شعار سال: لطیفی میگفت: «مشکلات ما از جایی شروع شد که مردممون میخوان آمریکایی زندگی کنند ولی پولشو ندارن و حکومتشون هم میخواد چینی حکومت کنه ولی زورشو نداره!»
داستان اینترنت ملی را باید ذیل همین علاقه به «چینی حکومتکردن و نداشتن زور آن» دید. فضای مجازی در طی سالیان اخیر در تصور حاکمیت ایران بدل به یکی از بزرگترین چالشهایی شدهاست که با آن روبهرو است.
مطابق عادت دیرینهٔ رایج در کشور، در اولین برخورد با پدیدههای جدید و چالشهای آنها، با بسیاری از پدیدههای مربوطبه شبکههای مجازی نیز در همان اول کار برخوردی سلبی صورت گرفت. بدینصورت که در ابتدا حاکمیت، آگاهی لازم از اهمیت پدیدههایی مثل فیسبوک، یوتیوب، توییتر، وایبر، تلگرام و... را نداشت و بهمحض مواجههٔ غافلگیرانه با عوارض آنها برای حاکمیت اقدام به فیلترینگ کورِ کل این شبکههای اجتماعی شد.
اما آن چیزی که هیچوقت اتفاق نیفتاد، کاهش اثربخشی فضای مجازی بر روی اذهان عموم مردم بود. البته برای کسی که به ترندهای جهانی عرصهٔ ارتباطات و رسانهٔ آگاه باشد، اتفاقی که در پس این فیلترینگها افتاد از ابتدا هم تقریباً بدیهی به نظر میرسید. هر فناوری که با آن مقابله شود، بهسرعت با فناوری نسل بعد جایگزین میشود و این چرخهای بیانتهاست که همواره در آن فناوریهای ارتباطاتی جدید، سواره هستند و جمهوری اسلامی پیاده!
ولی در طی دو سال گذشته بهنظر میرسد که حاکمیت به فناوری قطع اینترنت بینالمللی بدون اختلال در شبکهٔ داخلی اینترنت رسیدهاست و حتیٰ این توان را پیدا کرده که بهصورت منطقهای اینترنت یک استان یا شهرستان را برای چند روز قطع کند، بدون اینکه اختلالی در سایر مناطق بهوجود بیاید. این امر در اتمام سریع اعتراضات ۹۸ و وقایع اخیر در سراوان نقش بهسزایی داشت و مانع از پوشش خبری گستردهٔ اتفاقات گشت (چیزی که در سال ۸۸ و ۹۶ به این صورت ممکن نبود).
این اتفاق و همزمان با آن، آشنایی بیش از پیش با سبک رفتار حکومت چین در عرصهٔ فضای مجازی، باعث شدهاست که لااقل در بخشهایی از حاکمیت این توهم بهوجود بیاید که این امکان وجود دارد که با اعمال کامل شبکهٔ ملی اطلاعات دسترسی به اینترنت بینالمللی را بسیار محدود کرده و یا درصورت نیاز بهسرعت از دسترس خارج کنند. در وهلهٔ اول هم این هدف چندان دور از دسترس بهنظر نمیرسد. شکستهای قبلی در فیلترینگ تلگرام، توییتر، فیسبوک و... هم حس نیاز به چنین مشت آهنینی را در بخشهایی از حاکمیت تقویت کردهاست.
ولی از آنجایی که چرخهٔ بیانتهای مذکور، همیشه کار خودش را میکند، زمزمهٔ جدیشدن این امر در ایران، همزمان شدهاست با آغاز به کارِ پروژهٔ Starlink توسط ایلان ماسک! درواقع این رؤیا که روزی حاکمیت ایران خواهدتوانست فضای مجازی را در کنترل کامل خود بگیرد، همواره توسط فناوریهای جدید برای نظام به کابوسی بدتر از قبل تبدیل میگردد.
حال مسئله این است که چرا حکومت چین میتواند اینترنتی کاملاً ملی و محدود داشتهباشد ولی جمهوری اسلامی از انجام آن ناتوان است؟ نکتهٔ اول این است که در چین هم حتیٰ وضعیت به این صورت نیست که بهطور کلی اینترنت بینالمللی قطع باشد بلکه تعداد زیادی از سایتهای خارجی (حتیٰ سرچ گوگل!)، فیلتر هستند و البته در چین هم VPNهایی برای عبور از سد فیلترینگ وجود دارد. فلذا حتیٰ چین هم نتوانستهاست، اینترنتی کاملاً داخلی را پیادهسازی کند!
نکتهٔ دوم لزوم فهم تفاوتهای ساختار حاکمیت و جامعه در ایران و چین است. حاکمیت یکپارچهٔ چین و وجود بازوی قدرتمندی بهنام حزب کمونیست را نباید با ساختار چندتکه و بدون انسجام حاکمیت در ایران مقایسه کرد. فلذا حتیٰ اگر توان فنی چنین کاری هم در ایران وجود داشتهباشد، ساخت سیاسی کشور آن را تبدیل به نوعی پاتروناژ برای گروههای فشار و رأیآوری در انتخاباتها خواهدکرد و هیچگاه به هدف نهایی علاقهمندان به ملیکردن اینترنت نخواهدرسید.
همچنین ساخت جامعهٔ نسبتاً ساکت و مطیع چین را که لااقل بهخاطر پیشدستی دولت چین در فناوریها و اطلاعرسانی همواره یک گام عقبتر از حاکمیت حرکت کردهاست، نباید با جامعهٔ پیچیده، چندلایه و علاقهمند به عدم تبعیت از قدرت حاکمهٔ ایران، که همواره در همراهی با فناوریهای جدید چندین گام جلوتر از حاکمیت است، مقایسه کرد.
حتیٰ اگر امکان ملیشدن اینترنت یا محدودیت شدیدتر آن از چیزی که اکنون وجود دارد، توسط حاکمیت فراهم شود، بیشتر از چند صباحی دوام نخواهدداشت و حتیٰ برعکس سرعت رسوخ فناوریهای جدید مانند اینترنت ماهوارهای به داخل کشور را سرعت میبخشد و نهتنها درّهٔ موجود بین حاکمیت و ملت را عمیقتر میکند بلکه همین نظارتِ امکانپذیر فعلی توسط حاکمیت بر فضای مجازی را نیز تضعیف خواهدکرد.
امیرمحمد واعظی
پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال ،برگرفته از اسکان نیوز