شعار سال: مصاحبه جدید حمید شاهآبادی، معاون سازمان صداوسیما (خبرگزاری ایسنا، ۳مهر۱۴۰۰) با تیتر «برنامههای کنکوریِ مورد اعتراض قطع شدند» یاد ایامی را برایم زنده کرد که در وزارت آموزش و پرورش تلاش بسیار صرف کردیم تا صدای صاحبنظران و فعالان دلسوز آموزش و پرورش به ویژه مطالبه خانوادههایی که دستاورد تحصیل فرزندان خود در مدارس را کولهباری از ناتوانی و بیمهارتی میدیدند، روشنگرانه از تریبون رسمی وزارت آموزش و پرورش منعکس شود. مطالبه چندین سالهای که کمتر مجال دیده وشنیده شدن پیدا کرده بود.
طبیعی بود که برای جمع شدن بساط تست و کنکور فرش قرمز پیش روی نه ما که برای هیچ کس پهن نمیشد.
به یاد دارم ما در مسیر «کنکورزدایی» به چیزهای عجیبی هم متهم میشدیم از جمله اینکه "این حرفها فقط موج رسانهای است" و "این کارها هیجانی است"
از نگاه این جماعتِ بعضاً رسانهای، پمپاژ ۳۰ ساله تبلیغات صدها میلیاردی و بیوقفه تاجران تست و کنکور مصداق هیجان نبود، اما پژواک بخش بیرسانه و نجیب جامعه نسبت به آسیبهای رقابتگرایی و مضرّات تبدیل مدرسه به میدان مسابقه و تبلیغ زودتر رسیدن به جای با هم رسیدن را رفتاری هیجانی تلقی میکردند.
در آن ایام پر نشیب و فراز که چیزی از یک میدان نبرد کم نداشت، دلیل سکوت برخی مدعیانِ بر زمین ماندن سند تحول را هیچ وقت نیافتم. هیچ وقت نتوانستم دریابم این جماعتِ «همیشه نگرانِ اجرایی نشدن سند تحول» چرا در برابر دخالتهای غیرکارشناسی در امور تخصصیِ تعلیم و تربیت و سیطره دلالان تست و کنکور در عمق مدارس که تقریباً تمامیت مأموریتهای آموزش و پرورش را به انحراف کشیده و توزیع نابرابر فرصتهای آموزشی را دامن زده، هیچ موضع و واکنشی ندارند!
اگر مبارزه با ناتوان پروری در مدارس مهم نیست پس چه چیز مهم است؟ این موضوعات کلیدی تربیتی مگر سیاسی و جناحی اند؟
برخی سازهای مخالف و حرکتهای مرموز درون وزارتخانه هم بیارتباط با ادامه حیات این هیولای مروج ناتوانپروری یعنی مؤسسات تست و کنکور نبود مانند تمدید مجوز مؤسسات برگزار کننده آزمونهای کنکوری در مدارس دقیقاً در بحبوحهای که ما در بخشی دیگر مشغول جلوگیری از پیشروی این مؤسسات به درون مدارس بودیم که شرح جزئیاتش مجالی دیگر میطلبد.
این روزها که اخباری مبنی بر قدری کوتاه آمدن صداوسیما از تبلیغات مضر کنکور و گزارشهای برخی خبرنگاران در خصوص مضرات نگاه کنکوری و رقابتمحور بعضاً به چشم میخورد که اگرچه دیر، اما مبارک است.
نکته پایانی
همچنان بر این باورم در کنار تمام عوامل و اولویت ها، اما تا وزیر و تیمش در کنار دو عنصر سواد و توان مدیریتی از عنصر "شجاعت" بیبهره باشد، تحولی برنمیخیزد و نهایتاً وزیر جدید هم میشود وزیرِ ادامه وضع موجود.
تحول در نظام آموزش و پرورش (که حدود ۴۵ درصد بدنه قوه مجریه را شامل میشود و با ۱۴ میلیون خانواده دارای دانش آموز بهطور مستقیم در ارتباط است) از جنس نظریهپردازی نیست. به توان مدیریتی فوق العاده برای همراه سازی کارکنان و کارشناسان و تیم مدیریتی و به چیزی شبیه کاریزما برای همراه نمودن حوزه عمومی نیاز دارد.
گمشده وزارت آموزش و پرورش، وزیری شجاع است. وزیری که پای تحول بایستد، پشت مدیرانش را خالی نکند و از ماهیت حرفهای و تخصصی امر تربیت و آموزش دفاع کند و از فربهی ستاد بیش از حد سنگین بکاهد و بر کیفیت مدرسه بیفزاید.
مرتضی نظری
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال تلگرامی تربیت و توسعه