌گر بودم گویی از منطقه جنگی گریخته ام. یکی از دوستانی که در گمرک بود حال بنده را دید که آشفته بودم و به شدت ضعف به بنده غلبه کرده بود. ماجرا را پرسید و برایش توضیح دادم. برایم یک خودرو گرفتند تا مستقیم به تهران بروم و از من خواستند حتماً به وزارت خارجه بروم و شکایتی را تنظیم کنم. بعدازاین که به تهران رفتم تمام مدارک و قراردادی را که با شرکت ترکمنستانی منعقد کرده بودم، به وزارت خارجی بردم و در بخش مربوط شکایتی علیه طرف ترکمنستانی تنظیم کردم اما هنوز در شوک هستم که چرا باوجود تمام رفتارهای شایسته‌ای که با سرمایه‌گذاران ترکمنستانی داشتیم، این رفتار با یک فعال اقتصادی ایرانی می شود که دعوت‌نامه رسمی هم دارد؟ پاسخ هزینه‌هایی که کرده‌ام و پول قراردادم و رفتارهای ناشایستی را که  در طول سابقه چندساله در هیچ کشوری با بنده نشده بود، چه کسی می دهد؟

این‌یکی از نمونه‌های بدرفتاری‌های خارج از عرف و به‌نوعی سر گردنه بگیری برخی کارگزاران ترکمنستانی در مواجهه با تجار و فعالان اقتصادی ایرانی است که به‌صورت قانونی و برای کمک به تولیدکنندگان این کشور وارد خاک ترکمنستان شده‌اند. شاید بارها موضوع برخورد ناشایست کارگزاران گمرک این کشور با کامیون داران و تجار ایرانی را شنیده باشیم، اما هر بار مقامات بلندپایه و رسمی این کشور اعلام می‌کنند که روابطشان با جمهوری اسلامی ایران کاملاً دوستانه و مسالمت‌آمیز است، اما در عمل کارگزاران رده‌های پایین‌تر همچنان به رفتارهای ناشایست خود ادامه می‌دهند، آیا مقامات این کشور برای نحوه مواجهه و رفتار دوستانه با تجار و فعالان اقتصادی خارجی، به خصوص ایرانی‌ها ، پروتکل تعریف نکرده‌اند؟ یا از این رفتارها بی‌خبر هستند؟
 
 
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته  از روزنامه خراسان رضوی    ،تاریخ انتشار:   13اسفند 1398،کدخبر:235202   ،www.khorasanrazavi.khorasannews.com
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین