شعار سال: ماجرای سیلی و پس گردنی زدن دارد ادامه پیدا میکند و بعد از آنکه فردی سیلی به صورت استاندار آذربایجان شرقی زد و مشخص نشد که ماجرا چیست، این بار فیلم دیگری در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد و صحنه یک پس گردنی زدن را نشان میدهد. در تجمع اعتراضی معلمان یاسوج وقتی فردی پشت میکروفن مشغول ارائه صحبتهای خود است فرد دیگری صحبتش را قطع میکند و از سیاسی نبودن این تجمع و مسائل صنفی میگوید و با یک پس گردنی که میخورد فضا بهم میریزد و هیچکس صحبتش به اتمام نمیرسد.
مشخص نیست که ادامه این ماجرا با دعوا بوده یا دو طرف این بحث توانستند به گفتگو برسند و با هم صحبت کنند. البته این دعوا، دعوای تازهای نیست و از گذشته تا به امروز نیز سابقه دارد و برخی تا حس میکنند مسالهای که دارند رنگ و بوی سیاسی گرفته از آن فاصله میگیرند و حتی حاضرند از مساله خود بگذرند، ولی ماجرا سیاسی نشود و حتی واکنش نشان میدهند که بحث سیاسی نکنید و حرف سیاسی نزنید.
در دوران دانشجویی استادی داشتیم که یک جمله معروف داشت و آن را بارها تکرار میکرد. وقتی میخواست از اهمیت سیاسی خارجی و نقش دیپلمات در تصمیمات و نتیجه کار بگوید میگفت: «عمل یک دیپلمات در چارچوب سیاست خارجی کشور بر زندگی یک کشاورز روستایی در داخل کشور اثر میگذارد». با این حرف تلاش میکرد تا ما را نسبت به اهمیت سیاستگذاریها و نقش افرادی که شاید ما در آینده جای آنها را بگیریم آگاه کند.
با اینکه گروهی مخالف این نظرات هستند و به دنبال کوچک کردن حوزه سیاست و به صورت مشخص دولت هستند، ولی باید اعلام کرد که سیاست مخصوصا در کشوری مانند ایران به همین اندازه بسیط و بزرگ است و کوچکترین تصمیمی در سطح کلان سیاسی مانند سیاست خارجی در زندگی تک تک افراد جامعه اثرگذار است چه رسد به یک کشاورز روستایی که شاید در نگاه اول هیچ اثری از سیاست در زندگی اش وجود نداشته باشد.
در مورد اخیر که کار به پس گردنی رسید هم باید حق را به فردی که دستش بالا رفت بدهیم. البته نه در برخورد فیزیکی. مطالبات معلمان و بحث رتبه بندی و به صورت کلی وضعیت فعلی فرهنگیان درست است که یک بحث صنفی است، ولی از دل مجموعهای از سیاستگذاریها و تصمیمات سیاسی این وضعیت به وجود آمده و برای برون رفت از این بحران نیز نیاز به یک عزم سیاسی و سیاستگذاری مشخص و تصمیماتی است که از دل نهادهای سیاسی بیرون میآید و نمیتوان مرزی بین مسائل صنفی و سیاسی گذاشت. همانطور که نمیتوان در حوزه اقتصاد یا جامعه به گونهای عمل کرد که گویی مسائل این حوزهها در محیطی خارج از مسائل سیاسی پیش میروند.
سیاستی که همه جا هست و همه از آن گریزانند
این روزها مشکلات زندگی روزمره آنقدر پیچیده و سخت شده است که هر جایی که میرویم صدایی از نارضایتی را میشنویم. این بار که در جمعهای خانوادگی یا وسایل نقلیه عمومی مثل تاکسی و اتوبوس بودید گوش هایتان را تیز کنید تا گزارههای سیاسی مختلف را بشنوید. هر کس متناسب با آگاهی و نوع مواجهه خود با آن پدیده خاص روبرو میشود و نظری ارائه میکند.
دلیل اصلی این حجم از صحبت کردن درباره مسائل مختلف سیاسی همان بسیط بودن حوزه سیاست است. اما فرقی که دارد این است که این وضعیت نوعی از سیاست زدگی است. جامعه ایران با جنسی از سیاست زدگی روبرو است که در همان زمان که ذهنش درگیر سیاسیترین مسائل است، اما از آن فرار هم میکند و وقتی کسی حرفی میزند نسبت به آن واکنش نشان میدهد که حرف سیاسی نزن. حتی اگر خودش در جمعی حضور داشته باشد که مشغول کاری سیاسی باشند.
نکته دیگری که در فرار از مسائل سیاسی باید به آن توجه کرد غلبه نگاه جناحی به جای نگاه سیاسی است. در ایران هر پدیده سیاسی قبل از هر چیزی با نگاه جناحی دیده میشود بدون اینکه حتی جناحهای سیاسی بخشی از افکار عمومی را نمایندگی کنند. نگاه جناحی آنقدر عرصه عمومی سیاست را به خود اختصاص داده که بعضا به مانند طرفداری از یک تیم فوتبال به مسائل نگاه میشود. طرفداران یک تیم فوتبال اغلب منطقی جز طرفداری ندارند و جناحهای سیاسی هم اینگونه عمل میکنند و در وضعیت فعلی که حتی نمایندگی افکار عمومی را هم با خود ندارند بر طبل جناحی کردن مسائل میکوبند و طبیعی است که افکار عمومی از هر گونه مساله سیاسی حتی به معنای واقعی آن فاصله بگیرد، چون نمیخواهد هم رنگ این جماعت شود.
دیگر نکتهای که باید به آن اشاره کرد نبود سازوکار احزاب در ایران و حرفهای نبودن امر سیاسی در این کشور است. اگر احزاب به صورت حرفهای و آزادانه فعالیت میکردند و تلاش میکردند که نمایندگی افکار عمومی را داشته باشند آن زمان سیاست به محافل تخصصی وارد میشد و از حوزه عمومی که شاید لزومی به حضور مستمر نداشته باشد خارج میشد. هزینه کار سیاسی هم به دلیل برخی نگاههای امنیتی و سیطره آن بر امور سیاسی بالا رفته و جامعه به صورت طبیعی از هر چیزی که هزینه ساز باشد فراری است و به همین خاطر است که بسیار میشنویم که بحث سیاسی ممنوع.
از سیاست زدگی تا سیاست زدایی
تا به اینجا به چند مورد از مسائلی که باعث میشود که جامعه در عین حال که همه مسائلش سیاسی است، ولی نسبت به امر سیاسی واکنش منفی داشته باشد و تلاش کند خود را از این پدیده و هر آن چیزی که به آن ربط دارد دور کند اشاره کردیم. مسائلی مانند بالا بودن هزینه کار سیاسی، نبود احزاب فعال و حرفهای نشدن سیاست، سیطره نگاه جناحی به جای نگاه سیاسی از جمله مهمترین مسائلی هستند که جامعه را از سیاست به معنای واقعی خود دور میکند.
به احتمال زیاد دو مفهوم سیاست زدگی و سیاست زدایی را شنیده اید. سیاست زدگی همان مفهومی است که درباره جامعه ایران میتوان به راحتی از آن استفاده کرد و در معنای ساده یعنی آنقدر سیاست در بخشهای مختلف زندگی جامعه وارد شده که جامعه دچار سیاست زدگی شده و خودش هم غرق این فرآیند است و همواره ذهن و زبانش درگیر موضوعی سیاسی است بدون آنکه درگیر سیاست به معنای واقعی آن باشد.
مفهوم دیگری نیز وجود دارد و آن سیاست زدایی از جامعه است. تعاریف زیادی از سیاست در علوم سیاسی مطرح شده است، ولی اگر بخواهیم ساده صحبت کنیم سیاست به معنای استفاده از قدرت و ابزارها برای ایجاد نظم عمومی در جهت بیشینه کردن منافع عمومی است و این مسیر با دولت مدرن و نهادهای سیاسی طی خواهد شد. در شرایطی که نهادهای سیاسی به جای حل منازعات برای رسیدن به هدف، تبدیل به نهاد توزیع رانت شده اند و سیاست در معنای اصیل خود بی معنی است و سیاست محل توزیع رانت و حفظ منافع گروههای خاص شده باشد معلوم است که سیاست زدایی در جامعه صورت میگیرد.
این نکته را کنار عمل نمایشی و تبلیغاتی حکمرانان قرار میگیرد و فرآیند سیاست زدایی تکمیل میشود. حتی کار به جایی میرسد که شخص رئیس جمهور هم میخواهد با دستور قیمت خودرو را کنترل کند. حکمرانی در چارچوب سیاستهای مشخص نه با توزیع رانت صورت میگیرد و نه با عملهای نمایشی و این مسیر نتیجهای جز خالی شدن جامعه از سیاست آن هم به معنای واقعی خود نخواهد داشت.
علی رغم میل باطنی همه چیز سیاسی است
سهراب سپهری شعری دارد و در آن جمله معروف «جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود» آمده است. این جمله را هر بار که مشکل سیاسی در کشور به وجود میآید یا ناامیدی از سیاستمداران شکل میگیرد یا اتفاقی میافتد که باعث ناامیدی میشود شبکههای اجتماعی پر میشود از این جمله و آدمها با افتخار خود را از سیاست دور میدانند و معتقدند یک درخت بهتر از یک سیاستمدار عمل میکند نمیدانند که حتی با این کار هم مشغول نوعی از سیاست هستند.
سیاست پدیده سخت و پیچیده و آزار دهندهای است. بخشی از آن با اخلاقیات مرسوم همخوانی ندارد و از دل آن همواره رضایت عمومی حاصل نمیشود. وقتی سیاست در معنای راستین خود از بین رفته باشد و توزیع رانت و حفظ منافع گروههای خاص تنها شکل سیاست باشد طبیعی است که جامعه به همان اندازه که سیاست زده شده باشد، از سیاست دوری کند. ولی چارهای جز بازگشت به سیاست واقعی نیست و علی رغم میل باطنی راهی جز بازگشت به سیاست نداریم.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از دیدار نیوز، تاریخ انتشار:۲۴ آبان۱۴۰۰، کد خبر: didarnews.ir/۱۱۴۱۸۱