شعار سال:
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا حرفهای ناگفته بسیاری با خود داشت. ناگفتههایی که زیر خروارها خبر و تحلیل و حاشیههای سیاسی و اقتصادی، نادیده گرفته شد.
بهدنبال اعلام نتایح این انتخابات، درحالی نگاهها به دونالد ترامپ، برنده این رقابت دوخته شده که فراتر از نام فرد پیروز، این حاشیههای پیروزی اوست که حالا آنچه زیرپوست آمریکا میگذرد را آشکار میکند.
1- انتشار فیلمها، عکسها و انبوه اسناد درباره روابط غیراخلاقی ناسالم نامزدهای این انتخابات، نشان داد که تمام ادعاهای آمریکا درباره حفظ حقوق زن و برقراری عدالت جنسیتی تا چه اندازه مضحک و غیرقابل اعتماد است. بررسی محتوایی این اظهارنظرها نشان میدهد که فمینیزم آمریکایی چیزی بیش از یک دروغ زیبا نیست و در واقع زبانی دیگر برای شهوترانی و بیبندوباری غربی است که با پوششی از آزادی زن رنگآمیزی شده است. پیروزی یک نامزد زنستیز در این انتخابات، پرده از تفکرات اکثریت جامعه آمریکایی پیرامون نقش زن در جامعه، برداشت.
2- نگاهی به محتوای تبلیغات انتخاباتی آمریکا نشان میدهد که حتی سیاستمداران این کشور نیز بهخوبی میدانند که عملکرد آن ها در غرب آسیا قابل دفاع نبوده و دولتی که حامی اصلی تروریسم است، آمریکاست. در جریان نطقهای انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری، دونالد ترامپ به صراحت هیلاری کلینتون را متهم به پدید آوردن داعش کرد و کلینتون نیز با قبول اشتباهات دولت اوباما در منطقه، تایید کرد که جنگ آمریکا با عراق، اشتباه بوده و نتیجهاش، افراطیگرایی در غرب آسیا بوده است. پیروزی ترامپ، در واقع صدای بلند «نه» آمریکاییها به راهبردهای گذشته این کشور بود.
3- انتشار مواضع سیاسیون دموکرات و جمهوریخواه آمریکا درباره برجام بهخوبی نشان داد که هدف واشنگتن از امضای این توافق، نه روی آوردن به بازی برد – برد با تهران، بلکه در واقع نوعی تضعیف نظام جمهوری اسلامی بوده است. کلینتون بهعنوان حامی برجام، به روشنی اهداف پنهان مذاکره هستهای با ایران را تشریح کرد و ترامپ که منتقد برجام به شمار میرود، با لحنی کاملا صریح درباره عدم پایبندی به برجام سخن گفت و حالا برای همگان روشن است که چه موافقان و چه مخالفان آمریکایی برجام، هر دو، هدفی جز ضربه زدن به ایران نداشته و همه تحلیلها درباره امکان ورود به یک بازی برد – برد با آمریکا، اشتباهی استراتژیک محسوب میشود. بعید است با حضور ترامپ در کاخ سفید، دیگر کسی در ایران دغدغه بازی برد-برد با واشنگتن را داشته باشد.
4- آمریکاییها سالهاست که مدعی حفظ وحدت با وجود تنوع قومی و مذهبی در کشور خود هستند. آن ها بارها بر این نکته تصریح داشتهاند که میتوانند نخبگان کشورهای مختلف را جذب جامعه خود کنند و استعدادهای آنها را در آمریکا به شکوفایی برسانند. حالا در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا روشن شد که چقدر شکافهای دینی و نژادی در آمریکا پررنگ است و برخلاف شعارهای داده شده و یا فیلمهای سینمایی ساخته شده، آمریکا نه فقط قدرت هضم تفاوتهای فرهنگی را ندارد، بلکه نژادپرستی تاریخی در این کشور به اوج خود رسیده و ریشههای اظهارات نژادپرستانه ترامپ در جامعه آمریکایی بهخوبی دیده میشود. پیروزی ترامپ، نوعی نمایش ضداقلیت در جامعه آمریکایی بود.
5- آمریکایی که سالهاست برای فقرا در سایر کشورها دل میسوزاند و رسانههای خود را ترغیب میکند که آمارهای فقر در کشورهای مستقل را بزرگنمایی کنند، حالا در جریان انتخابات ریاستجمهوری بهوضوح نشان دادند چطور دچار شکاف طبقاتی بوده و درگیر دعوای فقیر و غنی هستند. نه فقط دونالد ترامپ که یک سرمایهدار شناخته شده است، بلکه حتی هیلاری کلینتون نیز نماد یک درصد طبقات بالایی جامعه آمریکایی بود که بر 99 درصد دیگر حکومت میکند. پیروزی یک سرمایهدار، نتیجه خوی سرمایهداری در کشوری است که فقرا برای سعادتمند شدن به یک میلیاردر دل میبندند.
6- نظریهپردازان علوم سیاسی، آمریکا را مدینه فاضله دموکراسی و اتوپیای دموکراتها مینامند. سالهاست که فیلسوفان غربی با اشاره به مدل مردمسالاری در ایالات متحده کوشش میکنند تا سایر کشورها را ترغیب کنند که از مدل جمهوریخواهی آمریکا تبعیت کرده و مشروعیت مردمی خود را بدین شکل تامین کنند. با این وجود، غلبه پوپولیسم بر نخبهگرایی سیاسی در این رقابتها، شکست مدل دموکراسی آمریکایی بود.
7- رقابت دو نامزدی که همه، آنها را «بد و بدتر» لقب میدادند، عملا کارآمدی نظام دوحزبی در ایالات متحده را زیرسوال برده و باعث شده تا بسیاری از صاحبنظران بر ضرورت چندحزبی شدن ساختار سیاسی در ایالات متحده تاکید کنند. تجربه شورشهای اجتماعی در جامعه آمریکایی نشان داده که اگر ساختار حزبی در این کشور ترمیم نشود، آمریکا با بحرانهای سیاسی – اجتماعی گستردهای روبرو خواهد شد. در این دوره از رقابتها عملا نامزدی پیروز شد که حتی مورد حمایت حزب خود هم نبود!
8- رسانههای آمریکایی معمولا درباره ضریب نفوذ خود در جامعه جهانی غلو میکنند. انتخابات آمریکا نشان داد که رأی منفی آمریکاییها به نامزد مورد علاقه رسانههای مطرح در این کشور، نوعی «نه» به امپراطوری رسانهای بود. نه فقط رسانهها، بلکه آمارگیران اجتماعی هم در درک نظر مردم آمریکا اشتباه کردند و انتخابات این دوره، نوعی زمین خوردن اعتبار رسانهها و کلیت جامعه نخبگانی آمریکا نیز بود.
9- حساسیتهای بیش از اندازه بر روی دونالد ترامپ در انتخابات امسال، حاکی از آن بود که سیاستمداران آمریکایی نمیخواهند کسی با صراحت لهجه ترامپ، خارج از گود سیاست ورزی، دست آمریکا را پیش افکارعمومی جهان باز کند. با این همه ثروت بیش از اندازه ترامپ مانع از آن شد که ساختارهای محدودکننده سیاسی آمریکا، جلوی حضور ترامپ در عرصه انتخابات را بگیرد و به همین خاطر، ترامپ توانست با طرح شعارهایی که بیشتر علیه همه روالهای سیاسی در آمریکا بود، خستگی مردم کشورش از همه آنچه سیاستمداران صورت میدهند را نشان دهد. فارغ از درستی یا نادرستی شعارهای انتخاباتی ترامپ، اقبال به او، حاکی از سرخوردگی مردم آمریکا از سیاستمداران تکراری در این کشور است. یک نوع سرخوردگی از گذشته ایالات متحده که میتواند برای آینده آمریکا خطرآفرین باشد.
10- در نهایت باید تاکید کرد که انتخاب چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، بیش از آنکه نمایشی از دموکراسی برای چرخش مسالمتآمیز قدرت در میان نخبگان آمریکایی باشد، رونمایی از آمریکایی تازه است. آمریکایی فارغ از آرایش و پیرایش رسانهای. این همان آمریکایی است که بسیاری از ملتها آن را قابل اعتماد نمیدانند. آمریکایی فاسد، با نخبگانی بدور از اخلاق و خرد سیاسی. جامعهای آشفته با اقتصادی بدهکار و طبقاتی چندپاره. کشوری که میخواهد مشکلات خود را پشت جنگهای پی در پی پنهان کرده و با کمک رسانهها، چهرهای دیگر از خود بروز دهد. رونمایی از این آمریکای واقعی، مهمترین دستاورد انتخابات امسال است. بنابراین از هماکنون میتوان گفت که برنده این انتخابات، نه دونالد ترامپ، بلکه مردم جهان هستند. مردمی که حالا میتوانند درکی بهتر از مفهوم شیطان بزرگ داشته باشند.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار 22 آبان 1395، کد مطلب:13950821000740 : www.farsnews.com